معرفی و دانلود کتاب شبی عالی برای سفر به چین

معرفی کتاب شبی عالی برای سفر به چین

در جست‌و‌جوی فرزند گم‌شده! دیوید گیلمور در کتاب شبی عالی برای سفر به چین، راوی زندگی پرماجرای «رومن» و همسرش شده که به‌تازگی فرزندشان را از دست داده‌اند. قتل؟ آدم‌ربایی؟ کسی نمی‌داند. از طرفی رومن هم ادعاهای جدیدی درمورد ارتباط ذهنی با فرزندش مطرح می‌کند و اوضاع را از آنچه که هست وخیم‌تر کرده. دریافت جایزه‌ی گاورنر جنرال در کانادا از افتخارات این رمان هیجان‌انگیز است که با استادی نویسنده در کاربرد تعلیق به اثری محبوب و پرطرفدار تبدیل شده.

درباره‌ی کتاب شبی عالی برای سفر به چین

برای رویارویی با مهم‌ترین اتفاق کتاب شبی عالی برای سفر به چین (A perfect night to go tp China) لازم نیست زیاد منتظر بمانید. دیوید گیلمور (David Gilmour) در همان نخستین صفحات رمان شما را با نقطه‌ی اوج ماجرا روبه‌رو می‌کند: «سایمون» فرزند یک خانواده‌ی سه‌نفره، به دلایل نامعلومی غیب شده! البته این غیب شدن می‌تواند به دلیل آدم‌ربایی، فرار، مرگ یا هر عامل شوم دیگری باشد. بااین‌حال، هم پدر که به خاطر پانزده دقیقه غفلت، فرزندش را از دست داده و هم پلیسی که تازه به صحنه اعزام شده، هنوز نمی‌دانند چه بلایی بر سر پسربچه‌ی بینوا آمده. در این بین، حرف‌های مرموز همسایه‌ی چینی؛ قضیه را از آنچه که هست، پیچیده‌تر می‌کند. این همسایه‌ی پیر که چندان هم زبان انگلیسی را نمی‌شناسد، به پلیس و پدر سایمون می‌فهماند که قبل از ناپدید شدن این کودک، پسربچه‌ای را در ایوان جلوی خانه دیده که بدون کفش، در برف‌ها ایستاده. آیا سایمون آگاهانه و با پای خودش، خانه و خانواده را ترک کرده؟ آیا با این اوصاف باید امیدوارانه منتظر بازگشت او باشیم؟ کافی‌ست کمی صبور باشید و لحظه‌لحظه با روایت نفس‌گیر راوی همراه شوید، تا به پاسخ تمامی سؤال‌هایتان برسید.

داستان از زبان راوی اول‌شخص بازگو می‌شود که کسی نیست جز پدر سایمون. لحن آشفته و جملات کوتاه و مقطع، به‌خوبی سراسیمه‌بودن و پریشانی پدر را برای مخاطب مجسم می‌کنند. رخدادها، همراه با جزئی‌ترین نکات، به‌سرعت بیان می‌شوند و درست مانند مرور کردن صفحه‌ی حوادث روزنامه، در برابرتان رژه می‌روند.

در ادامه‌ی داستان، شخصیت جدیدی که «م» نام دارد نیز وارد ماجرا می‌شود و تحقیقات برای یافتن پسر گم‌شده همچنان ادامه دارد. بازهم همان داستان همسایه‌‌ی چینی تکرار می‌شود. این‌بار شاهدان، زوج جوانی هستند که سایمون را در ایوان خانه دیده‌اند، درحالی‌که پسرک، پدرش را صدا می‌زده. کارآگاهان سریعاً وارد عمل می‌شوند. البته خبرنگاران هم از قافله عقب نمی‌مانند. حالا که پای سایمون به روزنامه‌ها باز شده، همه منتظر خبری از مرگ یا زندگی او هستند.

با خواندن نخستین جملات کتاب شبی عالی برای سفر به چین متوجه خواهید شد که با رمانی نفس‌گیر مواجهید. داستانی که در همان صحنه‌ی اول، گره‌افکنی خود را آغاز می‌کند و برای گره‌گشایی از رخدادهای پرکشش آن، راهی برایتان نمی‌ماند جز اینکه تا آخرین صفحه در کنار نویسنده‌ی آن یعنی دیوید گیلمور بمانید.

با اینکه پلیس و کارآگاهان خبره‌اش، تجسس خود را آغاز کرده‌اند اما پدر سایمون تصمیم دارد به روش خودش، به دنبال فرزندش بگردد. روشی که رفته‌رفته برای دیگران، حتی «م» عجیب به نظر می‌رسد. او ادعا می‌کند توانایی برقراری ارتباط ذهنی با سایمون را دارد. عمیقاً اعتقاد دارد که این روش می‌تواند کودکش را به او بازگرداند اما در عوض، هم «م» را از خودش ناامید می‌کند و هم سوءظن پلیس را به خود جلب می‌نماید. نجواهای سایمون با همان صدای بچه‌گانه‌اش مدام در ذهن رومن تکرار می‌شود تا پدر را به سوی خود راهنمایی کند. کسی حرف رومن را باور نمی‌کند و او هر طور شده باید سایمون را به خانه برگرداند، حتی اگر به نظر همسرش دیوانه شده باشد یا از دید پلیس‌ها، مضنون اصلی پرونده به حساب بیاید.

این رمان معمایی، پلیسی و بسیار هیجان‌انگیز را با برگردان میچکا سرمدی می‌خوانید که به کوشش نشر چشمه، منتشر شده است.

درباره‌ی مجموعه کتاب‌های جهان نو

شماری از برترین رمان‌های معاصر و آثار ادبی جهان، مجموعه کتاب‌های جهان نو را می‌سازند. نویسندگانی از جمله دومینکو استارتونه، استیو تولتز، دیوید سداریس، جان کندی تول، اید رید و... آفرینندگان آثار این مجموعه هستند. نشر چشمه چاپ و انتشار سری کتاب‌های جهان نو را به عهده داشته.

از مجلدهای این مجموعه می‌توان به کتاب‌های «تو فکرم که تمومش کنم»، «ریگ روان»، «قهرمان فروتن»، «ملوی»، «شاگرد قصاب»، «جزیره‌ی شاتر» و... اشاره کرد.

جوایز و افتخارات کتاب شبی عالی برای سفر به چین

• برنده‌ی جایزه‌ی گاورنر جنرال در کانادا
• پرفروش‌ترین کتاب ملی سال 2005 در کانادا

نکوداشت‌های کتاب شبی عالی برای سفر به چین

• داستانی مسحورکننده! (Vue Weakly)

• یک رمان جذاب و مبتکرانه. (Dundurn)

• کتابی با نثری روان و ظریف. (Chatelain)

• یک مراقبه‌ی عمیق درباره‌ی از دست دادن، یک سفر تنها و ناامیدانه! (Globe and Mail)

• نثر گیلمور دارای استعاره‌های درخشان و دیالوگ‌های او هشیار و زنده هستند. (نیویورک تایمز)

• گیلمور نویسنده‌ای ماهر است که در نگارش عبارات مهارت بالایی دارد. (ادمونتون ژورنال)

• دیوید گیلمور کتابی کوتاه و قدرتمند خلق کرده که عمیقاً احساسی است. (کلگری هرالد)

• سرزنده، نگران‌کننده، نشاط‌آور... ساختار پویا و طنین‌انداز رمان گیلمور از نظر مضمون، استادانه است. به نظر می‌رسد کتاب شبی عالی برای سفر به چین زنده‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین اثر داستانی به شمار می‌آید که در آغاز قرن بیست‌و‌یکم نوشته شده. (Books in Canada)

• در هر قفسه‌ی کتاب، آثاری وجود دارند که به منزله‌ی ستونی برای سایر کتاب‌ها هستند. حذف کردن این قبیل کتاب‌ها موجب می‌شود، قفسه‌های کتاب دیگر صاحب اصلی خود را نشان ندهند. حذف این آثار انسجام کتاب‌های دیگر کتابخانه را به هم می‌ریزد. آثار دیوید گیلمور برای من حکم چنین کتاب‌هایی را دارند. (مجله‌ی XEN)

کتاب شبی عالی برای سفر به چین برای چه کسانی مناسب است؟

مشتاقان رمان‌های معمایی و پررمزوراز از مطالعه‌ی کتاب شبی عالی برای سفر به چین غافل نشوند؛ رمانی مهیج و پرتعلیق و نفس‌گیر.

با دیوید گیلمور بیشتر آشنا شویم

دیوید گیلمور (1949)، نویسنده، استاد دانشگاه و خبرنگار سابق کانادایی است. حضور در شبکه‌ی تلویزیونی CBS، چهار سال دبیری در جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم تورنتو و اجرا در برنامه‌های هنری و سرگرمی تلویزیون عمده‌ی فعالیت‌های او هستند. او که سابقه‌ی تحصیل در کالج آپر کانادا و دانشگاه تورنتو را دارد، توانسته‌ برنامه‌های هنری خاص خود را به بینندگان تلویزیون عرضه کند. کتاب پیش‌رو نخستین اثر دیوید گیلمور است که به فارسی برگردانده شده و توانسته مورد توجه کتاب‌خوان‌ها و منتقدان قرار بگیرد.

در بخشی از کتاب شبی عالی برای سفر به چین می‌خوانیم

سعى کردم تلویزیون تماشا کنم اما نمى‌توانستم چشم‌هایم را باز نگاه دارم. فکر کردم دوباره دارد همان اتفاق مى‌افتد. به آن‌طرف سرسرا رفتم، سیگارى از داخل قوطى سیگار توى یخچال برداشتم و رفتم بیرون، روى ایوان جلوِ خانه. فقط چند دقیقه آن‌جا بودم تا صداى موسیقى را که از کافه‌ى پایین خیابان مى‌آمد بشنوم. موسیقى زنده را دوست دارم، مرا به هیجان مى‌آورد. مثل این است که به رازى ناگفته نزدیک باشى. دستم را داخل جیبم فرو بردم و یک اسکناس پنج دلارى پیدا کردم. خوش‌اقبالى. در ورودى خانه را باز کردم و گوش دادم تا ببینم صدایى از بالاى پله‌ها مى‌آید یا نه. هیچ صدایى، حتا صداى لرزش یخچال.

کت یا پوتین هم نپوشیدم، در آن‌صورت خیلى حالت گشت‌وگذار پیدا مى‌کرد. فقط به‌طرف پایین خیابان دویدم، هوا سرد و نشاط‌آور بود، برف تازه روى هم تلنبار شده بود و روى لبه‌ى پنجره‌ها، صندوق‌عقب اتومبیل‌ها و زین دوچرخه‌ها مى‌درخشید، حتا روى قفل کوچک بالاى شیر آب آتش‌نشانى.

کافه‌ى بى‌روح کوچکى در چایناتاون بود، احتمالاً آن را مى‌شناسید. میزهاى قدیمى از جنس فورمیکا، عکس‌هاى معمولى روى دیوارها، نمى‌دانم آن پیشخدمت‌ها را از کجا پیدا کرده بودند، تصور زندگى آن موجودات در بیرون از کافه مشکل بود، حتا هوا هم چرب بود.

در سالن اصلى یک گروه موسیقى که همگى دختر بودند داشتند برنامه اجرا مى‌کردند. قبلاً هم آن‌ها را دیده بودم، دخترهاى کله‌شقى بودند، لعنت به شما دخترها، یکى از آن‌ها که گیتار باس مى‌زد صورت باریک گربه‌مانندى داشت و دکمه‌اى روى کت چرمش بود که روى آن نوشته بود «فراموشش کن». وقتى وارد کافه شدم او به من لبخند زد. نمى‌دانم مرا مى‌شناخت یا این‌که من فقط مردى بودم که هر کجا آن‌ها برنامه اجرا مى‌کردند سر و کله‌اش پیدا مى‌شد.