معرفی و دانلود کتاب در کرانه شب

معرفی کتاب در کرانه شب

مرگ سارا هالت در کتاب در کرانه شب نوشته‌ی مری الن چیس، آغازی برای روایت زندگی تمام افراد ماهیگیر یک روستا شده است. با خاموشی این زن سالخورده، که می‌توان او را نماینده‌ی نسلی در حال انقراض و عصری رو به پایان دانست، نویسنده فرصت پیدا می‌کند تا خانه‌به‌خانه به اهالی روستا سر بزند و از دل مناسبات دوستانه، اختلاف‌ها، دلتنگی‌ها و امیدهای مردم روستا، یک تصویر زنده از یک جامعه‌ی کوچک ساحلی برای مخاطب ترسیم کند.

درباره‌ی کتاب در کرانه شب

مری ال چیس (Mary Ellen Chase) نویسنده‌ی آمریکایی در سال 1957 این رمان را نوشت. او در این رمان به سراغ محل زندگی خود که نقطه اشتراک بسیاری از رمان‌هایش بوده، رفته و کوشیده فضای آنجا را در بستر یک اتفاق مهم، یعنی مرگ سارا هالت، روایت کند. نقطه آغاز کتاب در کرانه شب (The Edge of Darkness) مرگ سارا هالت است. این مرگ از نگاه نویسنده پایانی است بر عصری کهنه و برای بررسی و روایت زندگی شخصیت‌هایی متنوع در این روستا بهانه‌ای می‌شود. اگرچه در ظاهر با یک رمان طرف هستیم، اما ساختار آن بیشتر شبیه به مجموعه‌ای از روایت‌های کوتاه و به‌هم‌پیوسته است که در درون هر روایت داستان‌هایی شکل می‌گیرد که هر یک بخشی از روح جمعی و سنت‌های یک جامعه‌ی کوچک را بازتاب می‌دهند.

با مرگ سارا هالت، که زنی سالخورده و نمادین در آن روستاست، خواننده وارد جهان شخصیت‌هایی می‌شود که هر یک به‌نوعی با او پیوند داشته‌اند؛ ماهیگیرانی بازنشسته، زنانی تنها، زوج‌هایی سال‌خورده و جوانانی که هنوز میان ماندن و رفتن مردد هستند. هر خانه، هر کوچه و هر چهره در این دهکده، فرصتی برای بازگشت به گذشته و بازنگری در روابط انسانی به خواننده می‌دهد. مری ال چیس تلاش می‌کند با نگاه آرام و بدون قضاوت خود جهان این آدم‌ها را در کنار هم به تصویر کشد و ما را با نوعی زندگی آشنا کند که رو به فراموشی است.

اما آیا این فراموشی بد است؟ مری ال چیس در کنار پرداختن به شخصیت‌ها و داستان‌های کوتاه هریک از شخصیت‌ها با مهارتی ظریف نشان می‌دهد که پایان یک عصر لزوماً به معنای نابودی نیست؛ بلکه این تغییر گاهی می‌تواند تبدیل به فرصتی برای بازسازی، بازاندیشی و نزدیکی دوباره‌ی انسان‌ها به یکدیگر شود. در این کتاب مرگ سارا هالت در عین آشکارکردن اختلافات قدیمی باعث اتحاد و نزدیکی همان آدم‌ها می‌شود. درواقع اهالی این روستا زیر سایه‌ی برگزاری مراسم خاک‌سپاری که تا آن زمان در شهر کوچکشان بی‌سابقه بوده است در دل اختلاف نظرها نوعی وحدت را تجربه می‌کنند که نشانگر آینده‌ای روشن و پایانی برای یک عصر است.

نثر مری الن چیس در کتاب در کرانه شب دقیق و جزئی‌نگر است. او با استفاده از توصیفات دقیق خود، خواننده را به دنیایی می‌برد که شاید در ظاهر ساده و آرام به نظر برسد، اما در دل خود پیچیدگی‌های عمیقی دارد. سبک نویسندگی او بیشتر به روایت‌های چندصدایی و پراکنده شباهت دارد. به‌طوری‌که هر شخصیت، صدای خاص خودش را دارد و هر داستان کوچک، درواقع یک گوشه از یک زندگی جمعی و یک کل است که نویسنده تلاش دارد آن را به تصویر کشد.

جمله‌های مری ال چیس در کتاب در کرانه شب مانند بسیاری دیگر از رمان‌های او گاهی بلند و پیچیده هستند. البته این پیچیدگی در بسیاری از اوقات فضایی را ایجاد می‌کند که خواننده بتواند در افکار و احساسات شخصیت‌ها عمیق‌تر شود. زبان او در این کتاب ساده است، اما با خواندن آن متوجه خواهید شد که هر کلمه با دقت انتخاب شده است تا در نهایت تصویر زندگی در این دهکده با تمام رنگ‌ها و صداها به شکل زنده برای خواننده نمایش داده شود. یکی دیگر از ویژگی‌های نویسنده در کتاب در کرانه شب، نگاه انسانی و بدون قضاوت وی به شخصیت‌ها و وقایع است. به‌علاوه در راستای تمرکز بر چندصدایی، او به جای تمرکز روی یک شخصیت زندگی چندین نفر را روایت می‌کند و از این طریق به داستان عمق می‌بخشد.

در نهایت کتاب در کرانه شب که انتشارات علمی و فرهنگی آن را با ترجمه محمود کیانوش منتشر کرده با نثر دقیق و روایت چندصدایی خود، تصویر زنده و عمیقی از زندگی و تغییرات یک جامعه کوچک ارائه می‌دهد که مرگ سارا هالت نقطه عطفی در آن است و هم‌زمان پایان یک عصر و آغاز تحولی نو را نشان می‌دهد.

کتاب در کرانه شب برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های کلاسیک اجتماعی که دوست دارند زندگی و روابط انسانی در جوامع کوچک و واقعی را عمیق‌تر بشناسند، مناسب است. همچنین کسانی که به سبک روایت چندصدایی و داستان‌های پراکنده علاقه دارند، از خواندن این اثر لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب در کرانه شب می‌خوانیم

در طی ده سالی که نان از آنجا رفته بود، گاه‌گاه برای تادوس نامه‌ای می‌نوشت و از تنها فرزندشان جف که در هفده‌سالگی از آنچه دوران کودکی‌اش را سیاه کرده بود گریخته بود و اینک در کشتزاران گندم کانزاس آسوده به سر می‌برد، خبرهایی می‌داد. هرگز نامه‌هایی را که جف به ندرت برایش می‌نوشت، در جوف نامه خودش برای تادوس نمی‌فرستاد و این امر تااندازه‌ای از آن جهت بود که می‌دانست دیدن دستخط جف در پدرش احساس ناگواری از حسرت و پشیمانی برمی‌انگیخت و بیشتر از این جهت بود که جف هنوز نتوانسته بود از رنجش‌های دیرینه‌اش بکاهد. هنوز هم از همسایگان فضول با آن قیافه‌های اهانت‌بارشان، از مناظر تحقیرآمیز خانه، از سکوت‌هایی که زمستان‌ها وقتی به میان مردانی که در ماهی‌خانه‌ها سرگرم درست‌کردن دام‌هاشان بودند می‌آمد، ناگهان همه را فرامی‌گرفت، از سپیده‌دم‌های سردی که در قایق پدرش می‌گذراند یا از شب‌های همان قدر سرد و نمناکی که در روشنایی فانوس، تورها را از کلهام بالا می‌کشیدند و حتی از بوی زننده طعمه شاه‌ماهی‌ها به زشتی یاد می‌کرد. برای مادرش به طرز بی‌رحمانه‌ای نوشت که امیدوار است دیگر هرگز چشمانش به هیچ‌یک از آن‌ها نیفتد و مادرش همچنان که با خواندن نامه‌های او اشک می‌ریخت، می‌فهمید که هر شکلی از بی‌رحمی، بی‌رحمی دیگری را به دنبال دارد. جف گفته بود که وقتی در کانزاس بیدار می‌شود و خورشید را می‌بیند که بر فراز جریب‌ها جریب زمین هموار و حاصلخیز، بر فراز آسیاب‌های بادی که به آرامی می‌چرخند و گله‌های چارپایانی که میان بیشه‌های درختان جوال‌دوز سرگرم چرا هستند می‌دمد، احساس می‌کند که هرگز در سراسر زندگی‌اش تا این پایه به شادی نزدیک نبوده است. دلش می‌خواست بار دیگر مادربزرگش و شاید سام پارکر و خانواده نورتون را ببیند، ولی هزینه سفر به اندازه‌ای زیاد است که از عهده پرداخت آن برنمی‌آید. خیال مادرش نیز باید راحت باشد، چون همان‌طور که لابد می‌داند، در کانزاس روی‌هم‌رفته مدرسه‌هایی به مراتب بهتر از مدرسه‌های مین وجود دارد.

فهرست مطالب کتاب

سخنی با خواننده
درباره کتاب
درباره ترجمه
درباره نویسنده
بخش اول: سارا هالت
بخش دوم: همسایگان
ساموئل پارکر
لوسی و جوئل نورتون
هانا و بنیامین استیونس
نورا و ست بلاجت
مری و کارلتون سایر
دروسیلا وست
دانیل ترستون
خانوادة راندال
مردم آبادی بالا
کودکان
بخش سوم: مراسم تدفین