معرفی و دانلود کتاب بلوم فلد، عزب میان سال

معرفی کتاب بلوم فلد، عزب میان سال

فرانتس کافکا در کتاب بلوم فلد، عزب میان سال داستان مردی را روایت می‌کند که یک روز به خانه‌ی خود بازمی‌گردد و با صحنه‌ای غیرمنتظره روبه‌رو می‌شود. صحنه‌ای که به هیچ وجه انتظار دیدن آن را ندارد…

درباره‌ی کتاب بلوم فلد، عزب میان سال

داستانی کوتاه و خواندنی که در شمار آثار نیمه‌تمام فرانتس کافکا قرار دارد. کتاب بلوم فلد، عزب میان سال (Blumfeld, an Elderly Bachelor) در دو بخش روایت می‌شود. کافکا در بخش اول داستان به ابعاد زندگی فردی بلوم فلد، شخصیت اصلی داستان می‌پردازد و در بخش دوم زندگی اجتماعی او را به عنوان عضوی از جامعه بررسی می‌کند. احتمال می‌رود که این داستان در آغاز سال 1915 نوشته شده باشد اما نخستین انتشار آن به سال 1936 بازمی‌گردد.

نویسنده‌ای که در داستان مسخ، مفهوم دگردیسی را با چیره‌دستی تمام، از خلال ساخت و پرداخت شخصیتی که تبدیل به حشره می‌شود روایت می‌کند، در این کتاب به سراغ مردی می‌رود که توسط توپ‌های پرنده شکار می‌شود. این مرد که بلوم فلد نام دارد، به خانه‌ی خود در طبقه‌ی ششم یک آپارتمان می‌آید و در تنهایی خود مشغول فکر کردن درباره‌ی مزایا و معایب نگهداری از یک سگ است، که صدایی غیرمنتظره از درون خانه او را حیرت‌زده می‌کند.

بلوم فلد سریع قفل در ورودی خانه را باز کرده و چراغ را روشن می‌کند. او به هیچ وجه برای آنچه به چشم می‌بیند آماده نیست: دو توپ سفید کوچک با نوارهای آبی، در کنار هم روی کف زمین بالا و پایین می‌پرند. اتفاقی که جادویی و غیرمنطقی به نظر می‌رسد. هنگامی که یکی از آن‌ها زمین را لمس می‌کند دیگری در هوا است و این جنب‌وجوش، بدون آن که کسی غیر از بلوم فلد در اتاق باشد، بی‌وقفه ادامه دارد.

کافکا در سراسر این داستان مواجهه‌ی بلوم فلد با این دو توپ را روایت می‌کند. حرکت غیر قابل کنترل توپ‌ها ابتدا بلوم فلد را عاصی و کلافه می‌کند اما داستان به همین منوال باقی نمی‌ماند. تأثیری که حضور جادومانند این دو توپ بر زندگی شخصیت اصلی داستان می‌گذارد، به بعد اجتماعی او در محل کار نیز تسرّی پیدا می‌کند. اکنون سؤال اینجاست که ما در کتاب بلوم فلد، عزب میان سال نیز با یک داستان سوررئالیستی دیگر با رگه‌های غیر قابل انکار از اگزیستانسیالیسم طرف هستیم؟ تنهایی بلوم فلد تا چه حد به تنهایی گرگور سامسا شباهت دارد و دست آخر ماجرای این دو توپ چیست؟ برای یافتن پاسخ این پرسش‌ها از شما دعوت می‌کنیم ترجمه‌ی علی‌اصغر حداد را از داستان کوتاه بلوم فلد، عزب میان سال مطالعه کنید. این کتاب به همت نشر چشمه منتشر شده است.

کتاب بلوم فلد، عزب میان سال برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های کوتاه و سبک آثار فرانتس کافکا علاقه‌مند هستید، شما را به خواندن این اثر دعوت می‌کنیم. علاقه‌مندان به آثار ادبی سوررئال و قلبم جادویی کافکا از خواندن این اثر لذت خواهند برد.

با فرانتس کافکا بیشتر آشنا شویم

فرانتس کافکا (Franz Kafka) نویسنده‌ای مشهور بود که به عنوان یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم شناخته می‌شود. کافکا در 3 ژوئیه‌ی 1883 در پراگ متولد شد و فرزند یک تاجر ثروتمند بود. در سال 1912، کافکا اولین کتاب خود را با عنوان «مدیتیشن» که مجموعه‌ای مشتمل بر چند داستان کوتاه بود، منتشر نمود. این کتاب چندان مورد توجه و اقبال مخاطبان و منتقدان وقت قرار نگرفت، اما کافکا با عزمی راسخ به نوشتن و انتشار آثار خود ادامه داد. در سال 1915 کافکا داستانی بلند را با عنوان «مسخ» منتشر کرد که به یکی از مشهورترین آثار او تبدیل شد. این اثر خواندنی درباره‌ی مردی نوشته شده است که یک روز از خواب بیدار می‌شود و می‌بیند که به یک حشره‌ی غول‌پیکر تبدیل شده است. همچنین از دیگر آثار معروف کافکا می‌توان به عناوینی همچون «محاکمه»، «قصر» و «آمریکا» اشاره کرد. او در اغلب آثار خود بر مضامین وجودی و مفاهیم اگزیستانسیالیستی مانند بیگانگی، انزوا و مبارزه برای هویت پرداخته است. این نویسنده سرانجام در چهل‌سالگی درگذشت.

در بخشی از کتاب بلوم فلد، عزب میان سال می‌خوانیم

بلوم‌فلد به جاى آن‌که چیزهاى مورد نیازش را پایین بیاورد، بى‌حرکت نشسته است و به کله‌ى پیپ خاموش خیره نگاه مى‌کند. او کمین کرده است. ناگهان، به‌گونه‌ئى کاملاً نامنتظر، سکون و سکوت‌اش از میان مى‌رود و به یک تکان با مبلى که روى آن نشسته چرخ مى‌زند. ولى توپ‌ها هم به اندازه‌ى او هُش‌یار اند، شاید هم بى‌اراده از قانونى تبعیت مى‌کنند که بر آن‌ها حاکم است. به هرحال، هم‌زمان با چرخش بلوم‌فلد، آن‌ها هم محل خود را تغییر مى‌دهند و پشت سر او پنهان مى‌شوند. حالا بلوم‌فلد، پیپ سرد در دست، پشت به میز نشسته است. توپ‌ها هم فعلاً زیر میز جست‌وخیز مى‌کنند، و چون زیر میز فرش پهن شده است، صداى جست‌وخیزشان به‌زحمت به گوش مى‌رسد. این خود موهبتى است. صدائى که به گوش مى‌رسد ضعیف و خفه است. باید به‌دقت گوش تیز کنى تا آن را بشنوى. البته بلوم‌فلد هم آدم بسیار دقیقى است و آن صدا را به‌خوبى مى‌شنود. ولى مسلماً وضع به همین منوال نمى‌ماند. احتمالاً پس از مدت زمانى کوتاه، دیگر صدائى به گوش‌اش نخواهد رسید. این‌که توپ‌ها نمى‌توانند روى فرش صداى چندانى تولید کنند به نظر بلوم‌فلد ضعف بزرگ آن‌ها به حساب مى‌آید. فقط کافى است یک یا دو فرش به زیر آن‌ها بکشى تا عملاً قدرت خود را از دست بدهند. البته نه براى همیشه؛ تازه، نفس وجود توپ‌ها خود نوعى قدرت محسوب مى‌شود.

در این وضعیت، علاج درد بلوم‌فلد یک سگ است. سگى جوان و پرجنب‌وجوش مى‌توانست به‌آسانى از پس توپ‌ها برآید. بلوم‌فلد پیش خود مجسم مى‌کند که چنین سگى چه‌طور به سمت توپ‌ها پنجه مى‌اندازد، آن‌ها را از موضع خود پس مى‌راند، در طول‌وعرض اتاق فرارى مى‌دهد، و سرانجام آن‌ها را لاى دندان‌هاى خود مى‌گیرد. به احتمال قریب‌به‌یقین بلوم‌فلد به‌زودى براى خود سگى دست‌وپا خواهد کرد.