معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی در برابر قانون

عکس جلد کتاب صوتی در برابر قانون
قیمت:
رایگان
۳۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب صوتی در برابر قانون و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب صوتی در برابر قانون و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب صوتی در برابر قانون

کتاب صوتی در برابر قانون اثر فرانتس کافکا، داستان مرد روستایی است که با یک دربان قانون‌مند جدال دارد. قانون او را سر پستش گذاشته است و نباید به لیاقت دربان شک کرد. این داستان تمثیلی است که در بخشی از فصل نهم رمان محاکمه آورده شده است.

فرانتس کافکا (Franz Kafka)، یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آلمانی‌زبان در قرن بیستم است. آثار وی با وجود وصیت او مبنی بر نابود کردن همهٔ آن‌ها، اکثراً پس از مرگش منتشر شدند که در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار در ادبیات غرب به شمار می‌آیند. مشهورترین آثار کافکا، رمان کوتاه مسخ و رمان محاکمه و رمان ناتمام قصر هستند.

در قسمت آغازین کتاب صوتی در برابر قانون می‌شنویم:

مرد فکر می‌کند و می‌پرسد: آیا کمی بعد راهش خواهد داد؟ دربان می‌گوید ممکن است. اما حالا نمی‌شود. چون در تالار قانون مثل همیشه باز است و دربان هم کنار می‌رود، مرد خم می‌شود تا از در ورودی داخل را دید بزند. دربان که چنین می‌بیند، می‌خندد و می‌گوید: اگر وسوسه ورود در تو آنقدر قوی است، سعی کن بی‌رخصت من داخل شوی...

فهرست مطالب کتاب صوتی

نمونه
7 دقیقه
داستان در برابر قانون

مشخصات کتاب صوتی

نام کتابکتاب صوتی در برابر قانون
نویسنده
مترجمساجده آنت
راویمهدی رضایی، علی شمسی
ناشر صوتی خانه داستان چوک
سال انتشار۱۳۹۶
فرمت کتابMP3
مدت۷ دقیقه
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های نمایشنامه فلسفی خارجی
قیمت نسخه صوتی

نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی در برابر قانون

📚الناز محمدی📚
۱۴۰۱/۰۵/۲۸
🍁 اول از همه یه اعترافی بکنم؛ و اون اینه که برای اینکه کاملا پیام و مفهوم کافکا رو‌متوجه بشم، پنج باری داستان رو‌ گوش کردم! و نهایتا به این نتیجه رسیدم که، جمله به جمله‌ی این اثر کوتاه اینقدر بارمعنایی داره که با هر بار فکر کردن بهش، ابعاد بیشتری ازش برام نمایان میشه!!
کافکا یه وکیل آلمانی بود و
که بسیار ساده ‌روان مینوشت. در داستان ‘دربرابر قانون’ فکر میکنم کافکا وضعیت امروز بشر رو به صورت اکسپرسیونیستی به تصویر کشیده… درواقع ذهن انسان رو‌ به شیوه غیرخطی و‌ رویاگونه توی داستان معرفی میکنه. دو‌شخصیت توی این داستان داریم؛ مرد روستایی که اینجا می‌تونه سمبل یک آدم ناآگاه و یا یه کودکی باشه که به شدت در حصار قوانین زندگی هستش، و انسان زندانبان که در اصل همین قوانین زندگی هست که ما خودمون اونها رو تارعنکبوت وار، به دور خودمون تنیدیم!! این داستان، داستان زندگی ماست و آینده‌ای که یا میتونیم با وارد شدن به قانون و یادگرفتن اون (پیدا کردن خود واقعی ‌و شناخت خودمون) برای خودمون بسازیم، و یا اونقدر دربرابرش، پشت درهای اون منتظر بمونیم تا همه‌ی هستی مون رو از دست بدیم!
ممنون دوست عزیزم کتابراه.. ☘️
هانیه عسگری
۱۴۰۳/۰۹/۱۳
کتاب تامل برانگیز بود. نظرات زیبایی رو خوندم. و به نظرم این کتاب در یک بعد داره میگه برای هر کدوم از ما برای رسیدن به خواسته هامون راهی ساخته شده که رهرو این مسیر فقط خود ما هستیم فقط خودمون هستیم که میتونیم از این راه به خواسته امون برسیم نه کس دیگه. ممکنه موانعی باشه در راه ممکن هم هست این موانع فقط رجزخوانی باشه (مثلا مرد روستایی اصلا نگهبان های بعدی را ندیده ترسید از ادامه ی راه در حالی که نگهبان اول بهش گفت میتونم بزارم رد بشی!) خیلی وقتا ترس هامونه که مارا از رسیدن به هدف هامون باز میداره و گاهی پیش از شروع یک کار انقدررر درگیر حواشی و جزئیات میشیم که اصل مطلب را فراموش میکنیم (بجای عبور از دروازه با کک های کت نگهبان آشنا شده بود و اینکه حق شاید بنظردست نیافتنی بیاد (دروازه و نگهبان و...) ولی در واقع اون خودمونیم که نمیریم جلو بگیریمشدر ابعاد دیگه میتونیم به عبور و رسیدن به اصل مایه هستی یا معرفت تعبیرش کنیم و نگهبانی که همان خم کوچه ی اول درگیرش شدیم و به شهر هفتم نرسیدیم. میشه به ساختار اقتدار پسند حکومت ها اشاره کرد که یک فرد ساده عادی (مرد روستایی) نمیتونه بهش ورود کنه، و اینکه قانون در اکثر مواقع دیده نشده یا به درستی درک نشده یا اکثر مردم چیز زیادی ازش نمیدونن ولی چیزی که خیلی به چشم میاد مجریان قانون اند و تاثیری که روی مردم دارند، اثر جلو برنده، آگاهی دهنده یا بازدارنده دارند و حتی میتونه عملکردشون اخلاقی یا غیر اخلاقی (گرفتن باج و رشوه) باشه ممنون از کتابراه
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۱۰/۲۱
داستان کوتاه در برابر قانون نوشته‌ی فرانتس کافکا است. داستان درباره‌ی مردی است که میخواهد به قانون وارد شود ولی نگهبانی سرسخت جلوی در ایستاده و مانع ورود او میشود و میگوید قانون دارای چندین در است که مقابل هر در هم نگهبانان قدرتمندی قرار دارند و از ورود تو جلوگیری میکنند. مرد که میپنداشته دسترسی به قانون آسان است و همه می‌توانند به راحتی به آن ورود پیدا کنند میرود و لوازم مورد نیاز خود را می‌آورد و جلوی اولین در قانون مینشیند تا شاید روزی وارد آن شود. روزها و سالها میگذرد و مرد سالخورده می‌شود ولی هنوز نتوانسته به قانون وارد شود. سرانجام روزی از نگهبان میپرسد آیا تا به حال کس دیگری هم خواسته وارد قانون شود و نگهبان میگوید این در فقط برای تو هست.
من فکر میکنم کافکا خواسته در این داستان بگوید که قوانین جوامع خیلی دور از دسترس هستند و مردم عادی حق چون و چرا در برابر آن‌ها را ندارند و فقط باید آن‌ها را رعایت کنند.
با تشکر از کتابراه و کانون فرهنگی چوک برای تهیه این داستان.
betWeen دامنی
۱۴۰۲/۰۸/۰۶
به نام خدا سلام برای اینکه آثار نویسندگان را بهتر متوجه شویم و مفهوم و هدفشان را راحت تر له کف آریم بد نیست زندگی آنان را کمی بررسی کنیم چرا که این کتاب‌ها که نوشته میشوند اینها همه از افکاری نشعت میگیرند که در طول سالهای زندگیشان در سرشان جمع شده که شامل تجربه‌ها رنج‌ها شادی‌ها موقعیت‌ها و بسیار و تقاطع‌های است زندگی نامه‌ی کافکا درنوع خودش کم بدیل بود و چنان کرد به کافکا که تا ابد انددوه آن را در سینه داشت به طوری که اختلافی که بین کافکا پدرش بود بسیار باعث رنجش او میشد پدری که با کافکا فرق اساسی داشت شایدم هم کافکا با او
او در ابتدای زندگی کارگری میکرد و تنگ دست بود تا اینکه ثروتی بدست میاورد و این بازی را تغییر میدهد پدری که با تلاش پول زیادی بدست اورده و مسبب به همه‌ی فرزندانش بدگمان است و کافکای که با او یکسان نیست از نظر فکری و حتی جسمی! و چنین میشود که او تا حد زیادی تحت استثمار پدر میشود بگونه‌ای که در کتاب محاکمه این را دقیق شرح میدهد و اصل آن کتاب است و اما در داستان بالا میتوان رگه های ایراد گرفتن کافکا از قانون را دید از مخالف بودنش قانون همان محدودیتی است که انسان ساخته یا قدرتمندان ساخته‌اند و براستی که چنین است و قوانین کمکی به زندگی بشر نمیکنن. در عالی‌ترین حالت و آن در بان گویی انسان‌های هستند که در این مسیر شد راه انسان میشوند (این را از باج دادن مرد میتوان فهمید) و مردی که در پایان له مرد روستایی که کل زندگی خود را در یک نقطه ایستاده میگوید باید میگذشتی ولی نگذشتی و هرکس خود لاید برای خود ازین مانع‌ها عبور کند و به حرکت در آید در غیر اینصورت عمر او ضایل خواهد شد چنانکه بسیاری امروز اینگونه‌اند....
null null
۱۳۹۹/۰۳/۲۶
سلام فکر خوبی داشت حیف شد زود مرد درمورد کتابش ‌مثال ترازوی است که در میان آن ترازو مردم، دریک سمت قانون برای زندگی درست ودرسمت دیگر ترازو که نقطه مقابل قانون است خیر یاشر ظلمت یا نور قرار داردشمااگر بانورهدایتی که از سوی خداتعیین شده بخواهی باقانون روبرو شوی اگر قانون درمسیر مستقیم وهم جهت باشما بود به تعادل میرسی ومشکلی نیست ولی اگر باظلمت ودر مسیرشر قرارگرفته باشد دارای نقص وایراد است وجهان شمول نمی‌باشد هرچندقرنها ازوضع آن بگذردویاانبوهی از مردم آن راتائیدوقبول داشته باشندبخاطر همین افرادمعمولی را یارای مقابله باآن نیست مگر کسانی که خداولی وسرپرست آنان باشدنمونه‌ای ازاین قبیل را درتاریخ ملاحظه کرده ایدپیامبرانی که برای راهنمایی وهدایت می‌آمدندوباقوانین نادرست اقوام بد وکافرمقابله میکردندولی درنهایت چون خدا ولی وسرپرست پیامبران بود آنان رانجات میداد وبقیه رابه عذابی سخت نابودوهلاک می‌ساخت. اسدی
hashemi hashemi
۱۴۰۳/۰۹/۱۴
به نظرم این مسیر چندان نمیتونه مسیر زندگی باشه چراکه کافکا وکیل بوده و منظورش دقیقا خود قانون بوده. مرد روستایی دنبال حقش هم نبود بلکه دنبال راهی برای ورود به قانون بود. در واقع قانون خیلی از افراد رو از گردونه حذف میکنه و چندان قانونی براشون دیده نشده. و وقتی که دنبال این میرن که از قانون آگاه شن یا مسائلشون وارد قانون شه با موانعی واهی جلو اون ها گرفته میشه. که خود قانون میتونه یک مانع باشه. حتی پقتی به نگهبان پول میده نه تنها میپذیره و براش کاری نمیکنه بلکه منت هم میذاره و میگه برای این میگیرم که فکر نکنی بیهوده اومدی. ولی قسمت هولناک داستان انتهای داستانه که مرد در نزدیکی مرگ متوجه میشه که این مسیر فقط برای اون بوده. در واقع اون از همون مسیر باید وارد میشد و راهی برای ورود به قانون داشت ولی موانع واهی و بی اطلاعی فرد باعث شدن فکر کنه نمیتونه وارد شه و عمرش به هدر رفت.
Kayvan Hossein
۱۴۰۰/۱۱/۱۷
کتاب صوتی با معرفی نویسنده شروع می‌شود. ولی باز هم امضای مخصوص برنامه‌ها و فعالیت‌های کانون چوک مشهود است: بی دقتی و نابلدی خوانندگان، لطمه زدن به محتوای داستان، ترجمه گنگ و در آخر لودگی و ابتذال بجای ادبیات، ولی از انصاف نگذریم آهنگ متن خوب و دلنشین است. اما در مورد خود داستان که در واقع به چالش و کشیدن قانون در محتوا اجرا است و اینکه، قانون بجای اینکه مدافع حقوق بشر باشد، آدم‌ها را سر کار می‌گذارد واصالت مادی و معنوی آن‌ها را قربانی می‌کند. بی جهت نیست که خیلی‌ها به صرافت این مبافتند که خود مجری عدالت و قانون شوند و قبل از محاکمه. مجرم را خلاص می‌کنند. در واقع در جامعه‌ای که قانون نمایشگاهی و نمایشی است عمر شهروندان تباه می‌شود. پاسخ نگهبان به مرد در برابر گرفتن باج هم بسیار آشنا وتکان دهنده است.
مهدی
۱۴۰۰/۱۲/۲۷
کتاب در برابر قانون البته باید گفت داستانک.
چند مورد مهم در بین دیالوگ که بین روستایی و در بان رد وبدل می‌شود وجود دارد. و در مورد صدای منتشر شده از داستان.
صدا بسیار بد نا رسای حس داستان است به قدری بد است که انسان هیچ حسی نسبت به در بان پیدا نمی‌کند دربانی که تمام مطالب را به صورت نیمه
به و
عامیانه می‌گوید!!! نظر کارگردان قصد شوخی یا با شنونده را دارد ویا می‌خواهد با این داستان با نوع صدا پیشگی شوخی کند.
کل داستان در سه خط خلاصه میشود مردی که پیر می‌شود.
اورا به داخل قانون راه نمی‌دهند باج می‌دهد.
نگهبانی که بیشتر ملک عذاب است تا نگهبان.
کلا شنیدن داستان در قیاس با کتاب مسخ نویسنده انسان را زده می‌کند.
داستان با بار ارزشی کم و صوت آن این بار ارزشی را کمتر می‌کند.
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۳/۰۹/۲۰
فرانتس کافکا علاقمند خاص خودش را می خواهد و این در برابر قانون کافکا سر خم می کند. فرانتس کافکا آلمانی در روایت کوتاه در برابر قانون کوچک مردان سخن از اطاعت و سرسپردگی می زند. گویی بندگی و بردگی از نظر کافکا برای افراد دون پایه تو را بزرگ می کند و حلال مسائل زندگیت می شود. مسائلی که شاید در ذهن شما بزرگ است و درگیری ذهنی که می شود بی خیال شد. کافکا توضیح زیاد نمی دهد اما به شما تلنگر می زند. از استقامت می گوید. کافکا را در کتاب های دیگرش خوانده بودم و از این جهت کتاب صوتی در برابر قانون برای من آشنا بود. در برابر قانون زندگی در کلیه امور زیستن را به تمامی کوتاهی روایت بیان می کند و ساده می نویسد اما پیچیده تفکر می طلبد و خواننده های خودش را فرا می خواند.
شهرام کرمی
۱۳۹۷/۱۱/۱۴
خوب یک داستان سور رئال برای بیان حقیقتی که در زندگی افراد ضعیف یا رعیت حاکمه! قانونی که مدعی کنندگان و محافظانش آنرا صرفا جهت نمایش دادن ارائه میکنند نه برای ورود رعیا برای بدست آوردن حق! قانون نمایش حاکمیت در اقتدار، اقتداری یک طرفه! به قول فاشیست‌ها نون تو مال منه، و قانون رو من برای تو وضع میکنم و من به تو میگویم! و تو فقط دور خطی هستی که من میکشم! کافکا به نوعی عقیده فاشیستی ادوار خودش و یا آینده رو به داستان کشید! بسیار زیبا و بسیار محسوس! (صداپیشه‌ها هم بسیار ضعیف)
لیلی جواهری فرد
۱۴۰۱/۱۲/۰۸
به نظرم منظور نویسنده از نگهبانانی که در برابر قانون بودند کنایه از وجود قوانین بیهوده و بی شماری است که به جای تسهیل و کمک به مظلومان و احقاق حقشان، تبدیل به بوراکسی‌ای طاقت فرسا و دست پا گیری شده، که با پرداختن به مسائل بیهوده و سلسله مراتب نفس گیر، افرادضعیف را ازترس گرفتاری در پیچ و خمش و کمک و خواستن از آن دچار شک ترس میکند و چه بسا عده‌ای هم در همان مراحل اولیه به علت هزینه‌های مادی و معنوی که باید متحمل شوند به مراحل بعد ورود نمیکنند. و نکته دیگر اینکه قانون برای خدمت به انسانهاست و برای بهره مندی از آن نباید منتظر اجازه کسی ماند.
Amir Abbas Shamsi
۱۴۰۰/۱۱/۱۳
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت عزیزانی که در گردآوری این کتاب زیبا زحمت کشیدند.
مفهوم داستان از نظر بنده این است که قانون یک وسیله است که با استفاده از آن میتوانیم حقوقی که متعلق به ماست و طی اتفاقاتی از ما سلب شده است را باز پس بگیریم و نه اینکه به انتظار بنشینیم تا قانون (وسیله) حقوقمان را کند.
مدیریت
انتقاد: در راستای اجرای نمایش رادیویی و باور پذیری شنونده و غرق شدن در عمق داستان میتوان پروژهء انتخابی را بهتر و قوی تر ارائه داد.
به امید پروژه‌های قوی تر و جذاب تر.
با تشکر از کتابراه و عزیزانی که در گردآوری این کتاب زیبا زحمت کشیدند.
sara .A
۱۳۹۷/۰۶/۳۱
نویسنده با قلمی شیوا بدون توصیفات اضافی به این نکته اشاره کرده که حق گرفتنی است نه اینکه برای داشتن اون باید اجازه گرفت پیرمرد فکر می‌کرد قانون برای همه هست ولی فقط فکر می‌کرد وتا انتهای داستان که به مرگش ختم شد در طلب حق‌اش نبود فقط منتظر بود تا اون رو بهش بدن‌.
mohaddeseh kamali
۱۴۰۰/۰۹/۲۸
مسخ خیلی قشنگ تر بود. ورودی فقط برای این پیرمرد ساخته شده بود و براش نگهبان گذاشته بودن. نگهبانی ک وقتی اشتیاقشو میبینه حاضره بدون اجازه اونو عبور بده ولی بهش یاداور میشه ک نگهبان‌های زیادی منتظرشن. پس مرد ب مرحله اشتیاق رسیده اما جراتشو نداره وارد بشه تا حقشو بگیره. برای ادم‌های دیگه هم جداگونه‌ی در هست. دری ک اونا هم پشتش سالها منتظر اجازه ورودن و ب این ترتیب عدالت در گوی بلورینی محبوس میمونه چون کسی شجاعت گذاشتن از دروازه رو نداره. درها بسته میمونه و وقتی ک هر کدوم میمیرن اون نگهبانم میره
مهسامحمدی
۱۴۰۱/۱۱/۲۲
درسته ۵ صفحه بیشتر نیست و خوندنش پنج دقیقه هم وقت نمیگیره ولی نیاز به تفکر عمیق داره. به خوبی نشون میده که «ترس» چه بلایی بر سر ما میاره و نبود «شجاعت فردی» چجوری بر کل «جامعه» تاثیر میذاره. به ما این نکته رو گوشزد میکنه که باید از حق خودمون دفاع کنیم و کسی «عدالت» و «حقوق» ما رو بهمون تقدیم بلکه و نمیکنه، باید خودمون اون رو بگیریم.
و اینکه تمام درهای بسته‌ی زندگیمون به دست خودمون مهروموم شده گاهی انقدر نباید‌های زیادی نمیشه‌های زیادتری ترسیم میکنیم که تمام عمرمون پشت در قانون‌های ذهنمون هدر میره...
مشاهده همه نظرات 159

راهنمای مطالعه کتاب صوتی در برابر قانون

برای دریافت کتاب صوتی در برابر قانون و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.