معرفی و دانلود کتاب برای یک روز بیشتر

معرفی کتاب برای یک روز بیشتر

حتما یکی از آرزوهای شما هم این است که به گذشته بازگردید، اما اگر این آرزو محقق شود، چه کسی را ملاقات می‌کنید؟ کتاب برای یک روز بیشتر نوشته‌ی میچ آلبوم زندگی مردی را روایت می‌کند که در روزهای سیاه زندگی‌اش به گذشته‌ای نزدیک سفر می‌کند.

درباره‌ی کتاب برای یک روز بیشتر

ما آدم‌ها از دوران سپری‌شده به عنوان بهترین روزهای زندگی یاد می‌کنیم و بازگشت به گذشته تقریبا برای همه‌ با حسرتی شیرین همراه است. از دست دادن دوستی که در تمام دنیا نمونه است یا یکی از نزدیکان، بزرگترین حسرت را در دل انسان ایجاد می‌کند. اما ممکن است راهی برای ملاقات با برخی از گذشتگان وجود داشته باشد. کتاب برای یک روز بیشتر (For One More Day) نوشته‌ی میچ آلبوم (Mitch Albom) سرگذشت مردی را روایت می‌کند که در اوج ناامیدی به مادرش پناه می‌برد. نویسنده‌ در این کتاب شخصیت داستان را طی سفری ناخواسته با حقایق مهم و سرنوشت‌سازی آشنا می‌کند.

داستان کتاب برای یک روز بیشتر درباره‌ی مردی است که روزگار پوچ و بیهوده‌ای را می‌گذراند. او در زندگی کنونی‌اش هیچ‌گونه وابستگی به دنیا حس نمی‌کند و گویی ابر سیاهی بر فراز زندگی‌اش در حرکت است. روزهای ناامیدی او از حسرت گذشته پر شده و تنها چیزی که به او آرامش می‌دهد، یادآوری خاطرات دور و درازش است. در چنین وضعیتی او راه چاره‌ای غیر از پایان بخشیدن به زندگی‌اش نمی‌بیند و تصمیم به خودکشی می‌گیرد. اما در آستانه‌ی مرگی سیاه، مرد به خانه‌ی قدیمی‌اش باز می‌گردد.

در ادامه‌ی کتاب برای یک روز بیشتر داستان زندگی شخصی اصلی با ملاقاتی احساسی گره می‌خورد. وقتی که مرد به خانه‌اش می‌رسد، مادرش را می‌بیند. مادر او سال‌ها پیش جانش را از دست داده و در طول این سال‌ها تنها خاطراتی برای مرد باقی مانده که حتی شوق اندیشیدن به آن‌ها را نداشته است. حالا شخصیت اصلی کتاب برای یک روز بیشتر در خانه‌ی قدیمی خاطره‌انگیزشان، مادرش را زنده و سرحال می‌یابد. مادر به گرمی از پسرش استقبال می‌کند و زندگی شیرین و البته کوتاهی در آن خانه از سر گرفته می‌شود. میچ آلبوم نویسنده‌ی باهوشی است که از طریق طراحی این داستان تلاش می‌کند زندگی در کنار پدر و مادر را ارزش بگذارد و موقعیت نمایشی کتاب را برای مخاطب باورپذیر سازد.

شخصیت اصلی کتاب برای یک روز بیشتر که چارلی نام دارد، در مواجهه با مادرش رازهای بسیاری را کشف می‌کند و سفر او به گذشته باعث شناخت بیشتر او از رفتارش می‌شود. او در زندگی تازه‌ای که میچ آلبوم برایش رقم زده، فرصتی می‌یابد که رفتار بد خود را با خانواده‌اش درک کرده و اتفاقاتی را که در زندگی گذشته‌اش وجود داشته دوباره بررسی کند. این کتاب تجربه‌ی متفاوتی را برای مخاطب رقم می‌زند و به او می‌آموزد که چطور تنگناهای زندگی را با آرامش سپری کند.

کتاب برای یک روز بیشتر نوشته‌ی میچ آلبوم با ترجمه‌ی علی امیدیان توسط انتشارات ناهونته منتشر شده است.

اقتباس‌ سینمایی از کتاب برای یک روز بیشتر

از کتاب پیشِ رو یک فیلم تلویزیونی به کارگردانی لوید کرامر، در سال 2007، ساخته شده است. این فیلم مورد توجه منتقدان و مخاطبان کتاب‌های میچ آلبوم قرار گرفته و جایزه‌ی بهترین فیلم ستلایت را نیز دریافت کرده است.

نکوداشت‌های کتاب برای یک روز بیشتر

• در کتاب‌های میچ آلبوم نکته‌ای که توجه مرا جلب می‌کند، آدم‌های معمولی و شخصیت‌هایی از طبقه‌ی پایین جامعه هستند. (گوییلام موسو)
• برای یک روز بیشتر کتابی است که از ما درباره‌ی خانواده، عشق و زندگی می‌پرسد. (مجله‌ی گرن)
• میچ آلبوم قدرت این را دارد که در وقایع ساده جادو را جست‌وجو کند. (سیسیلا آهرن)

کتاب برای یک روز بیشتر برای چه کسانی مناسب است؟

اگر دلتان برای افراد دوست‌داشتی زندگی‌تان که آن‌ها را از دست داده‌اید تنگ شده این کتاب لحظات جذابی را برای شما به وجود خواهد آورد. علاقه‌مندان به قلم میچ آلبوم از خواندن این کتاب لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب برای یک روز بیشتر می‌خوانیم

من هنوز درباره‌ی بهترین و بدترین اتّفاق زندگی حرفه‌ایم چیزی به شما نگفته‌م. من به چیزی که توی بیس‌بال آرزوش رو داشتم رسیدم، اگرچه غیرممکن به نظر می‌اومد: رقابت‌های جهانی. فقط بیست‌وسه ساله‌م بود. بازیکن توپ‌گیر ذخیره‌ی تیم پایرتز، اوایل سپتامبر مچ پاش شکست و اون‌ها دنبال یه نفر جایگزین براش بودن. این شد که من رو فراخوندن. هنوز روزی رو که توی اتاق رختکن فرش‌شده قدم می‌زدم یادمه. بزرگی اتاق رو نمی‌تونستم باور کنم. با تلفن سکه‌ای به کاترین زنگ زدم –شیش ماه بود که ازدواج کرده بودیم- و مدام تکرار می‌کردم: «باورنکردنیه!»

چند هفته بعد، پایرتز پرچم قهرمانی رو برد. اگه بگم که من هم توی قهرمانی تیم سهمی داشتم دروغ گفتم، وقتی من بهشون ملحق شدم اون‌ها توی صدر جدول بودن. من توی یه مسابقه‌ی حذفی به‌عنوان توپ‌گیر، چهار دور از نه دور رو بازی کردم. دور دومی که به‌عنوان چوب‌زن بازی کردم، توپ رو به عمق منطقه‌ی راست زمین فرستادم. توپ رو گرفتن و من از بازی خارج شدم، امّا یادم میاد که با خودم فکر می‌کردم: «این فقط یه شروعه، من می‌تونم یه ضربه‌ی خوب و مطمئن بزنم.»

اون یه شروع نبود؛ یعنی برای من نبود. ما به مسابقات جهانی رسیدیم، اما توی پنج بازی به بالتیمور اوریولز باختیم. من حتا نتونستم چوب بزنم. بازی آخر یه شکست 5-0 بود و بعد از اوت آخر، من روی جایگاه استراحت بازیکن‌ها ایستادم و بازیکن‌های بالتیمور رو تماشا کردم که توی زمین می‌دویدن و جشن می‌گرفتن. اون‌ها خودشون رو کنار محل ایستادن توپ‌زن پرت می‌کردن و یه کپه از بازیکن‌ها درست شده بود. به نظرِ خیلی‌ها اون‌ها هیجان‌زده و خوشحال بودن، ولی به نظر من اون‌ها داشتن خودشون رو خالی می‌کردن، مثل فشاری که در نهایت تخلیه بشه.

دیگه هیچ‌وقت همچین چیزی رو ندیدم، امّا هنوز گاهی خوابش رو می‌بینم، توی خواب خودم رو می‌بینم که وسط اون کپّه‌ی آدم‌ هستم.

فهرست مطالب کتاب

1 نیمه‌شب
داستان چیک
چیک سعی می‌کند به این ماجرا پایان بدهد
2 صبح
مادر چیک
چگونه مادر با پدر آشنا شد
مواقعی که مادرم از من حمایت می‌کرد
چیک به خانه‌ی قدیمی‌اش برمی‌گردد
مواقعی که من از مادرم حمایت نمی‌کردم
مواقعی که مادرم از من حمایت می‌کرد
آهنگ عوض می‌شود
روبه‌رو شدن در خانه
مواقعی که مادرم از من حمایت می‌کرد
مواقعی که من از مادرم حمایت نمی‌کردم
یک شروع تازه
یک وعده‌ی غذا در کنارهم
خانواده‌ی چیک بعد از جدایی
پیاده‌روی
مواقعی که من از مادرم حمایت نمی‌کردم
رز
مواقعی که من از مادرم حمایت نمی‌کردم
بچّه‌های خجالت‌زده
مواقعی که مادرم از من حمایت می‌کرد
مواقعی که مادرم از من حمایت می‌کرد
مواقعی که من از مادرم حمایت نمی‌کردم
رز خداحافظی می‌کند
3 ظهر
چیک و دانشگاه
نیم‌روز
وقتی ارواح برمی‌گردند
خانم تلما
مواقعی که من از مادرم حمایت نمی‌کردم
چیک انتخاب می‌کند
کاری که باید انجام بدهید
رسیدن به اوج
ملاقات دوّم به پایان می‌رسد
4 شب
روشنایی روز رنگ‌ می‌بازد
روزی که او می‌خواست برگردد

مواقعی که مادرم از من حمایت می‌کرد
بازی
چیک می‌فهمد که مادرش درگذشته است
سومین و آخرین ملاقات
مواقعی که من از مادرم حمایت نمی‌کردم
همه‌چیز توضیح داده شد
چیک داستانش را به پایان می‌رساند
آخرین اندیشه‌ی چیک
حرف آخر