معرفی و دانلود کتاب مزد ترس

معرفی کتاب مزد ترس

شهر پر از مأمور و پلیس است. جایی وجود ندارد که اندروز بتواند خود را در آن پنهان کند؛ گویا دست سرنوشت او را به‌سمت کلبه‌ی الیزابت کشاند تا هم جانش در امان بماند هم یک‌بار عشق را تجربه کند. کتاب مزد ترس نوشته‌ی گراهام گرین ما را به کلبه‌ی الیزابت می‌برد تا شاهد ترس‌های اندروز از قاچاقچیانی که به آن‌ها خیانت کرده و حالا ایشان به دنبال او هستند، باشیم. این کتاب کوشیده است تا با واکاوی لایه‌های شخصیتی و روانی انسان، داستانی معمایی و ماجراجویانه را به مخاطبان خود ارائه دهد.

درباره‌ی کتاب مزد ترس

اندروز گریخته است. او می‌داند تاوان کاری که کرده مرگ است و باید به‌زودی با جان خود بهای آن را بپردازد. اندروز قاچاقچی و خلاف‌کار است، مانند سایر دوستانش؛ اما او با سایر قاچاقچیان یک تفاوت اساسی دارد: اندروز خیانت‌کار است و این گناهی نابخشودنی است. کاری که این مرد جوان در حق دوستان خلاف‌کار خود انجام داده، از دیدگاه جامعه، اخلاق و حتی قانون مذموم و ناپسند است؛ زیرا هنگامی که کاری را می‌پذیریم و مسئولیت آن را برعهده می‌گیریم، باید آن را تا انتها انجام دهیم و قول و قرار خود را پایمال نکنیم؛ اما اندروز قواعد بازی و اخلاقیات را برهم زده و تصمیم گرفته تا رها شود و برای خود زندگی کند؛ اما گذشته و کارهایی که انجام داده، او را رها نمی‌کنند. جان او در خطر است و حالا چاره‌ای ندارد جز اینکه خود را پنهان کند. اما کجا؟ کتاب مزد ترس (The Man Within) ما را در این تعقیب و گریز مرگ‌آور با اندروز همراه می‌کند تا به کلبه‌ی دختری به نام الیزابت برسد. اما این کلبه ساحل امن و آرام اندروز نیست، بلکه قتلگاه اوست.

گراهام گرین (Graham Greene) ما را بر سر دو راهی اخلاقی می‌گذارد: قانون مهم‌تر است یا اخلاق؟ البته این‌طور که مشخص است خود قانون نیز در این مقوله طرف اندروز را نمی‌گیرد؛ زیرا هنگامی که احساس خطر و وحشتی که از به‌قتل‌رسیدن تمام وجودش را فرامی‌گیرد و به دادگاه می‌رود تا همدستانش را به قاضی معرفی کند، قاضی حرف او را جدی نمی‌گیرد؛ زیرا اندروز از قاچاقچیان کینه‌ی شخصی دارد و همین کافی است تا شهادتش دروغ تلقی شود و دادگاه حق را به قاچاقچیان دهد. از سوی دیگر همدستان سابق اندروز که می‌دانند او عاشق الیزابت شده و نمی‌تواند بدون این دختر زندگی کند، او را به کشتن و قتل الیزابت تهدید می‌کنند؛ اتفاقی که می‌تواند زندگی اندروز را به ویرانه تبدیل کند.

کتاب مزد ترس این امر بدیهی را برای ما نمایان می‌کند که پایبند نبودن به اخلاقیات، تاوان سنگینی دارد و ممکن است عواقب آن از بی‌قانونی و ارتکاب جرم جبران‌ناپذیرتر باشد. یکی از آن قاچاقچیان به نام کارلیون، تبرئه شدن در دادگاه را برای خاموش کردن آتش درون خود کافی نمی‌داند. او برای فرونشاندن خشم خود به کاری نادرست و غیرانسانی روی می‌آورد؛ کاری که اندروز را به گرفتن تصمیمی دشوار وادار کرد؛ او باید انتخاب کند: مرگ یا زندگی؟

کتاب مزد ترس در اوایل قرن 20 و پیش از جنگ جهانی دوم نگاشته شده است. گراهام گرین در اثر خود به ما نشان می‌دهد که تناقضات میان اخلاق و قانون، انسان‌ها را به آشفتگی می‌رساند و وادارشان می‌کند تا اعمالی سیاه و ویرانگر انجام دهند. این داستان نشان‌دهنده‌ی جامعه‌ای است که از یک جنگ و بحران‌های گوناگون عبور کرده و حالا هرکسی در این اجتماع به دنبال سهم و حق خود است. گراهام گرین در داستان خود تنها گوشه‌ای از یک جهان بحران‌زده و آشوب را نمایش می‌دهد.

کتاب مزد ترس با ترجمه‌ی سعید کلاتی در نشر نیماژ منتشر شده است.

اقتباس سینمایی از کتاب مزد ترس

• در سال 1947، کارگردانی بریتانیایی، برنارد نوولز از روی داستان مزد ترس گراهام گرین، فیلمی با نام قاچاقچیان (The Smugglers) را کارگردانی کرد. از بازیگران این فیلم می‌توان به مایکل ردگریو و جوان گرین‌فوود اشاره کرد.

نکوداشت‌های کتاب مزد ترس

• گراهام گرین نویسنده‌ای شوخ‌طبع است و شخصیتی متعالی دارد؛ به‌همین دلیل داستان او در زمره‌ی برترین‌های ادبیات جهان قرار دارد. (جان لو کاره، نویسنده)
• این داستان شبکه‌ای پیچیده از خیانت و فریب است. گراهام گرین فردی آسیب‌دیده و عذاب کشیده را به‌عنوان شخصیت اصلی داستان خود قرار داده است. (روزنامه‌ی گاردین)
• گراهام گرین از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن ما و فردی برای تمام دوران‌هاست. (ایندیپندنت)

کتاب مزد ترس برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب عمق پوچی و ناامیدی را به نمایش می‌گذارد. نویسنده‌ی مزد ترس تلخ‌ترین چیزی را که در ذهن انسان نقش می‌بندد، به رشته‌ی تحریر درآورده تا ما را نسبت به آشفتگی جهان که بیگناهان را به ورطه‌ی نابودی و گناهکاران را آزاد می‌گذارد، آگاه کند. این داستان مهیج و پلیسی مملو از لایه‌های اجتماعی و فلسفی است و برای علاقه‌مندان به داستان‌های معمایی مناسب و خواندنی است.

در بخشی از کتاب مزد ترس می‌خوانیم

سر هنری گفت: «چرا باید چنین دردسری برای ما درست کنید؟ من می‌دانم که شما از گناه دوم مُبرایید.»
اندروز با بغضی غم‌آلود گفت: «بسیار خوب، پس چرا رهایم نمی‌کنید؟»
سر هنری با انرژی غیرمنتظره‌ای گفت: «من اینجا هستم تا این قاتل‌ها را به دار بیاویزم. شما هم همین را می‌خواهید، مگر نه؟»
اندروز به خود گفت: «باید مراقب باشم، نباید چیزی بگویم.»
«نمی‌دانم منظورتان چیست؟»

آقای فارن با بی‌حوصلگی فین‌فینی کرد و سر هنری با انگشتانش شروع به بازی کرد.
«شما اطلاعاتی علیه این افراد ارائه دادید. یک نامه‌ی ناشناس به دست اداره‌ی گمرک رسیده.»

سرش را بلند کرد و با تحقیر و کنجکاوی به اندروز نگاه کرد.
«چرا باید بگویم من این کار را کرده‌ام؟»
«اوه، در این شکی نیست. به‌هیچ‌وجه در این شکی نیست.»

پاکت کثیفی را روی میز انداخت.
«آبشالوم، پسر شاه داوود. به دو حرف اً و ش نگاه کنید. شما خیلی خوب خودتان را لو دادید، دوست من. نامه‌ای را که برای اداره‌ی گمرک نوشتید در جیبم دارم. آن را با دست چپتان نوشتید، اما باز نتوانستید آن پیچ‌وتاب‌ها به حروف را رعایت نکنید.»