معرفی و دانلود کتاب باران در مترو

عکس جلد کتاب باران در مترو
قیمت:
۲۷,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب باران در مترو و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب باران در مترو و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب باران در مترو

کتاب باران در مترو دربردارنده‌ی چهار داستان از مهدی افروزمنش است که هر کدام از آن‌ها با قصه‌هایی مجزا، درون مایه‌ای از خشونت و دلهره دارند؛ داستان‌هایی بدیع در سبک رئالیسم سیاه که قصه فرو افتادن انسان‌ها، جبر و خشونت نهفته را در زندگی به تصویر می‌کشد.

درباره‌ی کتاب باران در مترو:

داستان‌های این کتاب که هر کدام قصه‌ای متفاوت از هم دارند به شکل غیر خطی روایت می‌شوند و عنصر اصلی همه‌ی آن‌ها خشونت و دلهره است؛ روایت‌هایی که هر کدام تعریفی مجزا از خشونت می‌آفرینند. داستان اول با نام «کارواش» ماجرای زن و مردی پزشک و پرستار است که در یک کارواش هستند و در موقعیتی پسااتفاقی گرفتار شده‌اند. زن با گفتن جمله‌ی «ما کشتیمش» جرقه‌ی دلهره داستان را می‌زند و هر چه روایت پیش می‌رود خشونت هم رفته رفته بیشتر می‌شود.

داستان دوم با عنوان «به وقتِ مُردن» با خشونتی بی‌حد و حصر آغاز می‌شود؛ راوی داستان با چاقو زخمی شده و بدنش در حال شکافتن است. جزییات تلخ، روایت خشونت‌بار و مردی که در حال مرگ است، هسته‌ی اصلی این داستان را تشکیل می‌دهند. مهدی افروزمنش با هوشمندی در این داستان راوی را اول شخص قرار داده و با زمان نیز بازی می‌کند.

در داستان سوم که عنوان کتاب نیز برگفته از آن است، برخلاف دو داستان قبل، ماجرا با لطافت آغاز می‌شود. روایت فضای این داستان به طور کل با دو داستان پیشین متفاوت است. این داستان قصه‌ی دو نوجوان در سن بلوغ را به تصویر می‌کشد که هر چه پیش می‌رویم داستان جنون‌آمیزتر می‌شود. رابطه‌ای که در مترو شکل می‌گیرد و با روندی عاشقانه همراه می‌شود و در نهایت به خشونتی دراماتیکی تبدیل می‌شود که با خون و خونریزی همراه نیست.

داستان چهارم ماجرای مواد مخدر و آدم فروشی است و قصه‌ی مردی را به تصویر می‌کشد که برای پیدا کردن خائن برگشته است. عنصر خشونت در این داستان به پررنگی سه داستان پیشین نیست و خشونتی عجیب و غریب و دیوانه‌واری که در سه داستان قبل به شما تزریق می‌شد، در اینجا رخ نمی‌دهد.

از ویژگی‌های بارز کتاب باران در مترو این است که نویسنده با قلمی یکدست موقعیت‌هایی خشونت‌بار و فضاهایی هیجان انگیز و دلهره‌آور خلق می‌کند. خط داستانی این کتاب خلاقانه است. فضاسازی‌ها ساده و موجز و دیالوگ‌هایی که بین شخصیت‌های داستان ردوبدل می‌شود پر واژه و پرتکرار هستند و تمامی این نکات کتاب حاضر را به یک نمونه جذاب از رئالیسم سیاه تبدیل کرده است.

کتاب باران در مترو مناسب چه کسانی است؟

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های اجتماعی ایرانی پیشنهاد می‌شود.

مهدی افروزمنش را بیشتر بشناسیم:

او پیش از آنکه اولین کتاب خود، تاول را بنویسد، سابقه مطبوعاتی داشته و به عنوان روزنامه‌نگار و دبیر اجتماعی در روزنامه‌هایی همچون اعتماد، شرق، بهار، فرهیختگان و شهروند قلم زده است.

او در سال 1383 و 1385 توانست در جشنواره مطبوعات کشور و جشنواره شهری به عنوان بهترین گزارش‌نویس معرفی شود. افروزمنش علاوه بر کتاب تاول، رمان سالتو و باران در مترو را نیز در کارنامه ادبی خود دارد.

در بخشی از کتاب باران در مترو می‌خوانیم:

ناصر می‌گفت «من و این چاقو رفیق‌جینگِ همیم.» می‌گفت «بیش‌تر از آقام به این چاقو اعتماد دارم.» و البته چاقو را هم از آقاش به ارث برده بود؛ از غلام‌شاطر، بربری‌فروشِ محله، که ناصر همیشه بدون این‌که سر سوزنی به حرفِ خودش باور داشته باشد این‌طور معرفی‌اش می‌کرد: «از خوبای قلعه‌حسن‌خان و توابع». خوب هم بود، معرفت هم داشت، کمی، بامرام هم بود، و تا جایی که به خودش مربوط می‌شد رئوف. یعنی گاهی کمکی هم می‌کرد، اما چیزی که به ما مربوط می‌شد از خود بیخود شدنش بود؛ خُل‌بازی‌های ممتد و کِش‌دارش که مثل ابرهای بهار یکهو ظاهر می‌شد و صدی نود، مثل تگرگ می‌بارید. موقعِ این بارش‌های یکهویی، کوچک و بزرگ، زن و مرد، آشنا و بیگانه و حتی گاهی هم‌خون و هفت پشت غریبه نمی‌شناخت؛ هر جنبنده‌ای تو شعاع حرکت دست‌هاش تصور کن پاروی سنگکی باید از آینده‌اش می‌ترسید. اما چیزی که نفرت‌انگیزش می‌کرد نه این دست‌ها که شکلِ استفاده‌شان بود.

با چند‌تا استکان زهرماری، مردک اسیرِ جنونِ کف‌گرگی می‌شد. لب‌های خشک و تَرَک‌خورده از داغیِ تنور سنگکی را به هم فشار می‌داد و یواش‌یواش صورتش مثل تخته‌های میخ‌دارِ سنگکی تیز می‌شد، استخوان‌های آرواره‌اش از زیر سیاهی پوستش بیرون می‌زد و چشم‌هاش گرد می‌شد. پره‌های دماغش را مثل سوپاپ گشاد می‌کرد و یکهو یاتاقان می‌زد. باقیش کفِ دستش بود و صورت د‌م‌دستی‌هاش و بعضی وقت‌ها شیشه‌ی مغازه‌ها. خوب‌و‌بدش به کنار، این حالت‌هاش گذرا بود و روز بعدش دوره می‌افتاد که «اومدم عُرز بخوام.» می‌گفت «منِ نالوطی بد کردم حاجی، ببخش به‌مولا، به بزرگیت ببخش، بذا دستتو ببوسم...» نمی‌بوسید؛ فقط اسیر ژستش بود. نه شکمِ گنده‌اش اجازه می‌داد نود درجه دولا بشود، نه هیبتش. البته کینه‌ی شتریش هم بود.

فهرست مطالب کتاب

کارواش
به وقتِ مُردن
باران در مترو
دایی

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب باران در مترو
نویسنده
ناشر چاپینشر چشمه
سال انتشار۱۳۹۹
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات120
زبانفارسی
شابک978-622-01-0136-9
موضوع کتابکتاب‌های داستان کوتاه ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب باران در مترو

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب باران در مترو

برای دریافت کتاب باران در مترو و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.