معرفی و دانلود کتاب خشم زن سرخپوست

معرفی کتاب خشم زن سرخپوست

کتاب خشم زن سرخپوست به قلم مرجان ظریفی مجموعه‌ای است از هشت داستان کوتاه که نویسنده در آن‌ها به مشکلات، به‌ویژه مشکلاتی که متوجه زن‌هاست پرداخته‌. وی با قلم شیوا و سلیس خود سبب شده تا مجموعه داستان‌های کوتاهش برای خواننده جذاب‌ باشد و مخاطب راحت‌تر با آن‌ها ارتباط بگیرد و با شخصیت‌ها هم‌ذات‌پنداری کند.

درباره‌ی کتاب خشم زن سرخپوست

مرجان ظریفی در کتاب خشم زن سرخپوست، هشت داستان به رشته‌ی تحریر درآورده است. درون‌مایه‌ی این مجموعه داستان‌های کوتاه درد و محنتی است که در تمام قصه‌ها احساس می‌شود و همه‌ی داستان‌ها را به نحوی به یکدیگر وصل می‌کند. نویسنده در بیشتر داستان‌های کوتاه خود در کتاب خشم زن سرخپوست، زنان را به‌عنوان نقش‌های اصلی برگزیده که هر یک به نوبه‌ی خود متحمل درد و غمند و می‌کوشند به خودکفایی برسند. زنانی که مرجان ظریفی در این مجموعه داستان‌های کوتاه خلق کرده، شخصیت‌هایی شاداب و پرنشاط و سر حال نیستند و رنج و غم همچون دیوی پلید و سیاه در زندگی‌هایشان پرسه می‌زند. گرچه هر داستان کتاب زن سرخپوست، فضایی منحصربه‌فرد و کاملاً متفاوت از دیگری دارد، ولی جان‌مایه‌ی تمام آن‌ها یکسان است.

زنانی که در این داستان‌ها حضور دارند، از ابعاد مختلفی برخوردارند که هرگز فرصت ابراز برخی از آن‌ها را نیافته‌اند. زن در یک داستان ممکن است مادری مسن و کهن‌سال باشد که فرزندانش در کشور یا شهری دیگر، زندگی می‌کنند و او با شوهر سالخورده و مریض خود شب را صبح می‌کند و هرگز از این زندگی کسالت بار پیش فرزندانش گله و شکایت نمی‌کند تا زمانی که اتفاقی می‌افتد که پرده از تمام اسرار و مخفی‌کاری‌ها برمی‌دارد. اما باز هم خود را موظف می‌داند که رنج و درد را تحمل کرده و آن‌ها را نادیده بگیرد. در یک داستان دیگر کتاب خشم زن سرخپوست، زنِ قصه دوران کودکی بسیاری سختی داشته و از آن مواردی که جامعه از او در مقام یک زن طلب می‌کند، چیز زیادی ندارد. بعضی اوقات پیش خودش فکر می‌کند که شاید بهتر باشد از این خواسته‌ها صرف نظر کند و با نشاط به زندگی‌اش ادامه دهد و بگذارد فقط دغدغه‌های ناچیز ذهنش را مشغول سازد.او می‌خواهد به حرف دل خود گوش بسپارد و آن‌قدر اعتمادبه‌نفس و عزت نفس بالایی دارد که می‌خواهد دخترش را هم کاملاً مانند خود پرورش دهد.

اکنون می‌توانید این مجموعه داستان را به قلم مرجان ظریفی که به یاری انتشارات ققنوس چاپ و منتشر شده است، تهیه کنید.

کتاب خشم زن سرخپوست برای چه کسانی مناسب است؟

اگر از آن دسته افرادی هستید که به داستان‌های کوتاه با درون‌مایه‌های اجتماعی علاقه دارید، خواندن این مجموعه داستان کوتاه را به شما توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب خشم زن سرخپوست می‌خوانیم

تار. مثل خواب‌هاى سیاه و سفید. مثل رؤیایى در کشاکش تب و هذیان یادم مى‌آید. حامد بود و من. حامد محو بود. پوستش سفید بود. من لباس حریرِ نازکِ بلندى تنم بود و دوست داشتم تمام عالم را پرواز کنم. حامد دنبالم مى‌آمد. از دلش نورى به طرفم مى‌تابید و به‌م مى‌فهماند که دلش مى‌خواهد وقتى پایین رفتیم، با هم زندگى کنیم. پدر و مادرم یکهو ظاهر شدند و ابرو بالا انداختند. توى دلشان از حامد پرسیدند: «معنى خوشبختى را مى‌دانى؟» و حامد چشم‌هایش را بست و گفت: «بله.» و فرشته‌اى توى شیپورش دمید و لبخند متولد شد.

تانیا و سروش و سورنا سوار بر سورتمه نسیم آمدند آن‌جا. توى دلشان گفتند مى‌خواهند ما پدر و مادرشان باشیم. و من شنیدم. هاله آبى‌صورتى ملایمى دورمان را فراگرفت. من لایق مادر شدن شده بودم.

از خوشحالى آب از چشم‌هایم سرازیر شد. اشک به وجود آمد. لب‌هایم را روى صورتشان گذاشتم و نفس کشیدم تا بویشان را به خاطر بسپارم و براى همیشه بهترین بوى زندگى‌ام باشد. و بوى دوست داشتن و بوسه متولد شد.

شاید چند ثانیه یا چند قرن بعد، با تمام چیزهایى که خارج از زمان و مکان در حال تولد بودند، به آن‌ها گفتم از این‌جا تا هر کجاى دنیا دوستشان دارم و حالا که در عالم انتخاب هستیم، بیاییم همدیگر را همان‌طور که هستیم دوست داشته باشیم. و این بار تبسم وزیدن گرفت. آن‌ها تبسم کردند و من تبسم کردم. چیزى توى چشم‌هاى پدر و مادرم موج مى‌زد به اسم نگرانى. حامد خندید و من تمام وجودم شوق شد. هنوز محو آفرینش بودم که حامد پرید توى زندگى. خواستم پرواز کنم. موقع پریدن مکثى توى ذهنم خزید. نمى‌دانم چقدر زمان برد. چیزى به مغزم فشار آورده بود که نمى‌شناختمش. کُند شدم. کمى دیرتر پریدم، به اندازه یک قدم.

فهرست مطالب کتاب

این یک صداى ضبط‌شده است
مرگ دسته‌جمعى مرجان‌ها
صدایم کن: پریزاد
پیش از سبز، پیش از آبى
خشم زن سرخپوست
شیر گورخر صورتى‌رنگ است
به خاطر اُکسى‌توسین
یک جعبه شکلات شیرین