معرفی و دانلود کتاب اندر حماقت حکمت: 96 تعبیر تازه از سخنان و نقل قولهای آشنا
برای دانلود قانونی کتاب اندر حماقت حکمت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب اندر حماقت حکمت: 96 تعبیر تازه از سخنان و نقل قولهای آشنا
کتاب اندر حماقت حکمت گزیدهای است از 100 جملهی حکیمانه، نقلقول و ضربالمثل. جولیان بگینی، فیلسوف و روزنامهنگار انگلیسی، این مجموعه را گرد هم آورده است تا مردم را به تفکر دربارهی گفتار روزمرهشان فرابخواند. در این کتاب که تابهحال به 18 زبان ترجمه شده، با زبانی طنز و قابلتأمل، امثال و حکم انگلیسی تحلیل و تفسیر میشوند.
دربارهی کتاب اندر حماقت حکمت
«سوختن بهتر از ساختنه»، «عشق آدمو کور میکنه»، «گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی»، «گر تو بهتر میزنی، بستان بزن»، «یه دست صدا نداره»، «نابرده رنج گنج میسر نمیشود»، «سیلی نقد به از حلوای نسیه» و بسیاری از ضربالمثلهای دیگر را احتمالاً چندین بار در طول زندگیمان شنیدهایم. جملاتی مانند «چیزی که مرا نکشد، مرا قویتر خواهد کرد» را که در اصل گفتهی نیچه است، به دفعات تکرار کردهایم. اما آیا تابهحال شده است به معنای واقعی این جملات بهظاهر حکیمانه فکر کنیم؟ وقتی کسی از جولین بگینی (Julian Baggini)، فیلسوف و روزنامهنگار بریتانیایی، میپرسد که دربارهی ضربالمثلها و جملات حکیمانه چه فکری میکند، با جملهای قصار پاسخ میدهد: «کسی که در هر موقعیتی ضربالمثلی به کار میبرد، دربارهی هیچ چیز نمیاندیشد.» او عقیده دارد که ضربالمثلها حکمت را در یک یا چند جمله جای میدهند و ممکن است با اختصار تمام، ما را فریب دهند. بیشتر افرادی که از ضربالمثلها استفاده میکنند، خودستایانه سخن میگویند و این احساس را دارند که تفکر عمیق خود را به دیگران نشان دادهاند. اگر این افراد کتاب اندر حماقت حکمت (Should You Judge This Book By Its Cover) را بخوانند، متوجه میشوند که آنقدرها هم متفکر و اندیشمند نیستند!
درواقع مایی که از آن جملات حکیمانه استفاده میکنیم، مانند یک طوطی فقط به تکرار آنها میپردازیم و هیچ فکری دربارهی معنای جمله نمیکنیم. جولیان بگینی در این کتاب کوچک و موجز، 100 ضربالمثل، جملهی حکیمانه و نقلقول را مطرح و آنها را به شیوهی خاص خودش تحلیل میکند. او ضربالمثل را بهطورکامل تفسیر نمیکند؛ بلکه میخواهد مخاطب کتاب، خود به توضیحی از جملهی مدنظر برسد. کتاب اندر حماقت حکمت از آن دسته کتابهایی است که میتوان بخشی از آن را انتخاب کرد، در یک جمع دوستانه خواند و ساعتها دربارهاش به بحث نشست.
جولیان بگینی در سال 1997 با کمک جرمی استانگروم مجلهی «فیلسوفان» را تأسیس کرد و در سال 1999، گروه «فیلسوفان اومانیست» را بنیان نهاد. بگینی برای نشریاتی چون گاردین، فایننشال تایمز، والاستریت ژورنال و پراسپکت، نیویورک تایمز و... مقالاتی مینویسد. کتابهای فراوان او دربارهی تاریخ و مضامین رایج در فلسفه هستند. او که مدرک لیسانس فلسفهی خود را از دانشگاه ریدینگ گرفته و فارغالتحصیل دکتری فلسفهی دانشگاه کالج لندن است، کتابهایی نظیر «آنها فکر میکنند احمقی؟»، «فلسفه و مفهوم زندگی»، «خوکی که میخواست خورده شود» و... را به نگارش درآورده.
کتاب اندر حماقت حکمت را انتشارات ققنوس با ترجمهی نسترن ظهیری منتشر کرده است.
نکوداشتهای کتاب اندر حماقت حکمت
- جولیان بگینی دربارهی سوءاستفادههای ما از ضربالمثلها، شوخیهای ظریفی میکند. (گاردین)
- نگاهی سرگرمکننده به عبارات و کلمات قصاری که به صورت روزمره از آنها استفاده میکنیم. بگینی معنای واقعی صد ضربالمثل را بررسی میکند و به این سؤال پاسخ میدهد: «آیا این جملهها در دنیای امروز هم کاربرد دارند؟» کتاب اندر حماقت حکمت شما را تشویق میکند تا با تفکر بیشتری ضربالمثلها را بیان کنید. (Psychologies)
- جولیان بگینی چاقوی جراحی فلسفی خود را برای شکافتن نقلقولهای معروف، امثال و حکم به کار میبرد. (Bookseller)
کتاب اندر حماقت حکمت برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب اندر حماقت حکمت برای کسانی است که میخواهند بیشتر دربارهی پدیدههای اطرافشان بیندیشند.
در بخشی از کتاب اندر حماقت حکمت: 96 تعبیر تازه از سخنان و نقل قولهای آشنا میخوانیم
مردم هنوز که هنوز است مىگویند آتش که نباشد از دود هم خبرى نیست؛ اما تعداد کسانى که از ته دل صحت این حقیقت را باور دارند بسیار کم است. مثلاً همهی ما مىدانیم بیشتر دودى که صفحات روزنامهها و مجلاتى را که دربارهی مشاهیر و ستارهها درىورى مىبافند و شایعهپراکنى مىکنند پر کرده، از آتشى بلند مىشود که در شکم روزنامهنگاران جاهطلب مىسوزد. وقتى یک نفر صادقانه مىگوید آتش که نباشد از دود هم خبرى نیست، به دلیل این است که از وجود آتش باخبر است نه اینکه واقعا باور دارد تکرار این حقیقت شکّش را به یقین تبدیل کرده است.
با این حال، این گفتهی قدیمى مستعمل زیرکانهتر از آن چیزى است که به نظر مىرسد. البته اگر برداشتمان این باشد که پشت هر شایعهاى حقیقتى پنهان است سخت در اشتباهیم. اما اگر تشبیه ادبىاش را کمى تحتاللفظىتر تعبیر کنیم، سر و کلهی احتمال دیگرى هم پیدا مىشود. راستش را بخواهید همیشه مىتوان از دود به وجود آتش پى برد، اما چیزى که نمىتوان فهمید نوع آتش است و اینکه آیا این آتش تا حالا خاموش شده یا نه.
دربارهی شایعه هم همین است. شایعه خودبهخود از خلأ که سبز نمىشود. اگر چیزى که شروع به سوزاندن گوش مردم کرده تصادفى یا جرقهاى طبیعى نبوده باشد، دستگیرمان مىشود که یک نفر دارد با کبریت بازى مىکند. سؤال هم درست همینجاست، چه کسى و چرا؟ داستان چشم و همچشمىهاى مشاهیر و ستارهها را در نظر بگیرید. چقدر از دودى که از آتش این چشم و همچشمىها به پا مىشود از سر ناسازگارى بین خودشان است و چقدرش را رقیبهاى سرسخت و رفقایى درست مىکنند که سرشان براى دوبههمزنى و چاخان درد مىکند؟ خیالتان تخت که اگر آتشى نباشد از دود هم خبرى نیست. اما به این هم فکر کنید که آتش واقعى کجا دارد مىسوزد و از گور چه کسى بلند مىشود؟
فهرست مطالب کتاب
دیباچه
1. یک دانه گنجشک توى دست مىارزد به دو تا گنجشک روى شاخه: اواسط قرن پانزدهم
2. تربیت و ادب ارزش مرد را نشان مىدهد: بیشاپ ویلیام ویکهام اهل وینچستر: (1324-1404)
3. بهتر است عاشق باشى و شکست بخورى، تا اینکه هیچگاه طعم عشق را نچشى: آلفرد لرد تنیسون (1809-1892)
4. آتش که نباشد از دود هم خبرى نیست: اواخر قرون وسطى
5. افراط سودى ندارد: کتیبه معبد آپولون در دلفى: قرن ششم ق. م
6. پادوى همهی معاملهها و استاد هیچ کدام: اوایل قرن هفدهم
7. انسان جزیرهاى پر از خود نیست: جان دان (1572-1631)
8. فراموش کن و ببخش: ویلیام شکسپیر (1564-1616)
9. کمال ممارست مىطلبد: اواسط قرن شانزدهم
10. محبت هرگز ساقط نمىشود: قرنتیان، 13:8
11. صداى اعمال بلندتر از گفتار است: قرن هفدهم
12. چیزى که مرا نکشد بهحق مرا قوىتر خواهد کرد: فریدریش نیچه (1844-1900)
13. استثناء وجود قانون را اثبات مىکند: اواخر قرن هفدهم
14. تمام خانوادههاى خوشبخت مانند همند، اما بدبختى هر خانوادهی بدبخت با دیگرى فرق دارد: لئو تولستوى (1828-1910)
15. نابرده رنج گنج میسر نمىشود: اواخر قرن شانزدهم
16. اگر طاقت گرما را ندارى از آشپزخانه بزن بیرون: سرلشکر هرى واگان (1888-1964)
17. شب است و وقت تدبیر: اواخر قرن شانزدهم
18. شاید با حرفت مخالف باشم، اما تا سرحد مرگ از حقت براى گفتن هرچه مىخواهى دفاع مىکنم: ولتیر (1694-1778)
19. مثل پنى عاقل و چون پوند احمق: اوایل قرن هفدهم- مواظب پنىهایت باش پوندها مواظب خودشان هستند: اواسط قرن هجدهم
20. سفر هزارفرسنگى با همان: اولین قدم شروع مىشود: لائو تسه (604-531 ق.م)
21. تا آفتاب مىتابد یونجهها را پهن کن: اواسط قرن شانزدهم
22. اول لطمه نزن: گالن (129-200)
23. سخن راندن از نقره و سکوت از طلاست: اواسط قرن نوزدهم
24. همانطور که ورزش بدن را جان مىدهد مطالعه مغز را احیا مىکند: سر ریچارد استیل (1672-1729)
25. موعظههایت را عملى کن: اواخر قرن چهاردهم
26. کسى محبتِ بزرگتر از این ندارد که جان خود را به جهت دوستان خود بدهد: انجیل یوحنا، 15:13
27. آنچه تقدیر است، روى خواهد داد: رِى ایوانز (1915-2007)
28. هرقدر چیزى بیشتر تغییر کند،بیشتر مانند اولش مىشود: آلفونسه کار (1808-1890)
29. دروغ سه نوع دارد: دروغ، دروغ جهنمى و آمار: منسوب به بنجامین دیزریلى (1804-1881)
30. گذشت زمان از همه چیز پرده برمىدارد: اواسط قرن شانزدهم
31. تمام دنیا صحنه نمایش است: ویلیام شکسپیر (1564-1616)
32. درختهاى بلوط تنومند از دانههاى کوچک مىرویند: اواخر قرن چهاردهم
33. تنها چیزى که قطعى است این است: که هیچ چیز قطعى نیست: پلینى بزرگ (23-79)
34. آشنایى خفت به بار مىآورد: اواخر قرن چهاردهم
35. پایدارى احمقانه هیولاى کوتهفکران است: رالف والدو امرسون (1803-1882)
36. زندگى آخرین تمرین روى صحنه نیست: رز ترِمین (1943- )
37. قبل از شکست، تکبر جولان مىدهد: اواخر قرن چهاردهم
38. ارزش بخشش کسى که با لبخند مالى را هرچند کم مىبخشد، بیش از کسى است که مال زیادى را با اخم مىبخشد: ضربالمثل یهودى
39. زارى براى شیرى که روى زمین ریخته سودى ندارد: اواسط قرن هفدهم
40. زندگى ناآزموده ارزش زیستن ندارد: افلاطون (427-347 ق.م)
41. پشتکار مادر خوشاقبالى است: قرن شانزدهم
42. دانش کم بسیار خطرناک است: الکساندر پاپ (1688-1744)
43. نپرسید کشورتان برایتان چه کرده، از خود بپرسید شما براى کشورتان چه کردهاید: جان اف. کندى (1917-1963)
44. عشق کور است: اواخر قرن چهاردهم
45. نه قرض بده نه قرض بگیر: ویلیام شکسپیر (1564-1616)
46. زیبایى در چشم بیننده است: اواسط قرن هجدهم
47. خوشحالى ما به خودمان بستگى دارد: ارسطو (384-322 ق.م)
48. اگر نمىشکند، بیخودى سفتش نکن: اواخر قرن بیستم
49. جوانان جوانیشان را هدر مىدهند: جورج برنارد شاو (1856-1950)
50. نمىتوانى از روى جلد کتاب در بارهاش قضاوت کنى: اوایل قرن بیستم
51. صاعقه دو بار به یک جا اصابت نمىکند: اواسط قرن نوزدهم
52. هر که از شما گناه ندارد اول بر او سنگ اندازد: انجیل یوحنا، 8:7
53. چیزى که چشم نمىبیند، دل برایش نمىنالد: قرن شانزدهم
54. سوختن بهتر از ساختن است: نِیل یانگ (1945- )
55. نگرانى قبل از وقوع مشکل در دل رخنه مىکند: اوایل قرن بیستم
56. سر و کار داشتن با شیطانى که مىشناسى بهتر از شیطانى است که نمىشناسى: اواسط قرن نوزدهم
57. من مىاندیشم، پس هستم: رنه دکارت (1596-1650)
58. دنبال خواسته قلبت برو: ناشناس
59. فقیر کسى نیست که مال کمى دارد، بلکه کسى است که حرص مالاندوزى دارد: سنکا (3 ق.م - 65 م)
60. صدقه از خانه شروع مىشود: اواخر قرن چهاردهم
61. سنگفرش جهنم نیات خوب است: ساموئل جانسون (1709-1784)(7)
62. براى هر چیز زمانى است: سفر جامعه
63. نمىتوانى برایم عشق بخرى: پل مککارتنى (1942- )
64. خوبى پاداش خوبىهاست: قرن شانزدهم
65. وجدان از ما انسانهایى بزدل مىسازد: ویلیام شکسپیر (1564-1616)
66. انتقام خوراکى است که مىتواند سرد خورده شود: اواخر قرن نوزدهم
67. زندگىاى که به اشتباه کردن گذشته، نهتنها از آن زندگىاى که هیچ کارى در آن انجام نگرفته قابل احترامتر است، بلکه از آن پرثمرتر نیز است: جورج برنارد شاو (1856-1950)
68. مىتوانى اسبى را بهزور وارد آب کنى، اما نمىتوانى مجبورش کنى آب بنوشد: اواخر قرن دوازدهم
69. نه قضاوت مردم همیشه درست است نه همیشه حق با اکثریت است: جان درایدن (1631-1700)
70. آب راکد عمیقتر مىشود: اوایل قرن پانزدهم
71. انسان به دنبال آنچه مىخواهد دنیا را مىگردد و براى یافتنش به خانه برمىگردد: جورج مور (1852-1933)
72. انسان را از همصحبتهایش بشناس: اواسط قرن شانزدهم
73. پشیمانى از کارهایى که انجام دادهایم با گذشت زمان التیام مىیابد، اما پشیمانى از کارهایى که انجام ندادهایم تسلىناپذیر است: سیدنى جِى. هریس (1917-1986)
74. وقتى درى بسته مىشود، در دیگرى باز مىگردد: اواخر قرن شانزدهم
75. هیچ نبى را در وطن خود حرمت نیست: انجیل یوحنا، 4:44
76. مشکلى که با دیگران در میان گذاشته مىشود، نصف مىگردد: اواسط قرن بیستم
77. مرگ براى ما دشوار نیست، چون تا وقتى زندهایم، مرگ هنوز فرا نرسیده، و وقتى مىمیریم، دیگر نیستیم: اپیکوروس (341-270 ق.م)
78. در نظر بدبین لیوان نیمهخالى و در نظر خوشبین نیمهپر است: قرن بیستم
79. هر چیزى در خانههایتان دارید یا بهدردبخورند یا براى قشنگى: ویلیام موریس (1834-1896)
80. ایمنى بهتر از یک عمر پشیمانى است: اواسط قرن نوزدهم
81. بهترینها هیچ ارادهاى از خود ندارند، در حالى که بدترینها پرند از نیرویى پرحرارت: دابلیو. بى. ییتس (1865-1939)
82. بگذار سگ خوابآلود بخوابد: اواخر قرن چهاردهم
83. مسیر عشق واقعى هیچگاه هموار نیست: ویلیام شکسپیر (1564-1616)
84. از تنها چیزى که باید ترسید، خود ترس است: فرانکلین روزولت (1882-1945)
85. آنچه خواهید که مردم به شما کنند، شما نیز بدیشان همچنان کنید: انجیل متى، 7:12
86. در روم مانند رومیان رفتار کن: اواخر قرن پانزدهم
87. پسرها همیشه همینند که هستند: اوایل قرن هفدهم
88. تنها یک درصد نبوغ به انسان الهام مىشود، و نود و نه درصد با عرق ریختن و کار به دست مىآید: توماس ادیسون (1847-1931)
89. آن اشکى که براى دعاهاى مستجاب ریخته شده، در راه دعاهاى مستجابنشده، جارى نگشته است: ترومن کاپوتى (1924-1984)
90. شناخت همه در گرو بخشیدن همه است: اواسط قرن بیستم
91. آنچه آدمى بکارد، همان را درو خواهد کرد: غلاطیان، 6:7
92. چمنهاى آن طرف حصار همیشه سبزتر به نظر مىرسند: اواسط قرن بیستم
93. نام گل سرخ هرچه باشد باز همان عطر دلانگیز را خواهد داشت: ویلیام شکسپیر (1564-1616)
94. جز با فرمانبردارى نمىتوان به طبیعت فرمان داد: فرانسیس بیکن (1561-1626)
95. هر جا قلبى مىتپد، امیدى هم سر مىکشد: اواسط قرن شانزدهم
96. دانش به دست مىآید، اما دانایى و معرفت با انسان مىماند: آلفرد لرد تنیسون (1809-1892)
یادداشتها
نمایه
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب اندر حماقت حکمت: 96 تعبیر تازه از سخنان و نقل قولهای آشنا |
نویسنده | جولیان بگینی |
مترجم | نسترن ظهیری |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 247 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-278-056-0 |
موضوع کتاب | کتابهای ضرب المثل |