معرفی و دانلود کتاب همزاد: شعری پترزبورگی
برای دانلود قانونی کتاب همزاد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب همزاد: شعری پترزبورگی
همهی زندگی گالیادکین از او گرفته شده؛ شغلش، خانهاش، هویتش. او در این دنیا دیگر هیچچیز ندارد. تا پیش از پیدا شدن این «همزاد» هم آدم بیاهمیتی بود، اما حالا باید نیست شدن خود را بپذیرد. کتاب همزاد نوشتهی فئودور داستایوفسکی، زندگی یک کارمند معمولی و بسیار منزوی را روایت میکند که ناگهان با مردی دقیقاً مشابه خود روبهرو میشود. این مرد «همزاد» اوست آمده تا زندگی گالیادکین را نابود کند و ما نیز شاهد این سقوط محض او خواهیم بود.
دربارهی کتاب همزاد
گالیادکین پشت در عمارت ایستاده و به جشنی که درون خانه در نهایت شکوه و شادی برپا شده مینگرد. نمیتواند جملهای را که از دهان خدمتکار خانه بیرون میآید باور کند: «آقا داخل عمارت هستند اما گفتهاند که شما را به منزل راه ندهیم.» مگر چنین چیزی ممکن است؟ خود آلسوفی ایوانوویچ او را به ضیافت تولد دخترش دعوت کرده و حالا او را پشت در خانه نگه داشته!!! گالیادکین مغموم و خشمگین، تصمیم میگیرد سوار کالسکه شود، اما در یک لحظه نظرش تغییر میکند. شاید اگر میدانست در آن لحظه، چه موجودی را ملاقات خواهد کرد و نتیجهی این دیدار، او را به نابودی مطلق خواهد کشاند، همان مسیر را بهسمت خانهاش باز میگشت و دیگر از اتاق خود بیرون نمیآمد، اما سرگشته و حیران در خیابانهای سرد و مه گرفتهی پترزبورگ قدم زد و او را دید.
او ابتدا تصور کرد مردی که مدام در برابر چشمانش پدیدار میشود چیزی جز توهم نیست. حق هم داشت که چنین فکری کند. مگر میشود کسی دقیقاً همانند گالیادکین باشد؛ از چشم و ابرو گرفته تا لباسها و نحوهی راه رفتن. آن مرد همزاد گالیادکینر است و این حقیقت بههیچوجه شیرین نیست و پیامدهای هولناکی دارد. کتاب همزاد (The Double) نوشتهی فئودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoevsky) است. هرقدر هم که بخواهیم از بتسازی و تمجید از افراد پرهیز کنیم، باید این واقعیت را بپذیریم که دیدن نام داستایوفسکی بر روی یک داستان، برای اینکه مطمئن شویم با قصهای خوب و ماندگار مواجهیم، کافی است.

او گالیادکین نیست، همزاد شیطان است
گالیادکین پشت سر مردی که دقیقاً مشابه اوست به راه افتاده. از اول صبح که او را در اداره دید و رئیسش آن مرد را «گالیادکین» خطاب کرد، نتوانسته آرام بگیرد. البته قبل از این اتفاق هم آرامش نداشت. روانشناسش به او توصیه کرده برای بهبود اوضاع آشفتهای که دارد،چند دوست بیابد، با آدمها معاشرت و هرازگاه خلوت و انزوای خود را ترک کند؛ اما او از همهی آدمها خجالتزده است و حس میکند همه با او بدرفتارند؛ البته این احساس خیلی هم اشتباه نیست. امروز که رفتار گرم و صمیمی و محترمانهی همکاران با همزادش را در اداره دید، متوجه شد واقعاً افراد با او مشکل دارند. همزاد او فردی است که «حضرت اشرف» سفارشش را کرده و برخلاف گالیادکین محبوب همه است. او برخلاف گالیادکین جاهطلب، دورو و سوءاستفادهگر است. حالا گالیادکین بهسوی خانهی خود میرود و همزاد دقیقاً چند قدم جلوتر از اوست.
فاجعه تا لحظاتی دیگر بهوقوع میپیوندد؛ زمانی که همزاد وارد گالیادکین میشود، روی تخت او مینشیند و خدمتکار خانه نیز از دیدن این مرد اصلاً تعجب نمیکند. گویی برای همه عادی و حتی خوشایند است که از گالیادکین دو نسخه وجود داشته باشد! این موضوع حتی برای خود گالیادکین هم تا چند ساعت آینده به پدیدهای عادی تبدیل میشود. فئودور داستایوفسکی داستانی ظاهراً ساده و واضح را روایت کرده است که در واقع لایههای بسیاری پیچیدهای دارد. رمان فلسفی همزاد ما را به این قطعیت نمیرساند که این مرد واقعیت بیرونی دارد یا صرفاً در توهم گالیادکین زندگی میکند. برخی از منتقدان معتقدند که این همزاد خود گالیادکین که به فردی هولناک تبدیل شده و شخصیت مظلوم و بیآزار گالیادکین که نمیتواند این دگردیسی منفی را باور کند، مشغول انکار خود است؛ البته این صرفاً یک برداشت است و چندان با پایانبندی شوکهکنندهی داستان روانشناسی همزاد همخوان نیست.
ارباب این خانه «همزاد» است نه گالیادکین
گالیادکین بزرگترین اشتباه عمرش را مرتکب میشود و به توصیهی روانشناسش عمل میکند. او تصمیم میگیرد همزادش را بپذیرد. کنار او مینشیند و آن دو نفر تمام شب را به نوشیدن و معاشرت میگذرانند؛ اما صبح فردا هیچچیز مانند شب قبل نیست. گالیادکین دیگر در این خانه جایی ندارد. خدمتکار خانه به او میگوید که «ارباب» بیرون رفته! او دیگر صاحب خانه نیست. البته این معضل به خانه محدود نیست. گالیادکین دیگر در محل کار خود هم جایی ندارد و همزادش، رسماً بهجای او زندگی میکند. او که پیش از این واقعه نیز حس میکرد در زندگی خود نقشی ندارد، حالا دیگر یقین دارد که وجودش بیخاصیت است.
فئودور داستایوفسکی در کتاب فلسفی همزاد خود نیز به تماشاچی تبدیل شده است. برخلاف داستانی چون قمارباز که یک اندیشهی ثابت و اثری از نویسنده در آن مشهود است، هیچ نشانهای از یک باور، ایدئولوژی یا اعتقاد خاص نمیبینیم. حال روحی و روانی گالیادکین آنقدر آشفته است که نخواهد برای خوانندگان داستان همزاد موضوعی را توضیح دهد و حقیقتی را به اثبات برساند، او فقط در آشفتگی مطلق فرو میرود و در نهایت به سرنوشتی عجیب دچار میشود.
رمان فلسفی همزاد با ترجمهی سروش حبیبی در انتشارات ماهی منتشر شده است.
اقتباس سینمایی از کتاب همزاد
- در سال 2013 فیلمی بهنام The Double به کارگردانی ریچارد آیودای، منطبق با داستان همزاد داستایوفسکی ساخته و پخش شده است. از بازیگران این فیلم میتوان به میا واشیکوفسکا و جسی آیزنبرگ اشاره کرد.
کتاب همزاد برای شما مناسب است اگر
- گاهی اوقات حس میکنید سایهای ناشناس بهدنبال شماست و زندگیتان را تسخیر کرده. نمیدانید حقیقت چیست؟ شما که هستید و به دنبال پناهی برای گریز از آشفتگیهای درونی خود هستید، اما آن را نمییابید.
- از خواندن داستانهای فلسفی-روانشناسی که در فضایی مالیخولیایی و آشفته روایت میشوند لذت میبرید.
- زندگی خود را در آستانهی هبوط و سقوط در پوچی محض میبینید و نابودی را بهعنوان سرنوشت محتوم خود پذیرفتهاید.
در بخشی از کتاب همزاد: شعری پترزبورگی میخوانیم
کریستیان ایوانوویچ، این چیزها را یاد نگرفتهام! من... کریستیان ایوانوویچ... از اینجور کلکها و حقهبازىها بلد نیستم. فرصت یادگرفتنش را نداشتهام. من آدم ساده و بىشیله و پیلهاى هستم! صورت ظاهرم جلوه و جلایى ندارد. من مرد این میدانها نیستم. بهاصطلاح سپر مىاندازم.» البته آقاى گالیادکین این حرفها همه را با لحنى مىزد که بهروشنى مىخواست بفهماند که از سپرانداختن و بىخبرى از اینجور نیرنگها ابدا افسوس نمىخورد، بلکه بهعکس! کریستیان ایوانوویچ سر به زیر انداخته گوش مىداد و زهرخندى بر لب داشت؛ مثل این بود که از همانوقت چیزهایى دستگیرش شده باشد. بعد از این رجزخوانىهاى مفصلِ آقاى گالیادکین، هر دو مدتى ساکت ماندند و این سکوت ساده نبود و معنى داشت.
کریستیان ایوانوویچ عاقبت آهسته گفت: «مثل اینکه از موضوع انحراف حاصل کردید. من باید بگویم که نظرتان را نتوانستم خوب ملتفت بشوم!»
آقاى گالیادکین، این بار با لحنى تند و قاطع، گفت: «کریستیان ایوانوویچ، من در سخنپردازى و شیرینزبانى تخصص ندارم. خدمتتان عرض کردم که! من در شیرینزبانى ماهر نیستم!»
«هوم...»
آقاى گالیادکین، باز با لحنى آرام اما معنىدار، شمرده و مطنطن و بر هر نکته تأکیدکنان ادامه داد: «کریستیان ایوانوویچ، بنده وقتى خدمتتان رسیدم حرفهایم را با عذرخواهى شروع کردم. حالا عرایضم را تکرار مىکنم. و خواهش مىکنم چند دقیقهاى با بزرگوارى و گذشت به عرایضم گوش کنید. من، کریستیان ایوانوویچ... چیزى ندارم از شما پنهان کنم. من، شما خودتان مىدانید، آدم کوچکى هستم، اما خوشبختانه افسوس نمىخورم که کوچکم. حتى مىخواهم بگویم بهعکس، حضرت کریستیان ایوانوویچ... بهعکس! و اگر بخواهم همهچیز را آنطور که هست عرض کنم، باید بگویم که احساس سربلندى مىکنم که آدم بزرگى نیستم! من اهل دوز و کلک نیستم و از این هم احساس غرور مىکنم.
مشخصات کتاب الکترونیک
| نام کتاب | کتاب همزاد: شعری پترزبورگی |
| نویسنده | فئودور داستایوفسکی |
| مترجم | سروش حبیبی |
| ناشر چاپی | نشر ماهی |
| سال انتشار | ۱۴۰۴ |
| فرمت کتاب | EPUB |
| تعداد صفحات | 214 |
| زبان | فارسی |
| شابک | 978-964-209-144-7 |
| موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان فلسفی خارجی، کتابهای ادبیات کلاسیک، کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی |


























