معرفی و دانلود کتاب یک اتفاق مسخره
برای دانلود قانونی کتاب یک اتفاق مسخره و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب یک اتفاق مسخره
مهمانان خوشحالاند. میرقصند و مینوشند. همهچیز عالی است، البته بهتر است بگوییم عالی بود، زیرا ایوان ایلیچ وارد مراسم شده و این یعنی افتضاحترین لحظات در انتظار عروس، داماد و مهمانان است. کتاب یک اتفاق مسخره نوشتهی فئودور داستایوفسکی ما را به یک مجلس عروسی دعوت میکند. او به ما نشان میدهد یک جامعهی طبقاتی که انسانها را به ارباب و رعیت تقسیم میکند، میتواند یک جشن عروسی را بهسرعت به فروپاشی برساند و انسانها را نیز نابود کند.
دربارهی کتاب یک اتفاق مسخره
باورنکردنی است! صحنهای که پیش چشمان پسِلدونیموف و همسرش در حال وقوع است، حتی در کابوسهایشان نیز رخ نداده بود. اگر از پسِلدونیموف میپرسیدند بدترین اتفاقی که ممکن است در شب عروسیات رخ دهد چیست؟ باز هم به ذهنش خطور نمیکرد که دقیقاً در آن شب مهم، مافوقش را مست و ازخودبیخودشده، درحالیکه وسط سالن میرقصد و با بلندترین صدای ممکن سخنرانی میکند، ملاقات کند! آن هم مافوقی که اصلا به جشن عروسی دعوت نشده نبود و بدون اجازهی صاحب مجلس، همچون بلایی آسمانی، بر سر عروس و داماد نازل شده است.
نمیدانیم مقصر این فاجعه کیست! ایوان ایلیچ که خود را دعوت کرده و مست و سرزده به میان مجلس آمده؟ نه، نمیتوانیم او را مقصر اصلی بدانیم؛ زیرا او از این حضور ناگهانی، قصد و نیت خیری دارد. ایوان ایلیچ میخواهد با شرکت در مراسم عروسی زیردستش، حسن نیت و اعتقادش به برابری انسانها را نشان دهد؛ هرچند مانند اغلب مافوقها، اصلاً بلد نیست خود را در موقعیت برابر با زیردستان ببیند و همه چیز را خراب میکند. کتاب یک اتفاق مسخره (A Nasty Story)، همانطورکه از نامش پیداست، روایتگر واقعهای مضحک است؛ واقعهای که بهخودی خود چندان فجیع نیست، اما فئودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoevsky) با نشان دادن این اتفاق، حقایق بسیاری از جمله تقابل سنت و مدرنیته در جامعهای در گذار، آسیبهای اجتماعی در جوامع طبقاتی همچون جامعهی روسیهی تزاری و... را نمایان میکند.

الکل: مقصر این اتفاق مسخره
متاسفانه ایوان ایلیچ بسیار زود مست میشود. دو جرعه الکل میتواند او را از ژنرالی بلندپایه و محترم، به موجودی خندهدار، فردی بیش از حد رک و موقعیتنشناس تبدیل کند. شاید اگر استپان نیکیفوروویچ در خانهاش الکل نداشت و یا ایوان ایلیچ تصمیم میگرفت آن یک شب را بدون شراب سپری کند، عروسی پسِلدونیموف به آن وضعیت فاجعهبار دچار نمیشد؛ اما هم الکل هم نگاه تحقیرآمیز و ریشخندهای آکیم پتروویچ به ایوان ایلیچ، باعث شدند تا خشم و مستی بر او غلبه کنند و تعادلش را بر هم بزنند.
ایوان ایلیچ پس از اظهارنظرهای پیدرپی راجعبه مسیر تجدد و سخنرانی درمورد اصلاحات روسیه، از خانهی استپان نیکیفوروویچ بیرون میآید و راه منزل پسِلدونیموف را در پیش میگیرد تا در جشن عروسی او شرکت کند. این جوان بیچیز و فقیر که برای نجات خود از فلاکت و پیوستن به جرگهی اعیان و اشراف، به خواستگاری دختری ثروتمند رفته، حالا در نقش و قامت داماد، در میان میهمانان ایستاده و از خوشی در پوست خود نمیگنجد. فئودور داستایوفسکی در داستان اجتماعی یک اتفاق مسخره با ترسیم ارتباط میان این زوج، میخواهد به خوانندگان خود نشان دهد که وضعیت اختلاف طبقاتی در روسیهی تزاری، حادتر از شکاف در یک نظام بورژوازی است. در این جامعه افراد برای نجات دادن خود و حفظ بقا، با طبقهی اشراف ارتباط برقرار میکنند و این نیازمندی، در موضوعی چون ازدواج که باید عملی عاشقانه باشد نیز نمود دارد.
ایوان ایلیچ؛ بدترین مهمان جشن عروسی
اکثریت مهمانان عروسی جوان هستند؛ کسانی که بهمحض ورود ایوان ایلیچ، از حضور او معذب میشوند و ترجیح میدهند ادامهی مراسم را بدون او بگذرانند؛ اما همانطورکه الکل ایوان ایلیچ را از خود بیخود میکند، مهمانان نیز با نوشیدن الکل، رفتارهای عجیبی از خود نشان میدهند! البته هیچکدام از آنها به گرد پای این ژنرال میانسال هم نمیرسند. با وجود اینکه او مدام دیگران را نصیحت میکند و رفتارهای جوانان را خارج از عرف و سنت میداند، اما کارهایی انجام میدهد که بهتر است برای دانستنش، به داستان طنز یک اتفاق مسخره رجوع کنید؛ فقط در این حد میتوان گفت که مستی او به حدی خارج از کنترل است که وسط مجلس عروسی، بر زمین میافتد و بیهوش میشود. پسِلدونیموف بیچاره هم که مثلاً داماد است و باید بهترین شب زندگی خود را جشن گیرد، بهناچار کارفرمای مست خود را از میان مهمانان بلند میکند و او را به تنها اتاق خانه میبرد؛ یعنی اتاق عروس و داماد!

شوربختانه این وضعیت افتضاح قصد ندارد به پایان خوشی منتهی شود و آبروریزی و بدبیاری یکی از پس دیگری رخ میدهد تا کاملاً زندگی مشترک پسِلدونیموف را در شب عروسیاش نابود کند. فئودور داستایوفسکی در داستان کوتاه یک اتفاق مسخره به ما نشان میدهد ستم طبقاتی که از سوی طبقات بالای اجتماع بر زیردستان هموار میشود، موضوعی نیست که یک فرد - مثلاً ایوان ایلیچ - بتواند آن را از میان بردارد. رنجی که از سوی طبقات بالای اجتماع بر قشر فقیر هموار شده، برآمده از ساختار سیاسی و اجتماعی است و کتاب یک اتفاق مسخره این شرایط را بهدقت توصیف میکند.
داستان هجوآمیز یک اتفاق مسخره با ترجمهی میترا نظریان در انتشارات ماهی چاپ شده است.
اقتباس سینمایی از کتاب یک اتفاق مسخره
- در سال 1966، الکساندر آلوف و ولادیمیر نائوموف، با اقتباس مستقیم از داستان یک اتفاق مسخره، فیلم Skvernyy anekdot را کارگردانی کردند و در سال 1987 آن را به نمایش درآوردند. این فیلم توانست جایزهی نیکا، مهمترین جایزهی سینمایی در اتحاد جماهیر شوروی، را در بخش چهرهپردازی و طراحی صحنه، از آن خود کند.
کتاب یک اتفاق مسخره برای شما مناسب است اگر
- به داستانهای روسی عهد تزاری که آینهی تمامنمای جامعهای فروپاشیده و مردمی ازخودبیگانه است، علاقه دارید.
- از خواندن اثری اجتماعی و انتقادی با رگههای طنز، لذت میبرید.
- میخواهید به شرم نیابتی دچار و با هر واقعهای که رخ میدهد، بیش از پیش خجالتزده شوید.
- خوانندهی داستان کوتاههای داستایوفسکی هستید.
در بخشی از کتاب یک اتفاق مسخره میخوانیم
حالا چند کلمهاى هم دربارهى آکیم پتروویچ. او آدمى بود رام و مطیع، مثل یک مرغ، با خصلتها و عادات نسل گذشته. تملق و چاپلوسى در وجودش ریشه دوانده بود و با این حال آدمى بود مهربان و حتى نجیب. از روسهاى پتربورگ بود، یعنى هم پدر و هم پدربزرگش همینجا در پتربورگ به دنیا آمده، بزرگ شده و خدمت کرده بودند و حتى یک بار هم پایشان را از پتربورگ بیرون نگذاشته بودند. اینها گونهاى بسیار خاص از مردمان روسیهاند. تقریبا کوچکترین شناختى از این سرزمین ندارند و البته ککشان هم بابت این موضوع نمىگزد. فکر و ذکرشان پتربورگ است و خاصه محل خدمتشان. تنها دلمشغولىشان هم قمار بر سر دو کاپک، فروشگاهى که از آن خرید مىکنند و مواجب ماهیانهشان است. آنها هیچ بویى از آداب و رسوم روسى نبردهاند و حتى یک ترانهى روسى را هم از بر نیستند؛ البته جز لوچیناشکا، آن هم فقط به این دلیل که نوازندگان دورهگرد آن را با ارگهاى دستىشان مىنوازند.
اساسا دو علامت اصلى و همیشگى هست که شما با آنها مىتوانید بىدرنگ یک روس واقعى را از یک روس پتربورگى تشخیص دهید. اول اینکه همهى روسهاى پتربورگى، بدون استثنا، به جاى «اخبار پتربورگ» همیشه مىگویند «اخبار آکادمیک». دومین علامت، که آن هم به اندازهى اولى مهم است، اینکه یک روس پتربورگى هرگز نمىگوید «صبحانه»، بلکه همیشه مىگوید «فریشتیک» و بخصوص روى «فرى» تأکید مىکند. با این دو نشانهى اصلى، شما همیشه مىتوانید آنها را از دیگران تشخیص دهید. در یک کلام، جماعتى هستند بسیار رام و مطیع، گونهاى که در طول سى و پنج سال اخیر شکل گرفته است. اما آکیم پتروویچ بههیچوجه احمق نبود. اگر ژنرال سؤالى مناسب و درخور او مىکرد، او هم جواب مىداد و گفتوگو را بهخوبى پیش مىبرد، اما واقعا شایسته نبود یک زیردست به سؤالاتى از این قبیل پاسخ دهد، هرچند آکیم پتروویچ داشت از کنجکاوى مىمرد که جزئیات بیشترى در باب نیات واقعى عالیجناب بداند.
مشخصات کتاب الکترونیک
| نام کتاب | کتاب یک اتفاق مسخره |
| نویسنده | فئودور داستایوفسکی |
| مترجم | میترا نظریان |
| ناشر چاپی | نشر ماهی |
| سال انتشار | ۱۴۰۳ |
| فرمت کتاب | EPUB |
| تعداد صفحات | 92 |
| زبان | فارسی |
| شابک | 978-964-9971-72-8 |
| موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی، کتابهای داستان و رمان طنز خارجی، کتابهای ادبیات کلاسیک، کتابهای داستان کوتاه خارجی |
























