معرفی و دانلود کتاب چشمان گلی
برای دانلود قانونی کتاب چشمان گلی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب چشمان گلی
دنیا هیچگاه برای همهی انسانها یکسان نبوده است؛ گویی بعضیها باید رنج بیشتری را بر دوش بکشند... کتاب چشمان گلی اثر غلامعلی بهروزی روایتگر داستان زندگی دختری به نام گلی است که در طوفان عشق و فقدان و پیچوخمهای تند زندگی گرفتار میشود.
دربارهی کتاب چشمان گلی
گلی، دختربچهای است که در کودکی پدرش را از دست داده و در زمان مرگ پدرش آنقدر کوچک بوده که حتی او را به خاطر ندارد. مادرش، که گلرخ نام دارد، زنی قوی است که تحسین همهی اهالی روستا را برانگیخته است و تلاش میکند گلی را مانند خودش بزرگ کند. او هیچوقت اجازه نداده دخترش جای خالی پدر را احساس کند و با آنکه خان، گلی را برای پسرش خواستگاری کرده است، به دلیل سن کم گلی، گلرخ راضی به این ازدواج نشده است. اما زندگی گلی با حوادث تلخی همراه است و زمانی که به سن دوازدهسالگی میرسد، مادرش را از دست میدهد و این سرآغاز زندگی پُرفرازونشیب اوست.
گلی دلدادهای به نام خسرو دارد که از اهالی روستاست و رویای او را در سر میپروراند. داستان عاشقانه گلی و خسرو آغاز میشود، اما ادامهی این عشق با اتفاقاتی همراه است که هیچکدام، هرگز آن را پیشبینی نمیکردند. کتاب چشمان گلی، نوشتهی غلامعلی بهروزی ازجمله رمانهای ایرانی عاشقانه است که از خواند آن لذت خواهید برد!
کتاب چشمان گلی برای چه کسانی مناسب است؟
همه دوستداران و علاقهمندان داستانها و رمانهای عاشقانه ایرانی، از خواندن کتاب چشمان گلی لذت خواهند برد.
در بخشی از کتاب چشمان گلی میخوانیم
مهمانان رفتند و مراسم به پایان رسید، وعده عقد و عروسی گذاشته شد شیرین به اتاق آمد گلی را بغل کرد بوسید و تبریک گفت و آرزوی شادی و خوشبختی برای او کرد امّا در عینِ حال به او گفت باور کن با این هدیه شبِ نامزدی مرا هم حیرتزده کردی تو تا حالا این ساعت را نشان نداده بودی، خیلی بدجنسی دختر که به من نگفته بودی ترسیدی ازت بگیرم ولی خیلی از این رفتارت خوشم آمد تو امشب در نقشِ گلرخ هم خودی نشان دادی یعنی در واقع در انتهای مراسم شدی گلرخ که هدیه به نامزدِ تو را تقدیم کرد خیلی بلایی دختر تو. با شنیدنِ حرفهای شیرین گلی به یادِ گلرخ چشمانش نمناک شد و گفت خیلی دلم میخواست گلرخ امشب باشد و مرا در آغوشِ مادرانهاش بفشارد و با همان صورتِ پر از مهر و لبهای خندان این سوغاتی و یا هدیهای که از سالها پیش به فکرِ آن بوده را خودش با مهرِ مادرانه به خسرو میداد.
پس از رفتنِ مهمانان و جمعآوری خانه، عبدالله به اتّفاقِ جیران به اتاقِ شیرین و گلی آمدند جیران در زد وارد اتاق شدند جیران گلی را بغل کرد و گفت الهی خوشبخت شوی عزیزم. تو امشب با هدیهای هم که به نامزدت دادی مرا هم سرافراز کردی روحِ گلرخ شاد که این همه دوراندیشی داشته و به فکرِ چنین شبی بوده است از گلرخ چنین دختری هم توقع و انتظار است خسرو خوشبختترین و خوششانسترین جوانِ این اطراف و این منطقه است که توانسته است تو را بدست بیاورد امیدوارم همیشه خوشحالترین و شادترین زوجِ روی زمین باشید.
برخلافِ رویه و سنتِ دیرینه، و برخلافِ میلِ عبدالله گلی نخواست که مراسمِ عروسی پر زرقوبرق باشد و هزینههای اضافی به خسرو تحمیل شود مراسمِ خیلی جمعوجور و مختصر بر پا شد. تعدادِ اندکی از فامیل و همسایهها برای شام دعوت بودند تعدادشان زیاد نمیشد. خبر به حاج کوبار خان هم رسیده بود که گلی با جوانی از فامیل ازدواج میکند. اتّفاقاً حاج کوبار خان قبل از شام به خانه عبدالله رسید، عبدالله دست و پایش را گم کرده بود و قدری ترسید که نکند خان مراسم را به هم بریزد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب چشمان گلی |
نویسنده | غلامعلی بهروزی |
ناشر چاپی | انتشارات سارات |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 327 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7938-23-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |