معرفی و دانلود کتاب که عشق آسان نمود اول

معرفی کتاب که عشق آسان نمود اول

در کتاب که عشق آسان نمود اول، داستانی از دلبستگی و عشقی نامتعارف روایت می‌شود؛ داستانی که در آن عشق، انتقام و نفرت در هم می‌آمیزند و قهرمان داستان را از خامی به پختگی می‌رساند. زهرا متین در این کتاب رمانی عاشقانه نگاشته که با شخصیت‌پردازی واقعی و روایتی پرکشش، تجربه‌ای دراماتیک از پیچیدگی‌های عشق و انتخاب را به مخاطب خود هدیه می‌دهد.

درباره‌ی کتاب که عشق آسان نمود اول

سیما دختری 28 ساله است که در یک خانواده متشخص و محافظه‌کار زندگی می‌کند. او در یک مهمانی با جوانی یزدی به نام فرشاد آشنا شده و به او دل باخته است. فرشاد پنج سال از سیما کوچک‌تر است و همین یکی از دلایل اصلی مخالفت پدر سیما با این ازدواج است. از طرفی پدر سیما برای ازدواج سیما تصمیماتی دارد و از طرف دیگر، سیما که مصرّ به ازدواج با فرشاد است، از مهمانی‌های خانوادگی و برنامه‌ریزی‌های پدر دوری می‌کند. در همین بین، فرشاد خبر می‌دهد که قصد دارد به مسافرتی دوماهه برود. سیما سه ماه را در بی‌خبری از فرشاد می‌گذراند و درحالی‌که همچنان منتظر است خبری از او بگیرد، پدرش افشا می‌کند که فرشاد در قبال پذیرفتن پول سیما را رها کرده است. سیما که احساس می‌کند به عشقش خیانت شده، در مواجهه با فشارهای خانوادگی مجبور است تصمیمات جدیدی برای زندگی‌اش بگیرد. این وقایع سبب شده تا حس انتقام و سرخوردگی از ناکامی همواره بر زندگی سیما سایه بیندازد و روی سرنوشت او و انتخاب‌های آینده‌اش تأثیر بگذارد. کتاب که عشق آسان نمود اول داستانی عاشقانه به قلم زهرا متین است که توانسته ترکیبی از داستانی عاشقانه و معمایی را با کشش و تعلیق زیاد خلق کند.

زهرا متین در کتاب که عشق آسان نمود اول با توصیفات دقیق، احساس عشق، نفرت، انتقام و دلتنگی را به صورت ملموس و پررنگی در سراسر داستان منعکس می‌کند. وی در این داستان، از کلیشه‌های رایج استفاده می‌کند و با پرداختی واقع‌گرایانه، تصویر دقیق‌تری از هیجانات و رنج‌های انسانی ارائه می‌دهد. شخصیت‌پردازی‌های کتاب نیز انسانی، واقعی و باورپذیر هستند. ساختار روایت به‌گونه‌ای پیش می‌رود که رفتار شخصیت‌ها، سرنوشت آن‌ها و روند حوادث غیرقابل پیش‌بینی است و به‌سادگی نمی‌توان حدس زد که شخصیت‌ها چگونه رفتار خواهند کرد یا سرنوشتشان به کجا ختم خواهد شد.

در مجموع باید گفت کتاب که عشق آسان نمود اول رمانی عاشقانه از یک خانواده‌ی ایرانی با دغدغه‌ها، محدودیت‌ها و آداب و رسوم معمول چنین خانواده‌هایی است که مسیری پرفراز و نشیب و سرشار از تحول و تغییر را به تصویر می‌کشد. کتاب که عشق آسان نمود اول را انتشارات لیوسا منتشر کرده است.

کتاب که عشق آسان نمود اول برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای کسانی که به رمان‌های عاشقانه فارسی با پیچیدگی‌ها و فراز و نشیب‌های بسیار و حوادث غیرمنتظره علاقه‌مند هستند، مناسب خواهد بود.

در بخشی از کتاب که عشق آسان نمود اول می‌خوانیم

سه ماه نزدیک به اتمام بود و در این مدت من در انتظار خبرى از فرشاد روزهاى سختى را گذراندم. تقریبا یک روز بیشتر به آمدن او نمانده بود که پدرم به خانه آمد و خبر داد که براى شب جمعه‌ى آینده به منزل آقاى افتخارى دعوت شده‌ایم. من که از قبل با پدرم بحثم شده بود و از او دلخور بودم و با او حرف نمى‌زدم، اعتنایى به این دعوت نکردم و تصمیم داشتم همراه آن‌ها به این مهمانى خسته‌کننده نروم، اما همین که دهان باز کردم و گفتم نمى‌آیم پدرم فریاد زد:

"تو بیجا مى‌کنى. باید بیایى. روى حرف منم حرف نزن. بچه نیستى که بخواهم امر و نهى کنم. من پیش مردم آبرو و اعتبار دارم. "

"نیومدن من چه ربطى به آبروى شما داره؟ آقاى افتخارى دوست شماست نه من. نیازى به بود و نبود من نیست. "

"سیما اون روى منو بالا نیار. تازگى‌ها خیلى وقیح شدى‌ها. کارى نکن مجبور بشم... "

حرفش را ادامه نداد و استغفارى گفت و از اتاق بیرون رفت. بعد مادرم رو کرد به من و گفت:

"سیما دیگه دارى از حد خودت تجاوز مى‌کنى. درست نیست با پدرت این طور رفتار کنى. دخترجون از این اره و تیشه دادن چه نتیجه‌اى مى‌گیرى؟ یک شب که هزار شب نمى‌شه. دخترى به سن و سال تو که نباید مثل بچه‌ها رفتار کنه. "

"چکار کردم مامان؟ خوب از اونها خوشم نمى‌آد. در ثانى، حرفى ندارم باهاشون بزنم. نه همسن و سال شماها هستم، نه کسى اونجا هم‌زبون منه. حوصله هیچ مهمانى‌اى را هم ندارم. نمى‌دونم تا کى باید زورگویى‌هاى بابا را تحمل کنم. مثل بچه کوچولوها با من رفتار مى‌کنه، آن‌وقت توقع داره من مثل خانم بزرگ‌ها باشم. "

مادرم وقتى دید با این زبان حریف من نمى‌شود لحنش را تغییر داد و گفت:

"مادرجون قربونت برم الهى. تو نباید از پدرت دلگیر بشى. به خدا توى دلش هیچى نیست و جونش براى همه‌تون در میره. مگه به اخلاقش آشنا نیستى؟ خوب روى تو یه حساب دیگه مى‌کنه تا پریسا. تو براى خودت خانمى هستى و دیگران برات یه احترام دیگه قائلند. آخه دلیل نیومدنت چیه؟ اون بیچاره‌ها که به جز احترام کارى نکردند. خواهش مى‌کنم پدرت را با خودت سر لج نینداز و به خاطر من هم که شده بیا. "