معرفی و دانلود کتاب یوهان و فرشته مرگ
برای دانلود قانونی کتاب یوهان و فرشته مرگ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب یوهان و فرشته مرگ
کتاب یوهان و فرشته مرگ نوشته حمیدرضا اسماعیلی داستان مردی گورکن را روایت میکند که ناگهان در موقعیتی عجیب و ترسناک گرفتار میشود. یوهان که در گورستان زندگی میکند، متوجه میشود جوانان و کودکان شهر بدون هیچ دلیل خاصی و ظاهراً به شکل طبیعی میمیرند. وقتی این اپیدمی از شهر او به شهرها و حتی کشورهای دیگر سرایت میکند، یوهان میفهمد که با موقعیت پیچیدهای مواجه است و باید علتش را کشف کند.
دربارهی کتاب یوهان و فرشته مرگ
مرد میانسالی به نام رابرت یوهان در یک شهر کوچک بهعنوان گورکن مشغول به کار است. یوهان همسر و فرزندش را در یک حادثهی تصادف ازدستداده و با اندوه این فقدان سر میکند. او باآنکه در خانوادهای ثروتمند متولد شده بود، بعد از مرگ پدرش همهچیزش را از دست داد. گورکن پیر گورستان از سر دلسوزی او را به فرزندی قبول و کنار خودش بزرگ کرد. یوهان در همانجا بود که با همسر آیندهاش آشنا شد و با او ازدواج کرد. آنها پس از ازدواج به شهر رفتند و زندگیشان را پی گرفتند. اما بعد از آن اتفاق هولناک، یوهان تصمیم گرفت دوباره به گورستان بازگردد و تا آخر عمر در آنجا، در کنار قبر اعضای خانوادهاش بماند. داستان کتاب از جایی آغاز میشود که به یوهان دستور میدهند پنج قبر جدید بکند، چون پنج جوان ناگهان ازدسترفتهاند. یوهان از این اتفاق اندوهگین و شوکه میشود. روز بعد خبر میرسد که ده جوان و کودک دیگر هم مردهاند و او باید قبرشان را آماده کند. هیچکدام از این مرگها غیرطبیعی به نظر نمیرسد؛ نه نشانههایی از قتل وجود دارد، نه علائم بیماری. وقتی یوهان از رادیو میشنود که در کشورهای دیگر هم کودکان و نوجوانان دستهدسته میمیرند، به این پدیده مشکوک میشود و حس میکند راز هولناکی در پشت آن نهفته است. حالا او باید از این راز مطلع شود و جلوی افزایش مرگها را بگیرد...
داستان یوهان و فرشته مرگ نوشته حمیدرضا اسماعیلی، قصهای فانتزی دارد. ماجرای این کتاب هول پدیدهی شومی میگردد که گریبان دنیا را میگیرد و باعث میشود جوانها و نوجوانها و کودکان ناگهان از دست بروند. قهرمان قصه، مردی افسرده و تنهاست. یوهان که بعد از مرگ اعضای خانوادهاش کسی را ندارد، مسئول قبرستان شده و موظف است برای مردهها گور بکند. او به خاطر موقعیت شغلیاش بیش از دیگران با مرگ روبهروست و آن را درک میکند. به همین خاطر هم به این مرگهای سریالی مشکوک میشود و سعی میکند دلیل آن را بفهمد. در ظاهر هیچ بیماری یا علتی برای این اتفاق وجود ندارد، اما یوهان نمیتواند خود را قانع کند. به نظر او چیزی ماورایی و شوم وجود دارد که بانی همهی این مرگهاست.
حمیدرضا اسماعیلی در رمان یوهان و فرشته مرگ چندین ژانر مهم را در یکدیگر ترکیب میکند. او در وهلهی اول از فانتزی بهره میبرد که از ژانرهای محبوب و قدیمی دنیا بهشمار میرود. به نظر میرسد ریشههای این گونهی داستانی به قصههای پریان و افسانههای کهن بازمیگردد. ژانر ترسناک، دیگر ژانر اصلی این قصه محسوب میشود. بسیاری از منتقدان اعتقاد دارند داستانهای ترسناک از قصههای دینی و کتاب مقدس میآیند و از آنجا الهام گرفتهاند. نویسندهی رمان از نشانههای آشنای هرکدام از این ژانرها بهره برده که به مخاطب کمک میکنند بهراحتی با قصه ارتباط برقرار کند. مثلاً زندگی قهرمان قصه در گورستان سوژهی آشنایی است که در ناخودآگاه مخاطب وجود دارد. یا فضای قصه که بین زمان حال و گذشته در نوسان است، تکنیک آشنایی بهشمار میرود که به وهمآلود شدن آن کمک میکند. در کنار اینها او لحنی محاورهای و ساده هم به رمانش بخشیده که باعث شده کتاب ریتمی تند و پرهیجان پیدا کند و خواندنش تجربهای خوشایند باشد.
رمان یوهان و فرشته مرگ را انتشارات سارات منتشر کرده است.
کتاب یوهان و فرشته مرگ برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعهی این کتاب به علاقهمندان به داستانهای فانتزی و ترسناک پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب یوهان و فرشته مرگ میخوانیم
دوسه تا نارنجک هم برمیداره و یک هفتتیر و خشابی که پره و آرپیجی رو با فشنگهای غولپیکرش کشانکشان به پشت صخره میبره. بعد نگاه میکنه و برمیگرده تا جای ردی که به جا گذاشته شده از کشیدن سلاحها رو پاک بکنه، یوهان نگاهی به اسلحهها میکنه و درِ فشنگها رو که قفله با سیمچین باز میکنه و لبخندی میزنه: «خدایا شکرت دیدم چطوری به ایمانم پاسخ دادی واقعا تونستم با یک سیمچین به مقابله با اشرار برم ممنونم ازت».
و بعد یوهان حس میکنه تموم این مدت مثل یک جوون اسلحه و مهمات رو با خودش اورده و دویده و رفته و برگشته و حسابی مثل کماندوهای جوان رفتار کرده، دیگه پاش نمیلنگه و محزون نیست و باز لبخندی میزنه و خدا رو شکر میکنه. در میان وسایل یک دوربین شکاری هم پیدا کرده و با خودش آورده حالا به سمت صخرهی جلویی میره اطراف رو نگاه میکنه و وقتی میبینه خبری نیست پشت صخره جلویی کمین میکنه. حال با دوربین عالی شکاریاش از نزدیک محل رو بررسی میکنه و همهچی رو زیر نظر میگیره. از رفتوآمدها متوجه میشه که محل اصلی استقرار اونهاست و حتما خود ناتالی موقرمز کجاست. و بعد میبینه که مانند وسایلی که در غار بوده رو به کدوم سوله میبرن پس حتما قسمت مهمات اون ساختمانه که بیشتر سلاحداران به اون قسمت سر میزنند، مدتی میگذره و یوهان کنجکاو میشه تا خود شخص ناتالی موقرمز رو پیدا بکنه اما تا این لحظه موفق به دیدن اون نشده. بعد از حدود یک ساعت که به همین منوال سپری میشه صدای سوت بلندی شنیده میشه یوهان به سمت صدا برمیگرده و دوربینش رو زوم میکنه، شخصی رو میبینه که رئیسوار دست در پشت زده و سوت بر دهان داره مجدد سوت میکشه و از رنگ موها و حالت رفتارش یوهان متوجه میشه که این شخص حتما خود شخص ناتالی موقرمز هستش طولی نمیکشه که همه اعضای گروه ناتالی دورهم جمع میشن و به صف قرار میگیرند و تازه یوهان متوجه لباسهای متحدشون میشه، همه اعضای گروه ناتالی موقرمز پیراهنهای یکدست بلند و به رنگ سورمهای برتن دارند که وسط آنها یک آرم گراز قرمزرنگ به چشم میخورد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب یوهان و فرشته مرگ |
نویسنده | حمیدرضا اسماعیلی |
ناشر چاپی | انتشارات سارات |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 149 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7938-03-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک ایرانی |
با تشکر از نویسنده گرامی. وسایت کتابراه