معرفی و دانلود کتاب چشم بندی

معرفی کتاب چشم بندی

مردی در مرکز بازپروری مجرمین مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و فرد دیگری نیز در نزدیکی همان‌جا به قتل می‌رسد. ماجرا از چه قرار است؟ آیا میان این دو رخداد خط‌وربطی منطقی وجود دارد؟ خانم مارپل در کتاب چشم بندی نوشته‌ی آگاتا کریستی می‌کوشد معمای این قتل اسرارآمیز را حل کند.

درباره‌ی کتاب چشم‌بندی

شخصیت معروف رمان‌های آگاتا کریستی، خانم مارپل، در این اثر حضور دارد تا راز قتلی اسرارآمیز را کشف کند. ماجرای کتاب چشم‌بندی (They Do It with Mirrors) از این قرار است که خانم مارپل به درخواست دوست قدیمی‌اش «خانم روت»، به عمارتی ویکتوریایی می‌رود تا با «کری»، خواهر روت ملاقات کند. هردوی آن‌ها از دوستان قدیمی خانم مارپل هستند و اکنون هرسه دوست دوره‌ی سالمندی خود را می‌گذرانند.

بخشی از این عمارت بزرگ که خانم مارپل به آنجا می‌رود، با کاربری یک مرکز بازپروری خیریه در اختیار جوانان بزهکار قرار گرفته است. مدیریت این مرکز بازپروری را «لوئیس»، همسر سوم کری به عهده دارد. اگرچه خانم مارپل در بدو ورود به عمارت خود را در موقعیتی خطرناک احساس می‌کند؛ اما همه‌چیز عادی به نظر می‌رسد، تا این‌که با ورود شخصیتی جدید به اثر، رمان مسیر متفاوتی را پیش می‌گیرد و در ادامه‌ی این وقایع قتلی عجیب و رازآلود رقم می‌خورد.

در میانه‌ی داستان، سوء قصدی نافرجام به لوئیس، مدیر مرکز بازپروری، توجه خانم مارپل را جلب می‌کند. این ماجرا زمانی ابعاد پیچیده‌تری به خود می‌گیرد که خانم مارپل خبردار می‌شود درست در همان زمانی که به مدیر مرکز شلیک شده است، در جای دیگری از عمارت، یک نفر با شلیک گلوله از سوی فردی غریبه به قتل رسیده است.

«جینا»، نوه‌ی کری از ازدواج اولش، «والتر» شوهر آمریکایی جینا، «پیپا» دختر کری و مادر جینا، «استفان» پسر شوهر دوم کری و… از دیگر شخصیت‌هایی هستند که در طول رمان چشم‌بندی با آن‌ها آشنا می‌شوید. خانم مارپل می‌کوشد با تمام تجربه و استعداد کارآگاهی خود، به کشف روابط پیچیده‌ی میان این شخصیت‌ها بپردازد تا بتواند راز قتل را کشف کند.

این رمان جنایی هیجان‌انگیز، با عناوین «قتل در آینه» و «راز آینه‌ها» نیز به فارسی ترجمه شده است. نسخه‌ای که اکنون پیش روی شما قرار دارد، با ترجمه‌ی مجتبی عبدالله‌نژاد، به همت انتشارات هرمس تهیه و منتشر شده است.

اقتباس‌های سینمایی و تلویزیونی از کتاب چشم‌بندی

اولین اقتباس از این رمان، فیلم تلویزیونی «قتل با آینه‌ها» بود که در سال 1985 با بازی سر جان میلز در نقش لوئیس، بت دیویس در نقش کری و هلن هیز در نقش خانم مارپل به نمایش درآمد. پس از آن و در دسامبر 1991، بی‌بی‌سی سریالی را با اقتباس از رمان چشم‌بندی تهیه و منتشر کرد که در آن بازیگرانی همچون جوآن هیکسون در نقش خانم مارپل، ژان سیمونز در نقش کری، جاس آکلند در نقش لوئیس و فیث بروک در نقش روت به ایفای نقش پرداختند. همچنین در سال 2010، در سریالی محصول ITV اقتباسی نسبتاً آزادانه و با اعمال تغییرات اساسی از این اثر ساخته شد و به نمایش درآمد.

نکوداشت‌های کتاب چشم‌بندی

• بدون شک، آگاتا کریستی بزرگترین نویسنده‌ی جنایی تمام دوران‌هاست. (رگنر جاناسون)
• صد سال از اولین رمان آگاتا کریستی گذشته است و ما هنوز در سایه‌ی او ایستاده‌ایم. (اندرو تیلور)
• او بینشی از ماهیت انسان به ما می‌دهد که کمتر کسی به آن رسیده است. (سوزان لوئیس)
• همه‌ی نویسندگان داستان‌های جنایی در سراسر جهان به آگاتا کریستی مدیونند. (پیتر جیمز)

کتاب چشم‌بندی برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به رمان‌های جنایی و معمایی را به خواندن کتاب چشم‌بندی دعوت می‌کنیم.

با آگاتا کریستی بیشتر آشنا شویم

آگاتا کریستی (Agatha Christie) یکی از بزرگترین جنایی‌نویسان تاریخ ادبیات است که در سال 1890 در بریتانیا چشم به جهان گشود. آثار این نویسنده‌ی پرآوازه بیشتر از هر نویسنده‌ی دیگری در طول تاریخ به زبان‌های گوناگون ترجمه شده است. تاکنون بیش از یک میلیارد نسخه از کتاب‌های او به زبان انگلیسی و یک میلیارد نسخه‌ی دیگر به بیش از هفتاد زبان خارجی فروخته شده است. آگاتا کریستی نویسنده‌ی هشتاد رمان جنایی و مجموعه داستان کوتاه، بیست نمایشنامه و شش رمان است که از میان آن‌ها می‌توان به عناوینی همچون «قتل راجر آکروید»، «قتل در قطار سریع‌السیر شرق»، «قتل‌های الفبایی» و «قتل در کرانه‌ی نیل» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب چشم بندی می‌خوانیم

دکتر افزوده بود مسلماً این اتفاق براى طفلى که به فرزندى پذیرفته‌اند، خوشایند نیست.

ولى در مورد خانواده کرى لوئیز این‌طور نبود. هم کرى لوئیز و هم شوهرش بچه‌اى را که به فرزندى قبول کرده بودند خیلى دوست داشتند. بچه خودش را توى دل آن‌ها جا کرده بود و مهرش به این سادگى بیرون نمى‌رفت. گالبراندسن از قبل بچه داشت و پدرى برایش تجربه تازه‌اى نبود. شوق مادرانه کرى لوئیز هم با حضور پیپا فروکش کرده بود. در دوران حاملگى خیلى اذیت شد. تولد بچه هم مشکل بود و خیلى طول کشید. کرى لوئیز که همیشه از واقعیت فرار مى‌کرد، این بار چاره‌اى نداشت جز اینکه مستقیماً با واقعیت روبرو شود.

پس دو دختر داشتند که پا به پاى هم بزرگ مى‌شدند. یکى خوشگل و بامزه، یکى معمولى و بى‌روح. خانم مارپل به نظرش رسید این هم طبیعى است. چون وقتى کسى طفلى را به فرزندى قبول مى‌کند، طبعاً بچه خوشگلى انتخاب مى‌کند. اما در مورد بچه خودِ آدم، انتخابى در کار نیست. میلدرد با اینکه مى‌توانست شانس بیاورد و شبیه خانواده مارتین بشود که دخترهاى زیبایى مثل روت و کرى لوئیز داشتند، به خانواده گالبراندسن رفته بود که گنده و هیکلى و کاملاً معمولى بودند.

به‌علاوه کرى لوئیز اصرار داشت که بچه‌اى که به فرزندى قبول کرده احساس کمبود نکند. بنابراین او را زیادى لوس مى‌کردند و برعکس به میلدرد کمتر توجه مى‌کردند.