معرفی و دانلود کتاب پارکر - جلد هفتم: یک هفتم

معرفی کتاب پارکر - جلد هفتم: یک هفتم

کتاب پارکر - جلد هفتم: یک هفتم، نوشته‌ی ریچارد استارک، یکی از عناوین جذاب این مجموعه درباره‌ی سرقتی است که به نظر بسیار آسان می‌آید! پارکر با شش نفر دیگر، قرار است از یک ورزشگاه در حین مسابقه دزدی کنند، همه چیز خوب پیش می‌رود تا این که یکی از همکاران پارکر، خیانت می‌کند و همه‌ی پول را می‌دزدد. حالا، پارکر علاوه بر فرار از دست پلیس، باید به دنبال خیانتکار هم باشد.

درباره‌ی کتاب پارکر - جلد هفتم: یک هفتم

در مجموعه‌ی پارکر، همیشه پای یک سرقت در میان است؛ این بار از یک ورزشگاه. پارکر، به همراه 6 نفر دیگر در گروهش، می‌خواهند گیشه‌ی یک ورزشگاه را خالی کنند. ساده به نظر می‌رسد. هر کس وظیفه‌ای دارد. اما ممکن است همه وظایف خود را به درستی انجام ندهند. شاید بعضی، نمی‌خواهند پول تقسیم بر هفت شود و به هر کس، یک هفتم برسد. شاید همه‌ی پول را برای خود می‌خواهند. ماجرای کتاب پارکر - جلد هفتم: یک هفتم (The Seventh: A Parker Novel)، درباره‌ی تعقیب و گریز پارکر، با پلیس و با خیانتکاران، بعد از دزدی پول است. می‌دانید کسی که به پارکر خیانت می‌کند، چه سرنوشت محتومی دارد؟!

در این شماره از مجموعه‌ی جذاب و معمایی پارکر خواهید خواند که پارکر همراه با شش نفر از دوستانش، پس از دزدی، پول‌ها را به جای امنی منتقل می‌کنند. درست پس از این اتفاق، پارکر برای خرید سیگار از خانه خارج می‌شود و بعد از بازگشت با جنازه‌ی دوستش و البته کمد خالی از پول مواجه می‌شود! چه کسی پشت این ماجراست و چه اتفاقی در حال وقوع است؟ حالا پارکر به همان اندازه‌ای که تحت تعقیب است، باید یک تعقیب‌کننده باشد تا قاتل و پول‌ها را پیدا کند. اما این کار به هیچ عنوان آسان نیست!

ریچادر استارک (Richard Stark) که نام مستعار دانالد ای وستلیک (Donald E. Westlake) است، به‌خاطر انتشار رمان‌های پارکر یکی از مشهورترین نویسندگان ژانر جنایی قرن بیستم محسوب می‌شود. رمان‌های او، خصوصا مجموعه‌ی 24 جلدی پارکر، هنوز مورد توجه بسیاری از خوانندگان قرار دارد و تازگی خود را حفظ کرده است. کشش داستانی فوق‌العاده، هیجان بالا، شخصیت‌های پخته و جذاب و تصویرسازی‌هایی که در کمال مینیمالیسیتی بودن، جزئی‌نگرانه و واضح‌اند، کتاب‌های او را یک سروگردن از باقی آثار دوره‌ی خود، بالاتر نگه می‌دارد. رمان جنایی پارکر - جلد هفتم: یک هفتم، علاوه بر زمینه‌ی مهیج و رازآلود خود، ماجراجویی‌های بین‌المللی و جاسوسی را نیز در خود جای داده است که داستان را غنی‌تر و پرکشش‌تر می‌کند.

کتاب پارکر - جلد هفتم: یک هفتم را علی عباس‌آبادی به فارسی برگردانده و کتابسرای تندیس آن را به چاپ رسانده است.

اقتباس‌های سینمایی از مجموعه‌ی پارکر و کتاب پارکر - جلد هفتم: یک هفتم

مجموعه‌ی پارکر و شخصیت اصلی آن، جذابیت خاصی در میان نویسندگان و سینما‌گران داشته است. تا به امروز، سه فیلم سینمایی با اقتباس از این مجموعه ساخته شده است. نقطه‌ی خالی (Point Blank) اثر جان بورمن (John Boorman)، بازگشت (Payback) اثر برایان هلگلند (Brian Helgeland) و کثیف بازی کن (Play Dirty) اثر شین بلیک (Shane Black) این سه فیلم هستند. علاوه بر این، فیلم شکاف (The Split) به کارگردانی گوردون فلمینگ (Gordon Flemyng) و با بازی جیم براون (Jim Brown)، در سال 1968 از عنوان هفتم این مجموعه، یعنی کتاب پارکر - جلد هفتم: یک هفتم اقتباس شده است.

نکوداشت‌های مجموعه‌ی پارکر

• پارکر نوآوری خیره‌کننده‌ای است. آن چه عموما کارهای وستلیک را، با هر نام مستعاری، متمایز می‌کند، علاقه‌ی او به فرآیند و مکانیک است... به نظر می‌رسد که پاکر هر چیزی را به جز منطق مکانیکی از برنامه‌ی خود حذف کرده است. اما این موضوع فقط لایه‌ی بیرونی است و وقتی به درون نگاه می‌کنی، او در واقع یک اثر رمانتیک را خلق کرده... (لوک سانته، نقد کتاب نیویورک تایمز)
• اگر از طرفداران رمان‌های نوآر هستید و هنوز کاری از ریچار استارک نخوانده‌اید، باید این مجموعه را امتحان کنید. (جان مک‌نالی، ویریجنیا ویکلی ریویو)
• داستان‌های جنایی مهیج، خوش‌ریتم و خشن با حضور سارق حرفه‌ای، پارکر، درخشان هستند. (اچ جی کرچف، گلوب اند میل)
• وستلیک آنچنان ماهرانه خواننده را به خودش جذب می‌کند که فرار از‌ آن غیر ممکن است! (واشنگتن پست)

کتاب پارکر - جلد هفتم: یک هفتم برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب پارکر - جلد هفتم: یک هفتم برای همه‌ی علاقه‌مندان به رمان‌های جنایی، مهیج و رازآلود جذاب است. برای این که بیشتر با فضای رمان‌ها و شخصیت پارکر آشنا شوید، بهتر است جلدهای قبلی را پیش از این جلد بخوانید.

در بخشی از کتاب پارکر - جلد هفتم: یک هفتم می‌خوانیم

هیچ لامپی توی آپارتمان روشن نبود و هر دو پنجره‌ی رو به پلکان اضطراری قفل بودند. پارکر رول نوارچسبی از جیبش درآورد و قسمت نزدیک قفل داخلی یکی از پنجره‌ها را چسب‌ کاری کرد؛ سپس تپانچه‌ای از جیب پالتواش درآورد و با ته آن ضربات آرامی به ناحیه‌ی چسبی شیشه زد و آن را ترک انداخت. این روش، به طرز معقولی بی‌سروصدا بود و زیاد طول نکشید. وقتی مقداری از نوارچسب‌ها را برداشت، تکه‌های شیشه هم با آن‌ها کنده شدند و حفره‌ای تشکیل دادند که از طریق آن توانست دستش را ببرد داخل و قفل پنجره را باز کند.

بعید می‌دانست اصلاً کسی را آن جا گماشته باشند؛ اما صرفاً محض احتیاط پنجره را خیلی آرام باز کرد و وارد آپارتمان شد. فرض را بر این گرفت که مأموری پشت در ورودی، توی راهروی آپارتمان باشد؛ اما احتمالاً بقیه‌ی خانه در اختیار خودش بود.

همین‌طور بود. اتاق‌خواب، در نبودِ یکی از شمشیرهای روی دیوار و تختخواب به‌هم‌ریخته، عجیب به نظر می‌رسید؛ اما خبری از جنازه و سلاح‌های توی کمد نبود. بقیه‌ی آپارتمان هم تغییری نکرده بود.

پارکر سریع ولی موشکافانه خانه را وارسی کرد. اسم می‌خواست. مذکر، مؤنث، اهمیتی نداشت. فقط می‌خواست از زندگی شخصی اِلی کندی مطلع شود. یک نفر از همان زندگی آمده بود اینجا و به آن زندگی خاتمه داده و پول را برده بود. اشتباهش همین بود.

چند تا شماره‌ی تماس روی جلد دفتر تلفن یادداشت شده بود، بدون اینکه به اسم یا هویتی اشاره شود. پارکر آن‌ها را یادداشت کرد؛ با اینکه امید چندانی به آن‌ها نداشت.