معرفی و دانلود کتاب پارکر - جلد پنجم: سرقت

معرفی کتاب پارکر - جلد پنجم: سرقت

کتاب پارکر - جلد پنجم: سرقت، نوشته‌ی ریچارد استارک، با داستانی پیچیده‌تر و مهیج‌تر از عناوین قبلی این مجموعه، شما را به وجد خواهد آورد. این بار، پارکر قرار است سردسته‌ی گروهی تبهکار شود تا با هم، نه از یک مغازه یا بانک، بلکه از کل مراکز مهم یک شهر سرقت کنند! او باید اعضای گروهش را کنترل کرده، تضادها را حل کند، مراقب خیانت‌های احتمالی باشد و جلوی نفوذ پلیس را بگیرد!

درباره‌ی کتاب پارکر - جلد پنجم: سرقت

پارکر، شخصیت اصلی مجموعه‌ای که دهه‌ها علاقه‌مندان خود را حفظ کرده و علاقه‌مندان جدید یافته، قاتل و تبهکاری مرموز، جدی، سرد و خشنی است که گاه از بی‌رحمی احساس می‌کنید با یک ربات طرف هستید. او سرسخت و کله‌شق است و درعین‌حال متمرکز و باهوش. به خاطر همین است که اکثر اوقات از دست پلیس، گروه‌های نفوذی و تبهکاران دیگری که قصد راحت شدن از دستش را دارند، قسر در می‌رود. همه‌ در دنیای خلافکاری، او را به قدرت افسانه‌ای‌ و دقت بالایش می‌شناسند. این بار، در رمان جنایی پارکر - جلد پنجم: سرقت (The Score (Parker)) یک پروژه‌ی بسیار عظیم در پیش است.

کاری که حتی به نظر پاکر هم سخت می‌آید. او باید کل یک شهر را خالی کند. همه‌ی بانک‌ها، مغازه‌های مهم و هر جایی که پول و اشیای قیمتی وجود دارد، باید به یک‌باره سرقت شود. پارکر برای این کار، گروه حرفه‌ای و بزرگی را دور هم جمع می‌کند که هر کدام تخصصی دارند. اما آیا همه طبق پیش‌بینی کارشان را درست انجام می‌دهند یا بعضی‌ها، لحظه‌ی آخر گروه را قال می‌گذارند؟ باید دید پارکر برای کنترل این گروه تبهکاری بزرگ، جلوگیری از نفوذ پلیس و مدیریت اتفاقات پیش‌بینی نشده، چطور عمل می‌کند.

دونالد ای وستلیک (Donald E. Westlake) که با نام مستعار ریچارد استارک (Richard Stark)، کتاب پارکر - جلد پنجم: سرقت را به چاپ رسانده، اعجوبه‌ی دنیای ادبیات جنایی است. او که سه بار در سه بخش‌های مختلف، جایزه‌ی ادگار، یکی از معتبرترین جوایز ادبی ژانر جنایی، را به دست آورده است، بیش از همه به خاطر شخصیت‌های پخته، عمیق و جذابش شناخته می‌شود. رمان‌های وستلیک، از جمله رمان پارکر - جلد پنجم: سرقت، سرشار از لحظات اکشن نفس‌گیر و پیچش‌های داستانی شوکه‌کننده است و هنوز بعد از دهه‌ها برای خوانندگان تازگی دارد.

کتاب پارکر - جلد پنجم: سرقت را علی عباس‌آبادی به روانی ترجمه کرده و کتابسرای تندیس آن را به چاپ رسانده است.

اقتباس‌های سینمایی از مجموعه‌ی پارکر

مجموعه‌ی پارکر، به خاطر شخصیت بی‌نقص و متفاوت و روند داستانی بسیار جذابش، مورد توجه بسیاری از نویسندگان ژانر جنایی و هیجان‌انگیز قرار گرفته است. علاوه بر تأثیری که این مجموعه بر بسیاری از نویسندگان و فیلمسازان داشته است، بسیاری از فیلم‌ها، به صورت مستقیم از یکی از کتاب‌ها، یا از شخصیت پارکر اقتباس شده است. مثلا جان بورمن (John Boorman) در سال 1967 فیلم نقطه‌ی خالی (Point Blank) را با اقتباس از مجموعه‌ی پارکر ساخت. همین‌طور برایان هلگلند (Brian Helgeland) در سال 1999، فیلم بازگشت (Payback) را با الهام از این مجموعه و شخصیت پارکر کار کرده است. این روزها هم فیلم کثیف بازی کن (Play Dirty) اثر شین بلیک (Shane Black) در دست ساخت است.

نکوداشت‌های مجموعه‌ی پارکر

• پارکر به شکلی تازه، شخصیتی بی‌اخلاق دارد. دزدی که همیشه از دست یک قاتل در حال فرار است. (استیون کینگ، هفته‌نامه‌ی سرگرمی)
• پاکر... از صفحات رمان‌های نوآر ریچارد استاک عبور می‌کند و اجساد مردگان را به بی‌اهمیتی پوسته‌‌ی بادام زمینی، به اطراف می‌پراکند! در دنیای پیچیده، او مسائل را ساده می‌کند. (ویلیام گریمز، نیویورک تایمز)
• اگر از علاقه‌مندان به رمان‌های نوآر هستید و هنوز کتاب‌های ریچارد استارک را نخوانده‌اید، مجموعه‌ی پارکر را امتحان کنید. چه کسی می‌داند؟ ممکن است پارکر همان مرد عوضی باشد که دنبالش بوده‌اید. (جان مکنالی، ویرجینیا کواتری ریویو)
• رمان‌های پارکر، در هر زمانی، مجموعه‌ای از سرگرمی‌های ادبی عالی هستند. (تری تاچاوت، استندارد ویکلی)

کتاب پارکر - جلد پنجم: سرقت برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب پارکر - جلد پنجم: سرقت برای علاقه‌مندان به کتاب‌های جنایی و معمایی بسیار جذاب است. اگر جلدهای قبلی مجموعه را نخوانده‌اید، برای درک بهتر فضا و شخصیت‌ها، آن‌ها را بخوانید.

در بخشی از کتاب پارکر - جلد پنجم: سرقت می‌خوانیم

بیشتر اهالی کاپر کنیون خواب بودند. سه افسر پلیس، شش آتش‌نشان، سه کارمند شرکت مخابرات، سه کارمند پالایشگاه و پسری به نام ادی ویلر بیدار بودند که دست‌وپا و دهان بیشتر آن‌ها را بسته بودند؛ هیچ‌کدامشان مطمئن نبود که تا صبح زنده می‌ماند یا نه. علاوه بر این شانزده نفر، حدود بیست شهروند دیگر در کاپر کنیون بیدار بودند؛ بی‌خواب‌های در حال مطالعه، زوج‌های در حال همصحبتی، دو مادر جوان که در حال آماده کردن پستانک بچه‌هایشان بودند.

خزانه‌ی بانک‌های مرچنت و سیتی تراست را با انفجار باز کرده بودند. ویچا پول‌های بانک مرچنت و الکینز پول‌های بانک سیتی تراست را به کامیون منتقل می‌کرد. پالس روی گاوصندوق مؤسسه‌ی نیشن‌واید کار می‌کرد و ویس روی گاوصندوق‌های جواهرفروشی‌های خیابان ریموند. در پالایشگاه، کروین هنوز گاوصندوق حاوی حقوق‌ها را باز نکرده بود؛ آهسته کار می‌کرد، چون از کارش لذت می‌برد.

پارکر پشت فرمان ماشین گشت نشسته بود و درحالی‌که واکی‌تاکی‌اش روی صندلی کناری قرار داشت، بی‌هدف این‌طرف و آن‌طرف می‌گشت. در آتش‌نشانی، چمبرز ورق‌ها را برای خودش مصادره کرده بود و پشت سر هم سالیتر بازی می‌کرد و منتظر بود جرج به‌ طرف در بدود. در شرکت مخابرات، گروفیلد با مری، برادرزاده‌ی جرج، پانتومیم بازی می‌کرد. در اداره پلیس، در اتاق فرمان، ادگارز درحالی‌که روبند زده بود به نقشه‌هایش فکر می‌کرد.

پاپ فیلیپس داخل آلونک نگهبانی کنار دروازه‌ی شرقی، روی یک صندلی تقریباً خوابش برده بود. در ساختمان اصلی پالایشگاه، لیتلفیلد درحالی‌که مملو از دلواپسی بود، منتظر زنگ خوردن تلفن بود و نمی‌دانست اگر چنین چیزی پیش بیاید باید چه‌کار کند. در آن سر شهر، سالسا با شکیبایی تأثیرناپذیری توی یک الدزمبیل نو نشسته بود و صندلی خالی کنارش را تماشا می‌کرد. ماشینی کمی آن‌طرف‌تر کنار جدول پارک شده بود و نور تیرچراغ‌برق روی پلاکش می‌تابید، زمینه‌اش قهوه‌ای کم‌رنگ مات و اعدادش قهوه‌ای تیره بود. زیر اعدادش نوشته شده بود ایالت پیس گاردن؛ سالسا از بی‌کاری به این فکر کرد که معنای آن چیست.