معرفی و دانلود کتاب پارکر - جلد چهارم: سوگوار

معرفی کتاب پارکر - جلد چهارم: سوگوار

کتاب پارکر - جلد چهارم: سوگوار، نوشته‌ی ریچارد استارک، یکی دیگر از عناوین جذاب مجموعه‌‌ی پارکر است. در این جلد، پارکر، قاتل خونسرد، درگیر سرقت یک اثری هنری در فرانسه می‌شود و در این بین به دنبال زنی به نام لولا، یکی از آشنایان سابق خود که به طرزی ناگهانی ناپدید شده است، می‌گردد. نیروهای امنیتی، مجموعه‌داران فاسد و سارقان دیگر همگی در مقابل پارکر قرار گرفته‌اند.

درباره‌ی کتاب پارکر - جلد چهارم: سوگوار

پاکر، قاتل و تبهکار مشهور مجموعه‌‌ی پارکر، نوشته‌ی ریچارد استارک (Richard Stark)، یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های دنیای ادبیات جنایی است و تا به امروز، بر بسیاری از شخصیت‌های سینمایی اثر گذاشته است و تعداد زیادی فیلم سینمایی با اقتباس از این مجموعه نوشته شده‌اند. او بی‌رحم، خشن، متمرکز و بسیار باهوش است و هیچ مانعی نمی‌تواند او را از انجام هدفش دور کند.

این قدرت پارکر در تمرکز بر هدف و دستیابی به آنچه می‌خواهد، هر فرد جاه‌طلب و پر اشتیاقی را جذب می‌کند. در رمان جنایی پارکر - جلد چهارم: سوگوار (The Mourner: A Parker Novel) این شخصیت فوق‌العاده وارد عمل می‌شود تا یک اثر هنری فرانسوی را بدزدد. او در جریان این سرقت، وارد هزارتویی از ماجراهای مهیج و خطرناک می‌شود که در آن با نیروهای امنیتی روسیه، مجموعه‌داران و مافیای آثار هنری و... در می‌افتد. از طرفی، پارکر باید یکی از آشنایان قدیمی خود، لولا را نیز پیدا کند. او که زنی زیبا بوده است، چند وقتی است که گم شده و یافتن او با خطرات بسیار زیادی همراه است.

دونالد ای وستلیک (Donald E. Westlake)، که برای انتشار این مجموعه، نام مستعار ریچارد استارک را بر خود نهاد، یکی از مشهورترین جنایی‌نویسان آمریکا است. اکثر آثار او در قرن بیستم به چاپ رسیده‌اند و می‌توان آن‌ها را جزو ریشه‌های قدرتمندی دانست که ادبیات و سینمای پربار جنایی آمریکا و حتی جهان به آن‌ها اتکا کرده‌اند. او که بارها برنده‌ی جوایز متعدد شد به خاطر شخصیت‌پردازی‌های دقیق و عمیق، تصویرسازی‌های خیره‌کننده و داستان‌های پرپیچ و خم باورپذیرش مشهور است. کتاب پارکر - جلد چهارم: سوگوار نیز همه‌ی ویژگی‌های ادبی و هنری کارهای وستلیک را دارد.

کتاب پارکر - جلد چهارم: سوگوار را علی عباس‌آبادی به خوبی ترجمه کرده و کتابسرای تندیس آن را به چاپ رسانده است.

اقتباس‌های سینمایی از مجموعه‌ی پارکر

در دهه‌های گذشته، بارها و بارها از رمان‌های پارکر یا به طور کلی از شخصیت او، اقتباس‌های سینمایی فراوانی صورت گرفته است. فیلمی که ممکن است همگی منتظرش باشید، کثیف بازی کن (Play Dirty) ساخته‌ی شین بلیک (Shane Black) است که مراحل پس تولید را طی می‌کند. این فیلم با ستاره‌های درخشانش می‌تواند نظرات زیادی را به خود جلب کند. از طرفی فیلم‌های نقطه‌ی خالی (Point Blank) اثر جان بورمن (John Boorman) و بازگشت (Payback) اثر برایان هلگلند (Brian Helgeland) که به ترتیب در سال‌های 1967 و 1999 به اکران در آمده‌اند، هنوز هم طراوت خود را از شخصیت پارکر دریافت می‌کنند. فیلم‌های دیگری نیز از جلدهای خاصی از این مجموعه ساخته شده است.

نکوداشت‌های کتاب پارکر - جلد چهارم: سوگوار

• دوز و کلک، بی‌پروایی و تخیل... پارکر بار دیگر وارد عمل می‌شود. (نیویورک تایمز)
• وستلیک دقیقا می‌داند که چگونه خواننده را به دام بیندازد، او را با داستان همراه کند و به اندازه‌ای که دیگر فرار غیرممکن باشد، بندهای او را محکم کند. (دنیای کتاب واشنگتن پست)
• المور لئونارد اگر استارک را پیش از خود نداشت، نمی‌توانست کارهایش را به این خوبی بنویسد و کوئنتین تارانتینو، بدون لئونارد از پس ساختن شاهکارهایش بر نمی‌آمد. استاد قدیمی، استارک، از هر دوی آن‌ها این کار (جنایی‌نویسی) را بهتر انجام می‌دهد. (لس‌آنجلس تایمز)
• رمان‌های پارکر دونالد ای وستلیک، از جمله معدود کتاب‌هایی است که من بارها خوانده‌ام. تمام آن مزخرفاتی را که درباره‌ی جنگ و صلح یا پروست به خودتان می‌گفتید، فراموش کنید! برای این که در جزیره‌ای بیابانی سرگرم شوید، کتاب‌هایی مثل پارکر را نیاز دارید. (لارنس بلاک)

کتاب کتاب پارکر - جلد چهارم: سوگوار برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب پارکر - جلد چهارم: سوگوار برای همه‌ی علاقه‌مندان به ادبیات جنایی، معمایی و مهیج بسیار جذاب است. اگر این مجموعه را از کتاب اول بخوانید، فضا و شخصیت برایتان آشناتر و جذاب‌تر می‌شود.

در بخشی از کتاب پارکر - جلد چهارم: سوگوار می‌خوانیم

کمی پیش از ظهر یکشنبه بود. تا امروز صبح نتوانسته بود جایی در پروازهای بیرون از واشنگتن پیدا کند بنابراین مجبور شده بود یک شب دیگر در خانه‌ی کاپر بخوابد. حالا دیگر دکتر گلوله را از بدن هندی خارج کرده و معتقد بود هندی زنده می‌ماند. با ایده‌ی انتقال هندی مخالفت کرده بود، اما درنهایت به‌شرط اینکه به‌خوبی از او مراقبت کنند به این کار رضایت داده بود؛ بنابراین فردا یک آمبولانس هندی را به استراحتگاهی خصوصی منتقل می‌کرد.

به نفعش بود. اگر کاسه‌ی صبر رؤسای کاپر لبریز می‌شد و می‌رفتند سروقتش، احتمالاً تصمیم می‌گرفتند ردی به‌جا نگذارند و تمام افراد حاضر در خانه را قتل‌عام می‌کردند.

پارکر امروز صبح احساس کرده بود حالش خیلی بهتر شده، اما ساعت‌ها نشستن داخل هواپیما انرژی‌اش را تحلیل برده بود و حالا دوباره احساس ضعف و کوفتگی می‌کرد. زخمش در زیر باندپیچی می‌خارید و قسمت کوچکی از پشتش که نوارچسب‌هایش جمع شده بود اذیتش می‌کرد.

بعد از مدتی از جایش بلند شد و لباس‌هایش را درآورد و توی آینه‌ی روی در کمد نگاهی به خودش انداخت. پهلویش هنوز رنگ‌پریده و کبود بود، اما به‌طورکلی ورمش کمتر شده بود. پانسمانش به سفیدی و تمیزی اول نبود و کمی شل شده بود.

مجبور شده بود سر راه برگشتن از فرودگاه به داروخانه برود، بنابراین مقداری باند و نوارچسب داخل چمدانش بود. باند قبلی‌اش را باز کرد و وقتی نوارچسب موهای روی سینه‌اش را کند چهره‌اش را درهم کشید و گاز دور بدنش را باز کرد تا به خود زخم رسید. زخمش دله بسته بود و در این ناحیه هم با وجود کبودی بقیه‌ی رنگ‌هایش از بین رفته بود. دست چپش را خم کرد و به بالا و پایین حرکتش داد و وقتی کنار می‌رفت پوستش را نگاه می‌کرد. در قسمت لبه‌های زخمش احساس فشار و کشیدگی می‌کرد اما حداقل باعث کاهش خارشش می‌شد.