معرفی و دانلود کتاب وارونگی

معرفی کتاب وارونگی

باران آفتاب یعنی گرگ‌ها عروسی دارند! عطیه راد با نثری شیوا و روان در کتاب وارونگی روایت‌کننده‌ی داستان عشق از‌دست‌رفته‌ی زنی است که تلاش می‌کند از این عشق رهایی یابد اما در نهایت وابستگی‌های خانوادگی‌اش او را در یاد و خاطره‌ی گذشته‌ها حبس می‌کنند. فلاش‌بک‌های جذاب و روایت گیرای داستان باعث کشش بیشتر این داستان عاشقانه برای مخاطب شده است.

درباره‌ی کتاب وارونگی

داستان کتاب وارونگی نوشته‌ی عطیه راد همگام با حال‌و‌هوای روحی و روانی شخصیت اصلی رمان به نام افسانه و گم‌ شدن رضا پسرخاله‌ی او آغاز می‌شود. همچنان که داستان پیش می‌رود، راوی بسیاری از خاطرات خود در دوران کودکی و نوجوانی‌اش را برای مخاطب بازگو می‌کند. نویسنده با فلاش‌بک‌هایی به گذشته و دوران کودکی افسانه به وضعیت روحی و روانی او می‌پردازد و از تأثیرات گذشته بر دوران بزرگسالی و زمان کنونی او می‌گوید. در این کتاب، قصه‌ی زندگی زنی در کاشان روایت می‌شود که با گم‌شدن عشق دوران کودکی‌اش به گذشته‌ها و خاطرات قدیمی سفر کرده و از زندگی خود و خانواده‌اش در گذشته و حال برایمان می‌گوید.

عشق ازدست‌رفته، تنبیه بدنی توسط پدر، زندگی با مادربزرگ و به‌ دور از مادر و مسائلی این‌ چنینی در دوران کودکی افسانه موجب واکنش‌های روانی نابه‌هنجار در دوران بزرگسالی او شده‌اند. عطیه راد در کتاب وارونگی با روایت زندگی افسانه، شخصیت او را از منظر روانکاوی فروید مورد تحلیل و واکاوی قرار داده است. البته نکته‌ی اساسی در این اثر نه‌تنها واکاوی شخصیت افسانه بلکه کنکاش در گذشته، فضا، فرهنگ، طبقه و شهر محل زندگی اوست. به همین خاطر، این داستان تنها بازگویی یک تجربه‌ی فردی نیست و در حقیقت تجربیات خانوادگی و اجتماعی شخصیت‌هایش را نیز به نمایش می‌گذارد.

نویسنده برای روایت داستان خود در کتاب وارونگی از شیوه‌ی اول‌شخص استفاده کرده که در فضاسازی رمان بسیار تأثیرگذار بوده است و کمک کرده تا با زوایای درونی و روحی شخصیت اصلی رمان بیشتر آشنا شویم. عطیه راد در این اثر به موضوع وارونگی در قضاوت‌های آدم‌ها، نقش انسان‌ها در طول زمان، ارزش‌های حاکم بر مناسبات زندگی و همچنین وارونگی‌ای که تاریخ را تکرار می‌کند، پرداخته است.

کتاب وارونگی نوشته‌ی عطیه راد با نثر ساده، زبان روان، فضاسازی زیبا و جذاب مخاطب را با خود همراه می‌کند. نشر چشمه کتاب حاضر را برای علاقه‌مندان به داستان‌هایی با تم روان‌شناختی ارائه کرده است.

کتاب وارونگی برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب به علاقمندان رمان‌های ایرانی در حوزه‌ی داستان‌های عاشقانه و روانشناسی، پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب وارونگی می‌خوانیم

فکر کردم چه‌قدر زود همه‌جا تغییر می‌کند. با این‌که بار اولم بود که آمده بودم این ‌سمت شهر ولی کوچه و محله آشنا بود به‌نظرم. کم پیدا می‌شود دیگر محله‌ای مثل این‌جا که مردم در خانه‌شان را رخنه بگذارند یا حتا نیمه‌باز؛ مثل قدیم. رو طناب رخت‌شان هیچ رختی نیست. یک سه‌چرخه ول شده پای پله‌ها و یک موتور پای دیوار. روی موزاییک‌ها لکه‌لکه سیاهی روغن‌موتور مانده، توپ لایه‌شده‌ی لاکی و جارو و خاک‌انداز کپه‌شده روی هم. با همه‌ی جزئیات تکراری باز حیاط خانه‌ها می‌توانند خیلی با‌هم فرق داشته باشند. این حیاط‌ها بخشی از بازی‌های کودکی ماست. پشت‌بام‌های ضربیِ اتاق‌های وسطی باغ به هیچ پشت‌بامی راه نداشت و فقط از پشت‌بام مطبخ می‌شد پرید روی بام گذر و رسید به باقی پشت‌بام‌های ضربی یا سیمانی و آسفالت همسایه‌ها. پشت‌بام‌ها یا خشت بودند یا کاهگل مثل پشت‌بام اتاق‌های باغ. باغ از بالا بیشتر تماشا داشت. چاشت‌ها یا بعدازظهرها که همه می‌خوابیدند لبه‌ی پشت‌بام می‌نشستم و باغ پشتی را از بالا نگاه می‌کردم. رضا می‌گفت: «حیاط که دید زدن نداره، بریم اون سمت.»

راست می‌گفت. اغلب ظهرها حیاط‌ها ساکت بود؛ مثل اتاق‌ها نبود. هال و آشپزخانه‌ی همسایه‌ها شکل تازه‌ای داشت از بالا. از شیشه‌ی پاسیو یا نورگیر گنبدی. پاسیو‌های جدید و آهنی بهتر بود. همه‌ی بدی‌اش غیرقابل پیش‌بینی بودن تصویری بود که قرار بود ببینی و همه‌ی اضطراب و لذتش هم به همین بود. برای نورگیر سقف‌های ضربی بایست دست می‌گذاشتیم لب شیشه و تمام‌قد کج می‌شدیم تا از شیشه‌ی بالا‌سر نگاه کنیم پایین که دید بیشتری داشت.