معرفی و دانلود کتاب صوتی همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها

معرفی کتاب صوتی همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها

روایتی خلاقانه و سورئال از زندگی انسان‌هایی رنج‌کشیده و بی‌هویت... رضا قاسمی در کتاب صوتی همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها، قصه‌ی روشنفکری ایرانی را به تصویر می‌کشد که به فرانسه مهاجرت کرده و مدام با تشویش‌ها و آشفتگی‌های ذهنی خود درگیر است. این رمان تحسین‌شده توانسته برنده جایزه گلشیری شود و روایتی غیرخطی و تودرو از ترس‌های عمیق انسانی ارائه دهد.

درباره کتاب صوتی همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها

کمتر رمان ایرانی‌ای را پیدا می‌کنید که در چند دهه گذشته از سبکی ناب و منحصربه‌فرد برخوردار باشد. رضا قاسمی زمانیکه کتاب همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها (The Nocturnal Harmony of Wood Orchestra) را منتشر کرد، خودش را به عنوان نویسنده‌ای صاحب سبک معرفی نمود که توانسته تصویری از مهاجران ایرانی و سختی‌های غربت را نشان دهد. البته قاسمی خودش را محدود به ادبیات مهاجرت نکرده و قرار نیست شما با یک رمان اجتماعی روبه‌رو شوید. بلکه این اثر روایتی غیرخطی دارد که مدام راوی تغییر موضع می‌دهد و داستان در مرز خیال و واقعیت در نوسان است.

به بیان دیگر جنون و خیال و روان‌پریشی حرف اول را در این کتاب می‌زند. و نویسنده با مهارت بالای خود به خوبی توانسته آپارتمانی در مرکز شهر پاریس را برایتان به تصویر بکشد که ساکنان ایرانی و فرانسوی آن، هرکدام با مشکلات و روان‌رنجوری‌های خود درگیر هستند. گویی تمام ایرانی‌هایی که در دوازده اتاق زیر شیروانی طبقه ششمِ ساختمان اریک فرانسوا اشمیت زندگی می‌کنند، تبعیدشدگانی هستند که هر یک رنج دوری از وطن و بی‌هویتی را به دوش می‌کشند.

ماجرای کتاب صوتی همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها درباره مردی چهل ساله به نام یدالله است که به عنوان یک موزیسین شکست‌خورده برای امرار معاش خود به نقاشی ساختمان روی آورده و به همراه همسایه‌های ایرانی خود با نام‌های سید، رعنا، پروفت، بندیکت، کلانتر و همسرش، میلوش و ... زندگی خود را سپری می‌کند.

این مرد نگون‌بخت بارها در جای جای رمان، خودش را مبتلا به سه بیماری مختلف می‌داند. بیماری‌هایی که هرکدام ریشه در روان و روح آسیب‌دیده او دارند و همین امر باعث شده تا به خودویرانگری برسد و نتواند با خویشتن واقعی‌اش روبه‌رو شود. نویسنده به خوبی این مسئله را با نام بیماری آینه به مخاطب معرفی می‌کند؛ درواقع یدالله نمی‌تواند خودش را در آینه ببیند و از دیدن تصویر خودش فراری‌ست.

از دیگر نکات قابل توجه این اثر، چند زمانی بودن آن است. درواقع شما در بخشی از کتاب با زندگی و خاطرات گذشته راوی پیش از مرگش همراه می‌شوید که به ایران نیز اشارات فراوانی می‌کند و در بخش دوم کتاب، زمان پس از مرگ یدالله به تصویر کشیده می‌شود که دو شخصیت جالب به نام‌های «فاوست مورنائو» و «مرد سرخ پوست» در نقش نکیر و منکر، او را مدام سوال پیچ می‌کنند و درباره کارهای خوب و بدش نظر می‌دهند.

پس اگر از طرفداران آثار سورئال هستید و از شنیدن رمان‌هایی که در فرم و محتوا خلاق و بدیع هستند، لذت می‌برید این کتاب را در لیست مطالعه خود قرار دهید.

جوایز و افتخارات کتاب صوتی همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها

- برنده جایزه هوشنگ گلشیری برای رمان اول (1381)
- برنده سومین جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات (2002)
- برنده جایزه ادبی مهرگان برای رمان تحسین شده هیئت داوران (1380)
- رمان برگزیده یک دهه جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات (1388)

کتاب صوتی همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

علاقه‌مندان به ادبیات معاصر ایران و رمان‌های سورئال و روانشناختی، این کتاب صوتی را به هیچ وجه از دست ندهند.

رضا قاسمی را بیشتر بشناسیم

رضا قاسمی (Reza Ghassemi) از جمله هنرمندان و نویسندگان برجسته ایرانی‌ست که باوجود آثار اندک خود تأثیر به سزایی در ادبیات و هنر ایران گذاشته است و همواره از وی به نیکی یاد می‌شود.

او علاوه‌بر نوشتن رمان، نمایشنامه‌نویس، کارگردان تئاتر و آهنگساز نیز بوده و در دوره‌های مختلف، در هر یک از این حوزه‌ها مشغول به کار بوده است.

وی پیش از آنکه در سال 1365 به فرانسه مهاجرت کند، در ایران بارها نمایش‌های خود را بر روی صحنه برد و داستان‌های خود را منتشر کرد. درواقع او به سبب تحصیل در رشته تئاتر دانشکده هنرهای زیبا توانسته بود در این عرصه بدرخشد و آزمون و خطاهای مختلفی را پشت سر بگذارد.

با وجود تمام فعالیت‌های هنری، رضا قاسمی را بیش از همه با رمان همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها می‌شناسند. با این حال از دیگر از آثار این نویسنده ایرانی می‌توان به رمان‌های چاه بابل و وردی که بره‌ها می‌خوانند اشاره کرد. همچنین نمایشنامه‌های کسوف ، صفیه موعود، نامه‌هایی بدون تاریخ از من به خانواده‌ام و بالعکس، چو ضحاک شد بر جهان شهریار، اتاق تمشیت و ... از آثار خوب قاسمی هستند.

در بخشی از کتاب صوتی همنوایی شبانه ارکستر چوب‌ها می‌شنویم

من این حال را چرا برای تو می‌گویم، که تو را منصرف کنم؟ نه... کار من تمام است. خودم هم می‌دانم. می‌دانم آنآن هم آن دست‌های ظریفت را برای پنهان کردن لرزش‌های خفیفش در جیب‌های کتت قایم نکرده‌ای. این را هم می‌دانم که آن تشعشعات مرگ‌آوری که از تماس دست‌های ظریفت به آن شی فلزی سرد ساطع می‌شود، از جنسی بی‌برگشت است. نه... کار من تمام است. این را همان وقت فهمیدم که در آستانه در ظاهر شدی. چه سکر جوانی سرگیجه‌آوری. انگار خودم را می‌دیدم در آینه چهارده سالگی‌ام. چشم همان چشم‌ها بود. با ته رنگی از درد در پس پلک‌ها و بینی هم همان بینی کج.

مثل همیشه شک کردم یعنی باز بی‌آنکه بخواهم کارم را رها کرده و غرقه مه سنگین و ساکن وقفه‌های زمانی، بی‌آنکه بدانم کی، چگونه و چطور دست به کار چیز دیگری شده‌ام. مثل سیگاری که بیشتر وقت‌ها روشن می‌کنم، بی‌‌آنکه بدانم کی کشیده‌ام و کشیده‌ام بی‌آنکه بدانم کی خاموش کرده‌ام.

فهرست مطالب کتاب صوتی