معرفی و دانلود کتاب هیتلر را من کشتم
برای دانلود قانونی کتاب هیتلر را من کشتم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب هیتلر را من کشتم
داستان کتاب هیتلر را من کشتم، ماجرایی معمایی دربارهی پدربزرگ نزدیک به مرگ راوی است که در اواخر عمرش از رازی بزرگ پرده برمیدارد؛ او، کسی بوده که هیتلر را کشته است. هادی معیری نژاد در نخستین اثرش داستانی را روایت میکند که در آن هیتلر در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم توسط روسها به ایران منتقل شده و بهصورت مخفیانه در شمال ایران زندگی میکرده است.
دربارهی کتاب هیتلر را من کشتم
صادق نورچیان ملقب به صادق گاریچی، یکی از لوطیهای زمان حکومت پهلوی بود که حالا که فکر میکرد دارد به آخر زندگیاش نزدیک میشود. برای همین نوهی روزنامهنگارش، حمید را به بالینش فرا میخواند تا رازی سر به مهر را با او به اشتراک بگذارد. این راز نه داشتن دفتر خاطرات سری اعلیحضرت است نه داشتن سر و سر با اشرف پهلوی؛ چیزی بسیار بزرگتر و تکان دهندهتر. او ادعا میکند هیتلر را کشته است! کتاب هیتلر را من کشتم نوشتهی هادی معیری نژاد روایتی است متفاوت از سرنوشت تقریبا نامعلوم و مشکوک هیتلر که در این داستان او سر از شمال ایران درآورده است. حالا برای حمید نورچیان یک دو راهی به وجود آمده است: آیا تمام این حرفها صرفا تراوشات فکری یک پیرمرد است که به آخر زندگیاش نزدیک شده یا واقعا ماجرایی درمیان است؟
با دستنوشتهها و آثاری که پدربزرگش نشانش داده و حرفهای مادربزرگش، تصمیم میگیرد برای درآوردن ته و توی ماجرا سرنخها را دنبال کند. پدربزرگش او را به سمت همدورهای قدیمیاش راهنمایی میکند؛ محمدرضا کامرانپور، ملقب به رضا اطواری که اکنون صاحب کتابفروشیای قدیمی است. رضا اطواری، پیرمردی شیکپوش و نسبتا ثروتمند است و یک دختر همسن با راوی به نام رزا و یک پسر دارد که در فرانسه زندگی میکند. حمید وقتی به خانهی آنها میرود با تلنباری از مدارک مبهم روبهرو میشود. عکسهایی قدیمی، دستخطهایی به زبان آلمانی که بهوضوح یک اروپایی آنها را نوشته است و یه شیشه که در آن یک انگشت بریده شده نگه داشته شده ولی جواب سرراستی از رضا نمیگیرد. آنها برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر به رشت سفر میکنند، جایی که پدربزرگ و دوستش در زیرزمین یک مهمانخانه به پیرمردی آلمانی و پرخاشگر و یک دختر برخورد کردهاند که در زیر زمین زندانی شدهاند و الان حمید باید قدم به قدم با رضا همراه شود تا داستانشان را تکمیل کند و همانطور که به پدربزرگش قول داده بود، بعد از مرگ او آن را منتشر کند.
هادی معیری نژاد که نویسنده و روزنامهنگار است، در این اثر که اولین کار داستانیاش محسوب میشود، از زبانی طبیعی و جذاب برای پیشبردن خط داستان معماییاش استفاده کرده است. توجه و دقت نظر او به جزئیات تاریخی، بافت بومی و حال و هوای خانوادههای ایرانی باعث شده است که با اثری گیرا روبهرو شویم که خاطراتی کمرنگ را در ذهنمان روشن میکند و در عین حال ابهامات و تعلیقهای زیادی را بهوجود میآورد.
کتاب هیتلر را من کشتم با همت انتشارات هیلا به خوانندگان عرضه شده است.
کتاب هیتلر را من کشتم برای چه کسانی مناسب است؟
اگر همیشه برایتان معمای مرگ هیتلر حل نشده باقی مانده، این کتاب قرار است روایتی سرگرمکننده از آن را به شما ارائه دهد. این کتاب به کسانی که به داستانهایی با تم معمایی علاقهمند هستند، پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب هیتلر را من کشتم میخوانیم
سرم رو بردم نزدیکتر و گفتم: «آقاى رضااطوارى! من رو پدربزرگم فرستاده؛ صادق، صادق نورچیان.»
جا خورد. یکدفعه دستشو بلند کرد و منو به سکوت دعوت کرد.
گفتم: «ببخشید اون گفت اینطورى بگم.»
گفت: «از صادق گاریچى انتظارى بیشتر از این نمىره.» یه صندلى لق و لوق تعارفم کرد و گفت: «بشین باباجان، تو پسر شاهرخى دیگه؟»
گفتم: «بله شاهرخ.»
گفت: «خدا بیامرزه باباتو. برو اون درو ببند، ببینم آب جوشیده از این چایى سبزا دم کنم بخوریم و صحبت کنیم. مىدونى فامیلى شما نورچیان نیست، سورچیانه یعنى گاریچى. بابابزرگت رشوه داده عوضش کردهن.»
در رو بستم. گفت: «قفلش کن.»
قفلشم کردم.
یه پستو توى مغازهش داشت که جاى آبدارخونه بود؛ سماور و گاز رومیزى داشت و در و دیوار پستو هم پر از عکس هنرپیشههاى عهد بوق بود. از کلارک گیبل و همفرى بوگارت تا جیمز دین و جیمز استوارت با نقطه مشترک خوشتیپى، این عکسها رو فقط تو پستو زده بود و توى مغازه محیط ادبىتر بود.
خلاصه چاى دم کشید و آقا رضا نشست. گفت: «خب اسمت چى بود؟»
گفتم: «حمید.»
گفت: «بعله حمید نورچیان یا همون سورچیان! بابابزرگ تو و باباش گاریچى بودن و فامیلىشونم سورچیان بود، البته منم همیشه دور و بر اونها بودم. بچه یه محل بودیم و همسن. بعد صادق یه ماشین خرید، یادم نیست چى بود، فیات بود یا چیز دیگه اما مسافرکشى رو با همون ماشین ادامه داد. بعد دید گاریچى بودن دورهش گذشته، رفت و فامیلىش رو عوض کرد؛ اونى که به من مىگه رضااطوارى خودشم صادق گاریچیه.»
خندیدم و دستم رو کردم توى جیب کاپشنم و مدال رو بیرون آوردم دادم دستش.
خشکش زد. مدال رو زیر و بالا کرد و گفت: «این دست اون چى کار مىکرده؟ به تو چرا داده؟ جریان رو بهت گفته؟ بالاخره طاقت نیاورد پیرمرد کلهشق. هرچى بهش گفتم ماجرا رو فراموش کنه به خرجش نرفت.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب هیتلر را من کشتم |
نویسنده | هادی معیری نژاد |
ناشر چاپی | انتشارات هیلا |
سال انتشار | ۱۳۹۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 112 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5639-68-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی ایرانی |