معرفی و دانلود کتاب شما از کجا بادمجان می‌خرید؟

معرفی کتاب شما از کجا بادمجان می‌خرید؟

کتاب شما از کجا بادمجان می‌خرید؟ مجموعه داستانی به قلم دینا کاویانی است. این مجموعه شامل داستان‌هایی است با زبانی ساده و صمیمانه و با مضامینی شخصی و انسانی که مخاطبان را به همذات‌پنداری با شخصیت‌ها ترغیب می‌کنند. داستان اول این مجموعه، درباره‌ی زنی خانه‌دار و نویسنده است که درگیری‌اش با مسائل پیش پا افتاده‌ی زندگی، او را از نوشتن باز می‌دارد.

درباره‌ی کتاب شما از کجا بادمجان می‌خرید؟

خواندن داستان کوتاه از هر نویسنده‌ای ما را به جهان ذهنی او می‌برد و باعث می‌شود بتوانیم برای دقایقی در دنیای شخصی‌اش زندگی کنیم و جهان را از دید شخصیت‌های او ببینیم. در کتاب شما از کجا بادمجان می‌خرید؟ به دنیای رنگارنگ دینا کاویانی قدم می‌گذاریم. جهانی با اتفاقات ساده‌ی تلخ و شیرین و دغدغه‌های عادی انسانی که گرچه در نگاه اول به نظر ساده می‌رسند اما در آخر ما را با افکاری عمیق‌تر، معنادارتر و گزنده‌تر تنها می‌گذارند.

مجموعه داستان شما از کجا بادمجان می‌خرید؟ شامل 14 داستان کوتاه است که با زبانی ساده و صمیمانه نوشته شده‌اند. بیان دقیق جزئیات، فضاسازی‌های استادانه و شخصیت‌های باورپذیر و دلنشین از نقاط قوت این داستان‌هاست. داستان اول کتاب شما از کجا بادمجان می‌خرید؟ با نام یک سیب زمینی برای پوست کندن، داستان زنی جوان است که دوست دارد بنویسد. شخصیت‌های داستان‌هایی که هنوز نوشته نشده‌اند در سرش هیاهو به پا می‌کنند و نمی‌گذارند بخوابد. اما او مشکلی دارد؛ مشکلی به نام روزمرگی‌های یک مادر خانه‌دار. او از صبح که بلند می‌شود در میان دغدغه‌هایی مانند اینکه باید به دخترکش برسد، غذا درست کند، ظرف‌ها را بشوید و... سعی می‌کند وقتی هم برای نوشتن پیدا کند.

در داستان دوم کتاب شما از کجا بادمجان می‌خرید؟ با نام آپارتمان شماره‌ی هفده، شخصیت اصلی، دوست دارد کسی که در آپارتمان شماره‌ی هفده زندگی می‌کند را ببیند. آپارتمانی که با پرده‌ای با چهره‌ی چه‌گوارا از بقیه‌ی آپارتمان‌های آن اطراف متفاوت می‌شود. شاید مردی تاریخ‌دان است با موهای ژولیده و لباس‌های نامرتب. شاید هم کسی دیگر... باید خواند.

کتاب شما از کجا بادمجان می‌خرید؟ را انتشارات هیلا چاپ کرده است.

کتاب شما از کجا بادمجان می‌خرید؟ برای چه کسانی مناسب است؟

این مجموعه برای علاقه‌‌مندان به داستان‌های کوتاه ایرانی خواندنی است.

در بخشی از کتاب شما از کجا بادمجان می‌خرید؟ می‌خوانیم

مرد که از خانه بیرون زد، زن ده دقیقه‌اى منتظر ماند تا مطمئن شود چیزى را فراموش نکرده و تا عصر پیدایش نمى‌شود. بعد انگار تازه از خواب بیدار شده باشد، کش و قوسى به خود داد. خودش را به خنکاى بالش و ملحفه آن طرف تخت سپرد؛ جایى که مرد کمى پیش روى آن خوابیده بود. دیگر بوى مرد را احساس نمى‌کرد. پیش‌ترها بوى مرد همه جا بود.

نیم‌خیز شد و در آینه روبرو نگاهى انداخت. دستى به موهایش کشید. گوشه پنجره باز بود و پرده تکان مى‌خورد. جلو پنجره که رفت، باد به صورتش خورد و موهایش دوباره آشفته شد. سرش را بیرون برد. نگاهى به باغچه همسایه انداخت. تبریزى‌ها تا پاى پنجره مى‌رسید. باغچه پر از گل سرخ بود. چشم‌هایش را بست و نفس کشید. بوى گل تا طبقه چهارم نمى‌آمد. چقدر دلش مى‌خواست جلو پنجره گلدان داشته باشند. مرد هیچ وقت فرصت نکرده بود پایه‌هاى گلدان را پشت پنجره نصب کند. همه چیز گوشه انبار مانده بود.

جلو آینه دستى به صورتش کشید. آرام، طره‌اى مو را از روى پیشانى کنار زد و دوباره با دست آن را جلو کشید و روى صورتش انداخت. سرش را به‌آرامى به چپ و راست چرخاند. از سه‌رخش در آینه خوشش آمد و لبخندى زد. دو انگشت را زیر چانه گذاشت و کمى صورتش را به بالا هل داد، انگار که بخواهد صورتش را برانداز کند. آرام چشمانش را بست. انگشتانش زیر چانه بازى مى‌کردند و سرش را آرام تکان مى‌دادند. انگشت‌ها رفتند روى چانه، بعد لب‌ها و بینى. از روى چشم‌ها که گذشتند، چشم‌هایش را باز کرد. انگشت‌ها با موهایش بازى کردند. به خودش در آینه خندید.

فهرست مطالب کتاب

یک سیب‌زمینى براى پوست کندن
آپارتمان شماره هفده
چرا بى‌سیم ما دیر بوق مى‌زند؟
چرا گریه کردى؟
شما از کجا بادمجان مى‌خرید؟
مرد اسیر
صندوقچه آبا
این موبایل لعنتى
آقاى گلابى یک روشنفکرنماست
کسى براى دوست داشتن
خوب است که آقا دستِ بزن ندارد!
خط‌کش هاشم‌آقا
خانم کتایون دیبا نویسنده خوبى مى‌شد، اگر...!
زندگى در صد کلمه