معرفی و دانلود کتاب همگام با نیچه (در مسیر رسیدن به آنکه هستی)
برای دانلود قانونی کتاب همگام با نیچه (در مسیر رسیدن به آنکه هستی) و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب همگام با نیچه (در مسیر رسیدن به آنکه هستی)
جان کاگ در کتاب همگام با نیچه (در مسیر رسیدن به آنکه هستی) ردپای نیچه را دنبال میکند و به مناطق کوهستانیای سرک میکشد که زمانی در آن زندگی میکرد. این کتاب با روایتی داستانگونه، اندیشههای نیچه را مورد شرح و بررسی قرار میدهد و شما را به شناخت دقیقتری نسبت به این فیلسوف بزرگ میرساند.
کتاب همگام با نیچه (Hiking with Nietzsche) در مورد تجلى اهداف و جستوجوى آنهاست، درباره قدمزدن با نیچه در بزرگسالى است. جان کاگ (John J Kaag) میگوید:
«نخستین بار که قله کوروتچ را فتح کردم، فکر مىکردم هدف از کوهپیمایى تنها رفتن به ارتفاعى بالاتر از ابرها در هواى آزاد است، اما با گذشت زمان، وقتى موهایم شروع به سفید شدن کردند به این نتیجه رسیدم که رسیدن به قله نمىتواند تنها هدف کوهپیمایى و زندگى باشد. درست است که هرچه بالاتر برویم مناظر بیشترى مىبینیم، اما فارغ از ارتفاع، افق همیشه از نظر محو مىشود. هر چه سنم بالاتر مىرود، تأثیر پیام «ابرانسان» نیچه بیشتر و همچنین سردرگم کنندهتر مىشود. چه ارتفاعى کافى است؟ من باید چه چیزى را جستوجو کنم، یا چه چیزى را صادقانهتر جستجو کنم؟ تاول پاهاى من بر چه چیزى دلالت مىکند، بر رنج غلبه بر خویشتن؟ چگونه به این قله به خصوص رسیدم؟ آیا قرار است به همین ارتفاع راضى باشم؟ نیچه در آستانه سى سالگى پیشنهاد کرد: «اى روح جوان با این پرسشها به زندگىاى که پشت سر نهادهاى بنگر: به چه چیز تاکنون حقیقتآً عشق ورزیدهاى؟ چه چیزى روحت را به پرواز درآورده است؟»
نیچه در تمام عمرش در جستجوى بالاترین چشماندازهاى طبیعى و فلسفى بود و معمولاً دیدگاههاى مسلط را نقد مىکرد. وى مىگفت: «بنگر! من به تو ابرانسان را مىآموزانم.» این «ابرانسان» کمالِ مطلوب و والاترین مقامى است که هر انسان آرزویش را دارد و هنوز هم الهامبخش بسیارى از خوانندگان آثار نیچه است. سالهاى سال گمان مىشد پیام «ابرانسان» روشن و بدین ترتیب است: «از این که هستى بهتر شو، فراتر از جایى که هستى برو.»
روح آزاد، تسلط بر خویشتن و پیروى نکردن از دیگران ویژگى قهرمان وجودى نیچه است که شما را وحشتزده مىکند و در همان حال، الهام مىبخشد. «ابرانسان» شما را ترغیب مىکند تا تصورى دیگرگونه از خویش بیافرینید؛ فراتر از قراردادهاى اجتماعى و محدودیتهاى خودتحمیلى حاکم بر زندگى مدرن، فراتر از پیشروى مداوم و بدون توقف هر روزه، فراتر از اضطراب و افسردگى ناشى از روزمرگى، فراتر از ترس و فقدان اعتماد به نفسى که آزادى ما را تحتِ کنترل درمىآورد.
فلسفه نیچه به هنگام نوجوانى منزجر کننده و ناشى از خودبزرگبینى به نظر مىرسد که شاید این حس براى دوره خودشیفتگى و سادهلوحى نوجوانى بد نباشد، اما براى کسى که به دوره بزرگسالى رسیده، بهترین روش براى رشد و تغییر است. واقعیت این است که این «اروپایى خوب»، بسیارى از شما را در آستانه بلوغ به شجاعت واداشته است، اما درسهاى اصلى وى در آغاز جوانى به کار گرفته نمىشوند. نوشتههاى وى براى کسانى که به آستانه میانسالى رسیدهاند، واقعاً مفید و عملى است.
مسئولیتپذیر بودن یعنى دست کشیدن از زندگىاى که در حد انتظارات و استعدادهاى بالقوهاى که شخص داشته یا هنوز دارد تنزل کرده است؛ در حالى که، این درست همان چیزى است که شخص همیشه امیدوار بوده از آن دورى کند. در میانسالى، «ابرانسان» واپسین میثاق و امیدى است که به ما مىگوید تغییر هنوز امکانپذیر است. «ابرانسانِ» نیچه - درواقع کل فلسفه او - اصلاً انتزاعى نیست. البته براى کسى که روى کاناپه لم داده و در خانهاى گرم و راحت زندگى مىکند «ابرانسان» نمىتواند تحقق یابد. شخص باید برخیزد، بایستد و رهسپار شود. به گفته نیچه، این دگرگونى در «ادراکى ناگهانى، پیشبینى آینده، رخدادهاى قریبالوقوع، خطرکردن، تجلى فرصتها، تجلى آرمانها و باور به آنها» رخ مىدهد.
در نهایت، اینها پرسشهایى حقیقى هستند که باید از خودتان بپرسید. به علاوه، پروژه «ابرانسان» رسیدن به ارتفاعى مشخص یا یافتن اقامتگاهى با چشمانداز زیبا نیست.
زمانی که از کوه بالا مىروید، قسمتی از کوهستان شدهاید. ممکن است بلغزید و زمین بخوررید، یا تعادلتان را از دست بدهید و سقوط کنید. این داستان کوششی است براى قرار گرفتن در مسیر درست؛ تبدیلِ «خود» کنونىتان به چیزى دستنیافتنى، یا در دسترس و در همان حال، ناپیدا، حتى لغزش هم میتواند آموزنده باشد. هیچ حادثه خاصى در قلهها روی نمیدهد، بلکه رویدادهای آموزنده در حین مسیر رخ مىدهند. شانس با کسى یار است که به گفته نیچه «به آنکه هست» دست پیدا کند.
جملات برگزیده کتاب همگام با نیچه:
- براى خویش اهدافى والا و اصیل بیافرین و در راه دستیابى به آنها هلاک شو! زیرا در زندگى هدفى والاتر از نابودى در راه رسیدن به اهداف بزرگ و ناممکن نمىشناسم.
- آنکس که به درجهاى از آزادى فکرى رسیده است، احساسى جز آوارگى بر روى زمین نخواهد داشت، اما نه در مقام مسافرى که مىخواهد به مقصدى نهایى برسد؛ زیرا چنین مقصدى وجود ندارد.
- پختگى مرد یعنى بازیافتن آن جدیتى که در کودکى، در هنگام بازى داشته است.
- به راستى انسان رودى است آلوده، دریا باید باشد تا پذیرا شود رودى آلوده را و ناپاکى نپذیرد.
- همه ما آتفشفانهایى فعالیم که به ساعت فورانمان نزدیک مىشویم؛ اما این ساعت چقدر نزدیک یا چقدر دور است، هیچکس نمىداند، حتى خداوند نیز.
- انتخاب غریزى آنچه براى خود مضر است ... این است فرمولِ انحطاط.
- ما خود براى خود ناشناختهایم، ما اهلِ شناخت؛ و به دلایل درست. ما هرگز پیِ خود نگشتهایم پس چگونه تواند بود که روزى خود را بیابیم؟
- والاترین انسان، انسانى خواهد بود که پادگذارههاى درونىاش را با قدرت تمام به نمایش بگذارد.
خواندن کتاب همگام با نیچه به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به مباحث فلسفی و به خصوص اندیشههای فلسفی فردریش نیچه علاقهمند هستید یا قصد دارید با او بیشتر آشنا شوید، این کتاب را از دست ندهید.
در بخشی از کتاب همگام با نیچه میخوانیم:
این سرود که «نشانه آتش» نامیده مىشود، به شعلههایى اشاره دارد که پیش از تابش نخستین پرتوهاى خورشید در خیابانهاى بازل حمل مىشوند. مدت زمانى کوتاه، برخلاف سایر هفتههاى خستهکننده سال، مارها و شعلههاى آتش این شهر را تسخیر مىکنند. اینها نماد شورِ جنسى، قدرت و زمین هستند که دیونیزوسِ اروپایى را به سمت سرازیرى گور بدرقه مىکنند. نیچه در سالهاى نخست فعالیت فکرىاش از طغیانکردن و موضوعات مسمومکننده زندگى دورى مىکرد، اما به امکانات خلاقانه این نوع زندگى هم اذعان مىکرد. با این همه، در نهایت، هواى سبک بلنداهاى روشنفکرى را برگزید. نیچه در زایش تراژدى گفته است: «این هیجان دیونیزوسى چه از طریق نوشیدنىهاى سُکرآور، که همه انسانهاى دیرین و مردمان همه اعصار در سرودهاى خویش از آن سخن گفتهاند، و چه از طریق تجلىشکوهمند بهاران، که شادمانه سراسر طبیعت را درمىنوردد، به جوشش درمىآید. همانطور که این تأثیر شدت مىگیرد، خودآگاهى اندک اندک به دست فراموشى سپرده مىشود.»
نیچه جوان اذعان کرد که خوددارى از اداى دِین به دیونیزوس نتیجهاى غمانگیز دارد. برخى افراد یا به دلیل بىتجربگى یا تعصب به بهانه حفظ سلامت ذهنى از برخى امور شادىآور و غرق شدن در عیش و نوش اجتناب مىکنند، «اما وقتى فرصت شادمانى و زندگى درخشان دیونیزوسى را از دست مىدهند، این مردمان فقیر هیچ تصورى از زندگىِ بىتحرک و روحمانندشان ندارند که به اصطلاح آن را «سلامتى» مىنامند.» در «از دستدادن خودآگاهى» زیبایى خاصى وجود دارد که از جانب سیلنوس اعطا مىشود. نیچه این را مىدانست، اما به ندرت در موقعیتى قرار مىگرفت که در جذبه و شورى غرق شود که شاید مىتوانست با دیگران تجربه کند. در عوض، ریاضت، گوشهنشینى و خود انضباطى را برگزید و همین نوع زندگى او را کاملاً از پاى درآورد. فقط زمانى که دچار فروپاشى شد، همچون مردى دیوانه فریاد برآورد و گریه سر داد.
فهرست مطالب کتاب
سرآغاز: بلندترین قله
بخش اول
1: آغاز سفر
2: یاران بردبار
3: واپسین انسان
4: بازگشت جاودان
بخش دوم
1: زرتشتِ عاشق
2: بر فراز کوه
3: در باب تبارشناسى
4: انحطاط و انزجار
5: هتلِ اسفناک
بخش سوم
1: اسب
2: این است انسان
3: گرگ بیابان
4: آنکه هستى شو
سخن پایانى: پیام سحرگاه
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب همگام با نیچه (در مسیر رسیدن به آنکه هستی) |
نویسنده | جان کاگ |
مترجم | سمیرا فرهادی |
ناشر چاپی | انتشارات مصدق |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 232 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-664015-2 |
موضوع کتاب | کتابهای بزرگان فلسفه |