معرفی و دانلود کتاب مجنونتر از فرهاد - جلد 2
برای دانلود قانونی کتاب مجنونتر از فرهاد - جلد 2 و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مجنونتر از فرهاد - جلد 2
کتاب مجنونتر از فرهاد - جلد 2 نوشتهی معصومه بهارلویی، در ادامهی جلد اول داستان زندگی دختری به نام پری را شرح میدهد که گذشتهای سخت و طاقتفرسا داشته است اما روزی عشق، در خانهی قلبش را میزند و وارد ماجراهای تازهای از زندگی میشود. اگر به دنبال عاشقانهای جذاب و تأثیرگذار هستید، مطالعهی این اثر را از دست ندهید.
دربارهی کتاب مجنونتر از فرهاد - جلد 2:
ماجرای این مجموعه با زندگی دختری به نام پری آغاز میشود و شما را با روزها و تجارب سخت و در عین حال عاشقانهی او همراه میکند. پری گذشتهی بسیار تلخی را پشت سر گذاشته تا حدی که اثرات آن روی ذهن و قلبش باقی مانده و او را به دختری بیمار تبدیل کرده است.
پری محکوم به داشتن حافظهای بسیار قوی است؛ حافظهای که او را با یادآوری خاطرات تلخش عذاب میدهد. یکی از تلخترین قسمتهای زندگی این دختر، از دست دادن پدر و مادرش در سن کودکی است. به نظر شما با این همه رنج پس چطور به زندگیاش ادامه میدهد؟
شاید هر فرد دیگری به جای پری بود زندگیاش را به پایان میرساند، اما او دختر بسیار باهوش و توانمندیست که علاوه بر تحصیل، به عنوان منشی در شرکت برادرش استخدام میشود. روزی همانطور که مشغول به کار بود با مردی خشک و سرد به نام محراب مواجه میشود و به او دل میبندد و ... .
کتاب مجنونتر از فرهاد - جلد 2 برای چه کسانی مناسب است؟
در صورتیکه به خواندن رمانهای عاشقانه علاقهمند هستید، این کتاب برای شماست.
در بخشی از کتاب مجنونتر از فرهاد - جلد 2 میخوانیم:
بهاره همچنان که متعجب نگاهش مىکرد جلو رفت. در یک نظر حبیب و امیرحسین را با هم مقایسه کردم. نمىدانم چون با حبیب آشنایى بیشترى دارم و به عشق واقعى او نسبت به بهاره آگاه بودم، به نظرم از امیرحسین سرتر آمد یا اینکه واقعاً سرتر بود! حبیب برگشت و به من نگاه کرد و گفت: خانم بهرامى شما هم سوار شید مىرسونیمتون.
تشکر کردم. گفت: تعارف نکنید، شما قبلا با ماشینتون بارها و بارها پرى رو بهخونه رسوندید، حالا ایندفعه نوبت ماست.
نه ممنون شما مهمون دارید من مزاحم نمىشم.
امیر حسین گفت: مزاحم چیه؟
نمىدانم در نگاهش چه بود که فورى خودم را جمع و جور کردم. براى لحظهاى احساس کردم که او تا انتهاى سلولهایم را دید مىزند آن هم با یک نگاه... نمىدانم چه اسمى بر این نگاه بگذارم، شاید هم اشتباه کردم.
نه ممنون، اتوبوس رسید خداحافظ شما... خداحافظ آقا حبیب... خداحافظ بهاره تا سهشنبه.
و بىآنکه منتظر جوابى از آنها بمانم با گامهاى سریع به سمت اتوبوس رفتم و سوار شدم. باز همان دانشجوى فلسفه کنارم نشست که نامش زهره براتى بود. لبخندى به رویش زدم. در این مدت تقریباً با هم همکلام شده بودیم. پرسید: شما بلیط اضافه دارید؟
دارم، بلیط مهمون من.
تشکر کرد. اتوبوس هنوز حرکت نکرده بود که برگشتم و به خیابان نگاه کردم. ناگهان سر جایم سیخ شدم. باتعجب و دقیقتر نگاه کردم، او اینجا چه مىکرد؟! مىتوانستم به جرأت قسم بخورم که خودش است و دچار توهم نشدهام... خودش است با همان نگاه عصا قورت داده... پشتش به ماشین مشکىاش بود و کف پاى چپش را نیز به آن تکیه داده و دست به سینه به من نگاه مىکرد. سر جایم درست نشستم و از زهره پرسیدم: خیلى منتظر اتوبوس بودى؟
آره، براى چى؟
نفهمیدى اون آقایى که اونجا، روبهروى در دانشگاه، به ماشینش تکیه زده از کى تا حالا اونجاست؟
اتفاقاً چرا، یه هفت هشت دقیقهاى مىشه، مطمئنم، چون با یکى از همکلاسىهام تو صف بودیم که اون رسید.
منظورش از همکلاسى همان پسر جوجه فوکلى بود که همیشه مثل چسب دوقلو به هم چسبیدهاند. ادامه داد: اون مىگفت که قراره باباش یا ماشین پارس یا مزدا بگیره. من نمىدونستم مزدا کدومه که همون موقع این آقا رسید و گفت منظورش همین ماشینه. بعد که صاحبش ازش بیرون اومد گفت صاحب ماشین معلومه که سرش به تنش مىارزه و جذبه داره. اما به نظر من هم جذبه داره هم جاذبه، یه جورهایى به دل مىشینه، راستى شما این آقا رو مىشناسید؟
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مجنونتر از فرهاد - جلد 2 |
نویسنده | معصومه بهارلویی |
ناشر چاپی | انتشارات ذهن آویز |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 656 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-118-343-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |