معرفی و دانلود کتاب ماهرخ
برای دانلود قانونی کتاب ماهرخ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ماهرخ
کتاب ماهرخ نوشتهی مریم جعفرنیا یزدی دربارهی پیرزنی به نام ماهرخ است که داستان زندگی خود را روایت میکند و از عشقی میگوید که مسیر زندگی او را برای همیشه تغییر داد و مجبور شد دست به هر فداکاریای بزند.
ماهرخ دیگر عمر خود را کرده است و در ایام پیری به سر میبرد و در روزهای پایانی، زندگی پرفراز و نشیب خود را بازگو میکند. او ایام جوانی خود را مرور میکند که چگونه به دام عشق افتاد و زندگیاش برای همیشه تغییر کرد. ماهرخ دختر ارباب بود و باید با پسرعموی خود بهادر ازدواج میکرد، اما روزی پسری به نام علی را میبیند و به او دل میبندد و قصد ازدواج با او را پیدا میکند. پدر ماهرخ مانع این کار میشود و او را وادار به ازدواجی ناخواسته با پسرعویش میکند.
مریم جعفرنیا یزدی در رمان احساسی و جذاب ماهرخ در کنار روایت سرگذشت دختری جوان و زیبا، به گوشهای از فرهنگ و گذشتهی زندگی ایرانیان نیز اشاره میکند و شما را با روزگاران قدیم آشنا میسازد. از میان سایر آثار این نویسنده میتوان به رمانهایی مانند دلم پایبند توست، تاوان عشق و ... اشاره کرد.
در بخشی از رمان ماهرخ میخوانیم:
روزها از پی هم سپری میشد و من مانده بودم که باید چکار کنم؟! مانده بودم که چه جوری عشق بین خودم و علی را به خانوادهام بگم و چگونه بهادر را از زندگیام خارج کنم؟! هر روز که میگذشت، ناامیدتر از روز قبل میشدم. برای دیدن علی به سرچشمه میرفتم. علی نظرهای متفاوتی میداد؛ ولی به نظر من هیچ کدومشون شدنی نبودند.
علی برام شده بود، مثل مرد شاه پریون قصهها، علی جوانی بود مؤدّب و مهربون، در عین حال باشهامت و با ذکاوت؛ با تمام مردانی که تا حالا در اطرافم دیده بودم فرق میکرد. چیزی که علی رو از دیگر بچههای ده متمایز میکرد ظاهر همیشه آراسته علی بود که شباهتی با هیچ یک از پسران ده نداشت.
موهای مرتب و شونه زده، دندونها سفید و ریز، صورت تمیز و اصلاح کردهاش و چشمانی به رنگ شب و لباسهای تمیز و مرتب که میپوشید با اینکه مثل بهادر به خودش عطر نمیزد ولی پیرهنش بوی خاصی داشت. این اولین باری بود که بعد از پدرم، یک مرد رو دوست داشتم.
یک روز که مثل روزهای قبل، به دیدنش رفته بودم علی اون طرف چشمه ایستاده بود، با دیدن من خواست به این طرف چشمه بیاید که پاش روی تکه سنگی برخورد افتاد توی آب، من هم با دیدن این صحنه بلند بلند بهش خندیدم، حسابی خیس شده بود. خودشو به سختی از آب درآورد و به طرفم آمد و گفت:
- بسوزه پدر عشق!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ماهرخ |
نویسنده | مریم جعفرنیا یزدی |
ناشر چاپی | انتشارات ندای الهی |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 256 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-91910-0-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |