معرفی و دانلود کتاب حبس شیشه‌ای

معرفی کتاب حبس شیشه‌ای

کتاب حبس شیشه‌ای، داستانی هیجانی و احساسی را پیش روی خواننده قرار می‌‌دهد. نجمه میرزاآقایی، نویسنده‌ی کتاب، داستان دختری با نام سحر را در این اثر روایت کرده است. در پی اتفاق‌هایی، سحر که گرفتار روزمرگی‌های زندگی است و احساس سردرگمی می‌کند، درگیر ماجراهای پیش‌بینی‌نشده‌ای می‌شود. این رمان در کنار اینکه خمیرمایه‌‌ای عاشقانه دارد، خواننده را با ماجراهای ماورایی و نفس‌گیری آشنا می‌کند.

درباره‌ی کتاب حبس شیشه‌ای

کتاب حبس شیشه‌ای، داستانی سرشار از ماجراهای عاشقانه و اتفاق‌های ماورایی و هیجان‌انگیز است. نجمه میرزاآقایی، نویسنده‌ی کتاب،‌ با قلمی روان و تاثیرگذار، احساسات و افکار درونیِ شخصیت های داستان را در این اثر به تصویر کشیده است. توصیف دقیقِ جزئیاتِ روان‌شناختی و ارتباط‌های میان شخصیت‌های داستان، به خواننده کمک می‌کند تا غرق در قصه شود و تا انتهای داستان با فرازوفرودهایی که بر سر راه قهرمان‌های کتاب قرار می‌‌گیرد، همراه باشد.

خواننده در کتاب حبس شیشه‌ای با ماجراهای عجیب‌و‌غریب و عاشقانه‌ی دختری زیبارو با نام سحر آشنا می‌شود. سحر، دختری زیباست که در زندگی‌اش، چیزی کم‌و‌کسر ندارد. با این حال گرفتار یکنواختیِ‌ زندگی شده است. سحر، از آدم‌های اطرافش دوری می‌گزیند و همواره از دورهمی‌های دوستانه فرار می‌کند. شخصیت اول داستان به‌ همراه پدر و مادر و دو برادرش، زندگی می‌کند. مادر و پدرِ سحر، گرفتارِ کارهای خودشان هستند و فرصتی برای هم‌صحبتی با تک‌دخترشان، ندارند. برادرهای سحر نیز سرشان در کارهای خودشان است. این شرایط، زمینه‌ی تنهاییِ بیشتر سحر را فراهم کرده است.

روزی از روزها، سحر از باشگاه ورزشی به خانه‌ی پدری باز می‌گردد. به‌محضِ رسیدنِ سحر به منزل، تلفنش زنگ می‌خورد. نرگس، رفیق گرمابه و گلستانِ سحر، پشت خط است. این رفیق قدیمی، به سحر زنگ زده تا به مهمانی دعوتش کند. سحر که حوصله‌ی مهمانی ندارد، پیشنهادش را رد می‌کند. با این حال وقتی می‌شنود که کاوه، پسری که قبلا با سحر دوست بوده، در این مهمانی حضور دارد، دودِل می‌شود.

در ادامه‌ی داستان‌ حبس شیشه‌ای، اتفاق‌های پیش‌بینی نشده و عجیب‌و‌غریبی رخ می‌دهد. این اتفاق‌ها، خواننده را با روایتی پیچیده و خواندنی در این اثر روبه‌رو می‌کند.

کتاب حبس شیشه‌ای را انتشارات ندای الهی، چاپ و روانه‌ی بازار کرده است.

کتاب حبس شیشه‌‌ای برای چه کسانی مناسب است؟

تمامی خواننده‌هایی که به‌ داستان‌های ماورایی و عاشقانه‌ی ایرانی علاقه دارند، مخاطب‌های کتاب حبس شیشه‌‌ای به‌حساب می‌آیند.

در بخشی از کتاب حبس شیشه‌ای می‌خوانیم

این سکوت چند دقیقه‌ای طول کشید که یهو بابا پرنگ شتاب زده از جاش برخاست با عصبانیت گفت:

- وقت زیادی ندارید اون شیطان‌ها آماده جنگ شدند دیوها به مدت زیادی پریروی رو زیر نظر داشتند و حتی متوجه شدن که تا الان مخفی بوده و حالا با فعال شدن قدرت‌هاش پیداش کردن اونا خیلی زود می‌خوان پریروی به دست بیارن اون موجودات خبیث افکار شومی دارن نمی‌دونم کدوم احمقی به این کافران از خدا بی‌خبر گفته خوردن خون نیمه انسان پریروی به اون‌ها قدرت میده، جن‌ها و دیوها سال‌های زیادی منتظر موندن تا از طایفه شما انتقام بگیرن و می‌خوان با قربانی شدن پریروی این انتقامشون رو بگیرن! برخیز آرتان برو زودتر خودت رو برای این جنگ آماده کن بی‌شک طایفه شما پیروز می‌شه مبادا غفلت کنی که زمان کوتاهی در پیش داری.

پدربزرگ فوری از جاش بلند شد پیشونی بابا پرنگ رو بوسید به سمتم برگشت و گفت: باید بریم پریروی عجله کن!...

از بابا پَرنگ خداحافظی کردم به همراه پدر بزرگ راه افتادم در طول مسیر پدربزرگ هیچ حرفی نزد بدجور غرق فکر بود با نگرانی گفتم:

- حالا چی می‌شه پدربزرگ‌ به چی فکر می‌کنید؟!
- باید همه رو جمع کنم تا باهم تصمیم بگیریم، فقط امیدوارم ملکه‌ها توی این جنگ ما رو همراهی کنند!
- ملکه‌ها!! ندیدمشون اونا کی هستند؟
- ملکه‌ها تقریبا شبیه ما هستند تنها فرقشون اینه خیلی ریز و کوچولواند دقیقا قد و قواره گنجشک‌ها هستند بال‌هایی دارن مثل پروانه اما شیشه‌ای که با نور آفتاب هزار رنگ میشه.

فهرست مطالب کتاب

فصل اول: حبس شیشه‌ای
فصل دوم: خون کثیف