معرفی و دانلود کتاب قمار یک کشیش
برای دانلود قانونی کتاب قمار یک کشیش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب قمار یک کشیش
شخصیت اصلی کتاب قمار یک کشیش نوشتهی مجید برزگر باقری کشیشی به نام یحیی است که به یک دهکدهای دورافتاده تبعید شده و با پا گذاشتن بر امیال خویش تصمیم گرفته تا نور امید را بر سیاهیهای دهکده بتاباند. او عزمش را جزم کرده تا کارهایی که دیگران ناتمام گذاشته یا از انجام آن طفره رفتهاند را به سرانجام برساند و دهکده را از آلودگیها پاک نماید. پدر یحیی در این مسیر تنها نیست و با گروهی همراه میشود.
دربارهی کتاب قمار یک کشیش
مجید برزگر باقری در کتاب قمار یک کشیش، از یک پدر روحانی سخن میگوید که به دهکدهای تبعید شده و حضورش در آنجا تحولات زیادی را به همراه میآورد. در واقع با ورود پدر یحیی به دهکده، همه چیز شکل دیگری میگیرد و حتی نام او نیز فکر مردم را متحول میکند. مردمی که سالها با اسامی مقدس مسیحی احساس غریبی میکردند.
او سی ساله بود و با چشمان رنگی زیبا، موهای مشکی و ریشی کوتاه زیبا و نورانی به نظر میرسید. قد بلند و چهارشانه بود و لباس روحانی هم به زیبایی او میافزود. پدر یحیی با سخنان شیرین و آرامبخشش همه را به سوی خود میکشاند اما هیچگاه از مسیح بزرگ برای اهالی دهکده سخن نمیگفت و از همه شگفتانگیزتر آنکه آیین توبه را به جا آورد و مردم را حیرتزده کرد.
همه چیز در مسیر صلح و آرامش بود تا اینکه پدر یحیی تصمیم گرفت تا رسالتش را کامل کند. او با گروهی همپیمان شد تا نور سعادت را به خانههای ظلمانی مردم برگرداند و آنها را به زندگی امیدوار کند؛ اما این ماموریت الهی با چالشهایی روبهرو میشود که به ایمانی راسخ نیازمند است.
کتاب قمار یک کشیش مناسب چه کسانی است؟
علاقمندان به رمانهای فارسی و داستانهای معنوی و اجتماعی از این کتاب لذت خواهند برد.
در بخشی از کتاب قمار یک کشیش میخوانیم
پدریحیی و ساموئل هر دو جا خوردند و به پشت سر نگاه کردند. یکی از آدمهایی بود که برای صاحب زمین کار میکرد. و در چند قدمی آنها ایستاده بود. کلاهی بر سر گذاشته بود و تفنگی در دست راستش داشت. با دست چپ جلیقه رنگ و رو رفتهاش را تکان میداد تا تن داغش خنک شود. تکه چوبی باریک در گوشه لب داشت و با دندانهای نیش، سر تکه چوب را در دهان بازی میداد.
صاحب زمین اینها را به کار گرفته بود تا مراقب باشند در انبار کسی دزدی نکند. قبل از غروب همه میبایست سبدها را به انبار میرساندند و بعد از آنکه درِ انبار بسته میشد کار این آدمها شروع میشد. آنها دستههای چندتایی میشدند و تا فردا صبح که کارگران به باغ بیایند، در باغ میگشتند. آنها مراقب بودند که کسی برای دزدی وارد باغ نشود، دزدی از باغ سیب...
مگر کسی هم با سیب، سیر میشود!!! اینها همچون حیوان وحشی بودند. یک بار در بین درختان سر و صدایی به گوش یکی از اینها رسید. بیدرنگ تفنگ را بالا آورد و شلیک کرد. بعد که خود را به میان درختان رساند، دید که سگی بیچاره بوده است. گلوله به کمر سگ خورده بود و سگ بیچاره از شدت درد حتی توان آن را نداشت که ناله کند. کمی ایستاد و بعد برای اینکه کمی سرگرم شود با سر تفنگ سگ بیچاره را اینور و آنور میکرد. بعد هم همانطور رهایش کرد و رفت، بدون آنکه کار سگ را تمام کند تا زجر نکشد.
آدمهای عجیبی هستند. یک بار که یکی از آنها از گرما دهانش خشک شده بود، سیبی را از روی زمین برداشت و نگاهی به سیب کرد. یک طرف آن گندیده بود. بیخیال از آن، طرف دیگر را به جلیقه خود مالید تا آن را پاک کند. سیب را به دهان رساند و تکهای از سیب را کَند و مشغول جویدن سیب شد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب قمار یک کشیش |
نویسنده | مجید برزگر باقری |
ناشر چاپی | انتشارات امید سخن |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 321 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7944-42-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |