معرفی و دانلود کتاب قصههای صمد بهرنگی
برای دانلود قانونی کتاب قصههای صمد بهرنگی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب قصههای صمد بهرنگی
کتاب قصههای صمد بهرنگی شامل مجموعه داستانهای کوتاه به قلم این نویسندهی پرآوازۀ آذربایجانی است.
صمد بهرنگی متولد دوم تیر ماه 1318 در محله چرنداب تبریز است. وی در خانوادهای تهیدست چشم به جهان گشود. پدرش عزت و مادرش سارا نام داشت. صمد دو برادر و سه خواهر داشت. پدر او کارگری فصلی بود و اغلب شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشته تافته از روده گوسفند و حیوانات دیگر بود. گاهی هم مشک آب به دوش گرفته و در ایستگاه وازان به روسها و عثمانیها آب میفروخت و اینگونه زندگی را میگذراند.
در نهایت فشار زندگی، او را وادار کرد تا با گروهی از بیکاران که راهی قفقاز و باکو بودند عازم قفقاز شود. رفت و دیگر هیچوقت بازنگشت.
صمد پس از پایان دوره ابتدایی و دبیرستان به دانشسرای مقدماتی پسران تبریز راه یافت و در خرداد 1336 از آنجا فارغالتحصیل شد. مهر همان سال و در حالیکه هجده سال بیشتر نداشت آموزگار شد و تا پایان عمر در آذرشهر، ممقان، قاضی جهان، گوگان، و آخی جهان در استان آذربایجان شرقی ایران که آن زمان روستا بودند به تدریس مشغول شد.
در مهر 1337 برای ادامهی تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی به دورهی شبانهی دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه تبریز رفت و همراه با تدریس، تحصیلش را تا خرداد 1341 و دریافت گواهینامهی پایان تحصیلات ادامه داد.
بهرنگی در سن نوزده سالگی اولین داستان منتشر شدهاش به نام عادت را به رشته تحریر درآورد. سال بعد داستان تلخون را که برگرفته از داستانهای آذربایجان بود، با نام مستعار ص. قارانقوش در کتاب هفته منتشر کرد. سالها بعد از بهرنگی مقالاتی در روزنامههای «مهد آزادی»، «توفیق» و غیره به چاپ رسید.
در بخشی از کتاب قصههای صمد بهرنگی میخوانیم:
هوا تاریک روشن بود. اولدوز در صندوقخانه نشسته بود، عروسک گندهاش را جلوش گذاشته بود و آهسته آهسته حرف میزد:
- «... راستش را بخواهی، عروسک گنده، توی دنیا من فقط تو را دارم. ننهام را میگویی؟ من اصلاً یادم نمیآید. همسایهمان میگوید خیلی وقت پیش بابام طلاقش داده و فرستاده پیش ددهاش به ده. زن بابام را هم دوست ندارم. از وقتی به خانهی ما آمده بابام را هم از من گرفته. من تو این خانه تنهام.
گاوم را هم دیروز کشتند. او میانهاش با من خوب بود. من برایش حرف میزدم و او دستهای مرا میلیسید و از شیرش به من میداد. تا مرا جلوی چشمش نمیدید، نمیگذاشت کسی بدوشدش. از کوچکی در خانهی ما بود. ننهام خودش زایانده بودش و بزرگش کرده بود... عروسک گنده، یا تو حرف بزن یا من میترکم!.. آره، گفتم که دیروز گاوم را کشتند. زن بابام ویار شده و هوس گوشت گاو مرا کرده. حالا خودش و خواهرش نشستهاند تو آشپزخانه، منتظرند گوشت بپزد بخورند... بیچاره گاو مهربان من!.. میدانم که الانه داری روی آتش قل قل میزنی... عروسک گنده، یا تو حرف بزن یا من میترکم!... غصه مرگ میشوم...
زن بابام، از وقتی ویار شده، چشم دیدن مرا ندارد. میگوید: «وقتی روی ترا میبینم، دلم به هم میخورد. دست خودم نیست.» من مجبورم همهی وقتم را در صندوقخانه بگذرانم که زن بابام روی مرا نبیند و دلش به هم نخورد. عروسک گنده، یا تو حرف بزن یا من میترکم!.. من هیچ نمیدانم از چه وقتی ترا دارم. من چشم باز کرده و ترا دیدهام. اگر تو هم با من بد باشی و اخم کنی، دیگر نمیدانم چکار باید بکنم... عروسک گنده، یا تو حرف بزن یا من میترکم!.. دق میکنم... عروسک گنده!.. عروسک گنده!.. من دارم میترکم. حرف بزن!.. حرف...»
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
آدی و بودی
افسانه محبت
چند کلمه از عروسک سخنگو
عروسک سخنگو
چند کلمه از اولدوز
اولدوز و کلاغها
به دنبال فلک
۲۴ ساعت در خواب و بیداری
بینام
پسرک لبو فروش
پیرزن و جوجه طلاییاش
پوست نارنج
تلخون
دو گربه روی دیوار
سرگذشت دانه برف
چند کلمه مقدمه دربارهی افسانههای قدیمی
سرگذشت دومرول دیوانه سر
عادت
قصه آه
چند کلمه
کچل کفترباز
درباره حماسه کوراوغلو
کوراوغلو و کچل حمزه
ماهی سیاه کوچولو
موش گرسنه
یک هلو هزار هلو
پرندهی آوازهخوان
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب قصههای صمد بهرنگی |
نویسنده | صمد بهرنگی |
ناشر چاپی | انتشارات فانوس دنیا |
سال انتشار | ۱۳۹۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 404 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-96850-2-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |