معرفی و دانلود کتاب صوتی مرگ یاری

معرفی کتاب صوتی مرگ یاری

اگر روزی اینجا نبودم، بدان که همیشه لکه‌ای از حضور من در خاطره‌ی هرکس که مرا می‌شناخته باقی خواهد ماند... تکتم توسلی، در کتاب صوتی مرگ یاری داستان مرگ مرموزی را روایت می‌کند که تا هزاران خانه آن‌طرف‌تر را نیز به عزا می‌نشاند. این کتاب صوتی را که با صدای گرمِ جمعی از هنرمندان کشورمان، از جمله گلاب آدینه، مونا فرجاد،‌ رضا عمرانی و... روایت شده، در کتابراه می‌شنوید.

درباره‌ی کتاب صوتی مرگ یاری

چشم که به دنیا باز می‌کنیم، آدم‌های مختلف، درست مانند تکه‌های یک پازل، تصویر زندگیمان را می‌سازند. مهم نیست چقدر نزدیک و مهم یا دور و بی‌اهمیت باشند، هر آدم، لکه‌ای در حافظه‌مان به جا گذاشته که گاهی خیلی پررنگ و گاهی بسیار کمرنگ است. «پدرام» هم درست یکی از همین لکه‌ها بود؛ در ذهن بعضی آنقدر پررنگ که رفتنش روح زندگی را از وجودشان بمکد، و در ذهن بعضی آن‌قدر دور و ناچیز و کمرنگ که فقط از بابت شنیدن خبر مرگش سری به تأسف تکان بدهند. هرچه بود، پدرام دیگر اینجا نبود و حالا هرکس روایت خودش از پدرام را داشت که مثل شاخه گلی، بر سنگ قبر سرد و بی‌روحش بگذارد.

تکتم توسلی، در کتاب صوتی مرگ یاری، چندین خاطره و داستان را مثل تکه‌های یک پازل کنار هم چیده تا تصویر پدرام و ماجرای مرگ مرموزش را کامل کند.

پا که در کوچه می‌گذاری، پارچه‌های سیاه و حجله‌ی نورانی‌ای که روبه‌روی درِ خانه‌ای جا خوش کرده، خبر از مرگ جوانی می‌دهد. پدرام رفته؛ پسر جوان خوش‌ذوق و مهربانی که معلم موسیقی بود و همه او را با صدای دلنشین سازش می‌شناختند.

آدم‌ها فکر می‌کنند وقتی می‌میرند، قصه‌شان همان‌جا تمام می‌شود. در پارچه‌ی سفیدی پیچیده می‌شوند و بعد هم در سردی و تاریکی خاک فرو می‌روند تا تنها یک اسم تراشیده‌شده روی سنگ، ثابت کند که آن‌ها هم روزی در این جهان بوده‌اند. اما اگر جرئتش را داشتیم که افکارمان را بلندبلند بگوییم، می‌دیدیم قصه‌‌ی هرکسی که رفته حتی بعد از رفتن، در تک‌تک آدم‌هایی که می‌شناختنش باقی مانده و ردی بر جا گذاشته. مثل ردی که پدرام در ذهن بقیه باقی گذاشته بود. و حالا ما در کتاب صوتی مرگ یاری، با داستان زندگی چندین نفر همراه می‌‌شویم تا حتی شده در یک لحظه، تصویر پدرام را در این خاطره‌ها پیدا کنیم...

رمان مرگ یاری متشکل از بیست‌ویک فصل و می‌توان گفت هر فصل متعلق به یک شخصیت است. شخصیت‌ها هر کدام با زاویه‌دید‌های مختلف از نظر روایت داستانی، درباره‌ی خود و زندگی شخصی‌شان صحبت می‌کنند.

روایت اول از شنبه صبح، روز نخست شروع می‌شود که از نظر زمانی یک هفته مانده به سال جدید و عید نوروز است. هر روز سه روایت دارد توسط شخصی مستقل که می‌تواند روایت خود را در زمانی دیگر با همان زاویه دید قبلی ادامه دهد. همه راویان در عین آنکه از زندگی خود صحبت می‌کنند نیم‌نگاهی به مرگ پسر جوانی به نام پدرام دارند. رابطه پدرام می‌تواند با هر کدام از این افراد خیلی دور یا خیلی نزدیک باشد ولی همه‌ی این آدم‌ها به شکلی ناخواسته در مرگ پدرام تاثیر داشته‌اند یا آنچه رخ داده را با نگاه شخصی خودشان تماشا می‌کنند.

فصل آخر را بردیا، دوستی نزدیک‌تر از دیگران به پدرام، در روز اول عید به طور کامل روایت می‌کند و تمام نقطه‌های کوری را که در طول فصل‌های دیگر شکل گرفته و باز نشده، باز می‌کند. یافتن روابط بین هرکدام از شخصیت‌ها در طول خوانش رمان می‌تواند برای خواننده جذاب و شیرین باشد.

داستان کتاب مرگ یاری شامل تاثیرات مثبت و منفی است که هر کدام از ما خواسته و ناخواسته بر یکدیگر و تصمیم‌هایمان در زندگی می‌گذاریم. اینکه شاید واگویه‌های بی‌منظور یا حرکات کوچک هر کس بدون اینکه بداند روی دیگران تاثیرات مثبت یا منفی از خود به جای می‌گذارد.

کتاب صوتی مرگ یاری کاری از نشر صوتی ماه‌آوا و انتشارات هیلا است. این کتاب را با صدای درخشان جمعی از هنرمندان، از جمله گلاب آدینه، بهناز بستاندوست، مونا فرجاد، نورا هاشمی، حمید یزدانی، امیر فرحان‌نیا، محسن بهرامی، راضیه هاشمی، رضا عمرانی و همچنین گروه تئاتر مروارید، به صورت انحصاری در کتابراه می‌شنوید.

کتاب صوتی مرگ یاری برای چه کسانی مناسب است؟

قصه‌ی کتاب مرگ یاری می‌تواند برای طرفداران رمان‌های فارسی اجتماعی و رازآلود، بسیار شنیدنی و پرکشش باشد.

در بخشی از کتاب صوتی مرگ یاری می‌شنویم

یک ساعت بیشتر است که روی تخت از این دنده به آن دنده می‌شوی. این بار طاق‌باز می‌خوابی و پتو را صاف می‌کشی تا زیر گردنت. هوا دیگر حسابی روشن شده و نور از درز بین پرده‌ها افتاده وسط پتوی پشمی و گل‌درشت و آن را دو نیمه کرده. ذرات ریز غبار بین نور می‌گردند. توی دلت قند آب می‌شود که هنوز با این سن‌وسال می‌توانی آن‌ها را ببینی. رادیو کنار متکای قدیمی روی موج نیست و وزوز می‌کند. دیشب هما گفت: «به نظرت ما خیلی پیر شدیم اسد؟ امروز می‌خواستم پام رو بذارم توی وان حموم، هرکاری کردم نشد. آخرشم با یه مکافاتی دوش گرفتم که نگو. فکر کنم دیگه باید وان رو برداریم. حتماً زیرش معدن سوسک و مورچه شده. حداقل بیست ساله که اونجاست. کی اومدیم این خونه؟ اسد، تو یادته؟»

فهرست مطالب کتاب صوتی