معرفی و دانلود رایگان کتاب مجموعه داستان های صمد بهرنگی
برای دانلود قانونی کتاب مجموعه داستان های صمد بهرنگی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مجموعه داستان های صمد بهرنگی
صمد بهرنگی دردوم تیرماه 1318 در محله چرنداب در جنوب بافت قدیمی تبریز در خانواده ای تهیدست چشم به جهان گشود. پدر او عزت و مادرش سارا نام داشتند .صمد دارای دو برادر و سه خواهر بود .پدرش کارگری فصلی بود که اغلب به شغل زهتابی(آنکه شغلش تابیدن زه و تهیه کردن رشته تافته از روده گوسفند و حیوانات دیگر باشد) زندگی را میگذراند وخرجش همواره بر دخلش تصرف داشت. بعضی اوقات نیز مشک آب به دوش می گرفت و در ایستگاه «وازان» به روس ها و عثمانی ها آب می فروخت. بالاخره فشار زندگی وادارش ساخت تا با فوج بیکارانی که راهی قفقاز و باکو بودند. عازم قفقاز شود. رفت و دیگر باز نگشت.
صمد بهرنگی معلم، منتقد اجتماعی، مترجم، داستاننویس، و محقق در زمینه فولکلور آذربایجانی بود. عمر موثر آثار و افکار صمد بسی فراتر از عمر کوتاه اوست. قصههای او، که بعضأ توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تبلیغ میشدند، نوعی قهرمانگرایی عاری از نفس پرستی را در میان نسل جوان رواج داد.
فهرست مطالب کتاب
ماهی سیاه کوچولو
اولدوز و کلاغها
اولدوز و عروسک سخن گو
کچل کفتر باز
پسرک لبو فروش
سرگذشت دانهی برف
پیرزن و جوجهی طلاییاش
دو گربه روی دیوار
سرگذشت دومرول دیوانه سر
افسانهی محبت
یک هلو و هزار هلو
۲۴ ساعت در خواب و بیداری
کوراوغلو و کچل حمزه
تلخون
بی نام
عادت
پوست نارنج
قصهی آه
آدی و بودی
به دنبال فلک
بز ریش سفید
گرگ و گوسفند
موش گرسنه
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مجموعه داستان های صمد بهرنگی |
نویسنده | صمد بهرنگی |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 292 |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |
قصهای داشت که پسری عاشق یک شتر اسباب بازی بزرگ شده بود شتری که در ویترین مغازه بود و پسر فقیر فقط میتوانست کند نگاهش و آرزوی داشتنش را داشته باشد
شتر را پدری پولدار برای فرزندش خرید و التماسهای پسر برای جلوگیری از بردن شتر افاقه نکرد شتر رفت و پسر به جای خالیاش در ویترین نگاه میکرد که چشمش به مسلسلی در ویترین افتاد
داستان با این جمله پسر تمام شد که دلم میخواهد مسلسل پشت شیشه مال من باشد
آن روز خیلی گریستم و واقعا با تمام وجود آن مسلسل را برای مبارزه با بی عدالتیهای اجتماعی و فاصلههای بی رحم طبقاتی میخواستم حالا پس از گذشت سالها هنوز هم مسلسل نیاز است
صمد بهرنگی از تفاوتهای ناعادلانه فقیر و پولدار مینوشت از بی عدالتیها از فقر که همه چیز آدم را میگیرد
این روزها هزاران بار بیشتر به نوشتههای او نیازمندیم چرا که فقر هزار بار بیشتر شده است