معرفی و دانلود کتاب صوتی مرگ به وقت بهار
برای دانلود قانونی کتاب صوتی مرگ به وقت بهار و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی مرگ به وقت بهار
حتی وقتی پا به بهشت بگذاری هم میتوانی با دست خودت آن را جهنم کنی... مرسه رودوردا در کتاب صوتی مرگ به وقت بهار که نامزد دریافت جایزهی بهترین کتاب ترجمهشده به زبان انگلیسی بوده است، داستان روستایی را روایت میکند که بر خلاف رود و دشت و باغهای بهشتیاش، بیشتر به یک جهنم تمامعیار شباهت دارد...
دربارهی کتاب صوتی مرگ به وقت بهار
بسیاری بر این باورند که در این زندگی، هرچه از نحسی و بدبختی و بداقبالی گریبان انسان را میگیرد، به دست خودش بر لوح اقبالش نوشته شده است. زمین پر از نعمت و شگفتی است و این تنها انسان است که مایهی مصیبت و تلخکامی خود میشود...
این جملات برای مرسه رودوردا (Mercè Rodoreda)، تمام حقیقت زندگی بودند. زندگی در سایهی یک دیکتاتور که از یک سو به ظلم و ستمش تکیه زده بود و از سوی دیگر دست حمایت آلمان نازی را بر شانه داشت، چیزی نبود که مردمان آزاداندیش را به حال خود رها کند. علاوهبر آن در سالهایی که جنگ جهانی دوم بر دنیا سایهی شوم و سیاهش را گسترده بود تا اثباتی باشد بر حماقت و قدرتطلبی بشر، مرسه رودوردا که خود از موطن خود تبعید و فراری شده بود، کتاب صوتی مرگ به وقت بهار (Death in Spring) را نوشت تا حقیقت دنیای آدمیزاد را در ترکیبی ساده اما هنرمندانه، به تصویر بکشد. او در راه نوشتن این قصه که بیست سال تمام به درازا کشید و عاقبت هم از بابت بیماری و مرگش، به آن چه که مد نظرش بود نرسید، از رئالیسم جادویی کمک گرفته تا در بستر یک جهان کاملاً عادی، حقیقتی غیرعادی و وحشتناک را روایت کند؛ سیاهی مطلقی که تنها به دست خود آدمیزاد رقم میخورد.
قصهی کتاب صوتی مرگ به وقت بهار، در روستایی دورافتاده آغاز میشود که از بابت طبیعت بکر و زیبایش، به یک بهشت کوچک شباهت دارد. رودخانهای که از دل کوه سرمنشأ میگیرد و از میان روستا عبور میکند، جنگ سبز و رازآلودی که بر روستا سایه افکنده و گلهای وحشی و زیبایی که جابهجای روستا خودنمایی میکنند، همگی نشانی از لطف ویژهی کسی هستند که در سالیان دور این روستا را بر زمین خلق کرده. اما ازآنجاکه آفت هر چیز انسان است، این روستا هم به وجود آدمیان خرافهپرستی آلوده شده که تنها زندگی را به کام خود تلخ میکنند.
راوی داستان پسرکی نوجوان است؛ کسی که مادر و بعد پدرش را به شکلی عجیب ازدستداده و حالا تنها با نامادریاش که فقط چند سال از خودش بزرگتر است، زندگی میکند. روستا گرچه بکر و آرام است، اما زندگی در روستا هیچوقت رنگ آرامش را نمیبیند. مردم این روستا برای هر چیز کوچک و پیشپاافتادهای رسمی دارند که سیمای مجسمی از توحش و بربریت است. از پر کردن تن محتضران با سیمان و جای دادن بدنشان در تنهی درختان جنگل گرفته، تا مجبور کردن مردان جوان به شنا کردن در آبخوان تنگ و مخوف روستا برای اثبات جسارت و مردانگی. مردم روستا اعتقاد دارند که ارواح سرگردان در کوهستان، بهوسیلهی بادهای کوبندهی آنجا با رهگذران سخن میگویند. آنها باور دارند که موجوداتی نادیدنی در روستا رفتوآمد میکنند که برایشان بدبختی میآورند، غافل از اینکه تنها نکبت و بدبختی که در این دنیا نصیبشان شده، همان ذهن بستهای است که مطیعانه هر دروغی را پذیرا میشود.
شخصیت اصلی قصه، یعنی همان پسرک نوجوان نیز، تن به تمام این رسوم جاهلانه میدهد و حتی وقتی خود پدر میشود نیز، تماشا میکند که چطور فرزندش پا به همین راه جهنمی میگذارد. او بدبختیاش را همچون بختکی که بر شانهاش نشسته میپذیرد، بیآنکه تلاشی برای از بین بردن آن بکند. این قصه که در نهایت به پایانی هولناک میرسد، تجسمی از درهمآمیختگی امید برای زنده بودن و ماهیت پوچ زندگی برای انسان است.
کتاب صوتی مرگ به وقت بهار کاری از نشر صوتی رادیو گوشه و انتشارات بیدگل است. این کتاب را با ترجمهی نیلی انصار و روایت مجید آقاکریمی میشنوید.
جوایز و افتخارات کتاب مرگ به وقت بهار
- نامزد دریافت جایزهی بهترین کتاب ترجمهشده به زبان انگلیسی (2010)؛
- برندهی جایزهی منتقدان کاتالان مجلهی Serra d'Or (1987).
نکوداشتهای کتاب مرگ به وقت بهار
- مرسه رودوردا با هر چیزی که در دنیای رمانهایش به تصویر میکشد، مرا به حیرت وامیدارد. نویسندهای که هنوز میداند چگونه به هر چیزی نام بگذارد، نیمی از مسیر را طی کرده است و نویسنده بهخوبی این هنر را بلد بود. (گابریل گارسیا مارکز)
- بزرگترین رماننویس کاتالان عصر حاضر و احتمالاً بهترین نویسندهی زن اهل مدیترانه پس از سافو، شاعر یونان باستان. (دیوید اچ. رُزنتال، دانشمند علوم کامپیوتر انگلیسی)
- این اثری است که نیل گیمن، کارمن ماریا ماچادو و دن سیمونز را تحتتأثیر قرار داد. (نیویورک تایمز)
- مرسه رودوردا از عناصر سورئال به شیوهای مشابه با همتایان اسپانیایی و نویسندگان سبک رئالیسم جادویی استفاده میکند. داستانهای او در جهانی رخ میدهند که از یک سو دور از واقعیت ما به نظر میرسد و از سوی دیگر بسیار به دنیای ما نزدیک است. (هانا منشل، استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه هاوایی)
- تاریکی داستان «مرگ به وقت بهار» به شکلی قابلتوجه با زیبایی شاعرانه و تغزلی نثر مرسه رودوردا تضاد دارد. جملات برازندهی او زیبایی بهار را در شکوفهها به تصویر میکشند و درعینحال مرگ و زوال قریبالوقوع را نشان میدهند. در این کتاب، ترس، وحشت و زیبایی به طرز ماهرانهای درهم تنیده شدهاند. (رایان مایکل ویلیامز، نویسندهی کتابهای ژانر فانتزی و علمی - تخیلی)
کتاب صوتی مرگ به وقت بهار برای چه کسانی مناسب است؟
این داستان دیستوپیایی را به علاقهمندان به داستان و رمانهای خارجی مدرن پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب صوتی مرگ به وقت بهار میشنویم
اولین شبی که تنها شدیم، جلوی در اتاقش نشستم. او در اتاق تنها بود و من به خیال خودم داشتم صدای خوابیدنش را میشنیدم. تصور میکردم که پتو از رویش کنار رفته، مثل همان وقتهایی که پتو از روی من کنار میرفت و حال نداشتم بلند شوم و دوباره روی خودم بیندازمش. در همین فکرها بودم که خوابم برد. با سنگینی نگاهی بیدار شدم. یک جفت چشم جلوی صورتم بود، یک جفت چشم ریز خرگوشی، کوچک و گرد، مثل سایهای که روی چیزی بیفتد. وقتی فهمید دارم نگاهش میکنم، رفت به همان گوشهای که همیشه مینشست. گوشهای که هروقت پدر دعوایش میکرد پناه میگرفت.
اگر به او نمیگفتم که بیاید پشت میز کنار من بنشیند، همان گوشه میماند. آمد و نشست، گفتم که موهایش بههم ریخته و او زد زیر خنده، وقتی میخندید خیلی کوچک به نظر میرسید. بعد موهایش را شانه کردم. چهارتا گیس برایش بافتم، دوتا جلو، دوتا عقب، مثل چهار گوشۀ دنیا. ریسمانی دور کمرش بستم و همین کافی بود تا لباسش کوتاهتر شود و دیگر روی زمین نکشد. سرووضعش که بهتر شد، به حیاط رفتیم و شکوفهی اقاقیا جمع کردیم تا با آنها گردنبند درست کنیم. بعد دراز کشیدیم روی زمین و ریشههای اقاقیا را تماشا کردیم که از دل زمین بیرون زده بودند و میخواستند خانه را از جایش بلند کنند. ضخیمترین ریشه را که پیدا کردیم دیدیم هرقدر بیشتر در عمق خاک فرومیرود، سفیدتر میشود، دقیقاً همرنگ کرمی که خودش را چسبانده بود به ریشه.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی مرگ به وقت بهار |
نویسنده | مرسه رودوردا |
مترجم | نیلی انصار |
راوی | مجید آقاکریمی |
ناشر چاپی | نشر بیدگل |
ناشر صوتی | رادیو گوشه |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۷ ساعت و ۱۰ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای صوتی ادبیات مدرن، کتابهای صوتی داستان و رمان علمی و تخیلی خارجی |