زندگینامه و دانلود بهترین کتاب‌های بوریس پاسترناک

۱۰ فوریه ۱۸۹۰ تا ۳۰ مه ۱۹۶۰ - روسی

بوریس پاسترناک یکی از نویسندگان، شاعران و مترجمان روس بود که موفق به بردن جایزه‌ی نوبل ادبیات شد. او کار خود را با انتشار یک مجموعه شعر آغاز کرد که در روسیه به جایگاه قابل توجهی دست یافت. این نویسنده با نوشتن کتاب مشهور و مهم «دکتر ژیواگو»، توانست نام خود را در تاریخ ادبیات جاودانه کند. گفتنی‌ست که ترجمه‌ی او از نمایش‌نامه‌های مشهور ادبی، در کشورش از محبوبیت بالایی برخوردار است. از میان دیگر آثار مهم پاسترناک می‌توان به کتاب «تابستان قبلی» اشاره کرد.

عکس بوریس پاسترناک

زندگینامه بوریس پاسترناک

بوریس پاسترناک (Boris Pasternak) با نام کامل بوریس لئونیدویچ پاسترناک، روز دهم فوریه‌ی سال 1890 در شهر مسکو به دنیا آمد. او در یک خانواده‌ی ثروتمند یهودی پرورش یافت و کودکی آرامی را تجربه کرد. بوریس فرزند لئونید پاسترناک، نقاش پساامپرسیونیست بود. پدرش سال‌ها در «مدرسه‌ی نقاشی، مجسمه‌سازی و معماری مسکو» به‌عنوان پروفسور تدریس کرد و مردی شناخته‌شده در حوزه‌ی فرهنگ و هنر روسیه بود. مادرش نیز رزا کافمن، پیانیست و هنرمند روسی و فرزند صنعت‌گر مشهور اودسا در آن دوران، یعنی ایسادور کافمن بود.

دوران نوجوانی و سرودن اولین اشعار

می‌توان گفت بوریس پاسترناک در یک خانواده‌ی بسیار اصیل و هنری پرورش یافت. همین مسئله سبب شد که او نیز مسیر زندگی‌اش با فرهنگ، علم و هنر پیوند بخورد و به نامی پرآوازه در ادبیات کشور روسیه، در قرن بیستم بدل گردد. این خانواده‌ی اصیل و بزرگ روسی در آن دوران مدعی شدند که از نسل اسحاق آبربنل، فیلسوف یهودی پرتغالی در قرن پانزدهم هستند؛ کسی که مفسر کتاب مقدس بود و مسئولیت خزانه‌داری کشور پرتغال را نیز بر عهده داشت. بوریس پاسترناک تنها فرزند خانواده نبود و در کنار چندین برادر و خواهر خود زندگی می‌کرد که یکی از آن‌ها لیدیا پاسترناک نام داشت؛ کسی که در آینده به چهره‌ای قابل توجه در حوزه‌ی ترجمه، شعر و ادبیات روسیه تبدیل شد.

جریان دوستی‌ با پیتر مینچاکیویچ

در فاصله‌ی میان سال‌های 1904 تا 1907 میلادی، بوریس پاسترناک همراه با دوست خود پیتر مینچاکیویچ در خوابگاه مقدس پوچایف لاورا زندگی می‌کرد. پیتر از خانواده‌ای اوکراینی با دین ارتدوکس بود و بوریس اصالتی یهودی داشت. این نکته جالب توجه‌ است که در مورد حضور این دو در برنامه‌های نظامی، شک و تردیدهایی وجود دارد. دلیل این تردیدها به بررسی پژوهشگران از یونیفورم‌های نظامی بوریس پاسترناک و پیتر مینچاکیویچ در آن دوران بازمی‌گردد. در واقع آن زمان تمامی مدارس از یک یونیفورم نظامی متمایز بهره می‌بردند که شواهد در مورد این دو نفر، چنین چیزی را نشان نمی‌دهد.

در سال 1908، بوریس پاسترناک به دلیل باورهای متضاد سیاسی از پیتر مینچاکیویچ جدا شد و به کنسرواتوار دولتی چایکوفسکی در مسکو رفت. در این دوران، او در حوزه‌ی موسیقی تحصیل کرد و سپس زبان آلمانی را برای مطالعه در رشته‌ی فلسفه فرا گرفت. گفتنی‌ست که با وجود آنکه وی دیگر پیتر مینچاکیویچ را ملاقات نکرد، اما تأثیر این دوستی به‌حدی بود که باعث شد پاسترناک در آثار و خاطرات به‌جای مانده از خود، بارها به مینچاکیویچ ارجاع دهد.

اولین تجربه‌های عاطفی بوریس پاسترناک

در سال 1910، بوریس پاسترناک به دخترعمه‌اش اولگا فرایدنبرگ دل بست. با وجود آنکه این دو از ابتدای تولد در کنار یکدیگر بزرگ شده بودند، اما از زمان جدایی خانواده‌ی اولگا، مدت زیادی می‌شد که یکدیگر را ندیده بودند. تا اینکه در جوانی دوباره به یکدیگر برخوردند و رابطه‌ی عاشقانه‌ای میانشان شکل گرفت. البته این عشق به وصال منتهی نشد. این مسئله را می‌توانیم در نامه‌های ردوبدل شده میان آن دو درک کنیم؛ جایی که پاسترناک می‌نویسد: «نزدیکی من و تو از نوع خاصی بود. گویی هر دوی ما عاشق چیزی بودیم که نسبت به آن بی‌تفاوت بودیم».

بوریس پاسترناک در سال 1912 با آیدا ویسوتزکایا آشنا شد. آیدا دختر صاحب شرکت چای ویسوتزکی، بزرگ‌ترین شرکت چای در سراسر جهان بود. بوریس به آیدا پیشنهاد ازدواج داد، اما خانواده‌ی آیدا به دخترشان گفتند که به‌دلیل وضعیت مالی نه‌چندان مناسب او، پیشنهاد را رد کند. بوریس پاسترناک پس از شنیدن جواب رد از سوی آیدا، شعری در وصف این رخداد سرود. این شکست عاطفی در ادامه بر درون‌مایه‌های آثار این نویسنده‌ی روس تأثیر عمیقی به‌جا گذاشت.

بوریس پاسترناک و گروه‌های فوتوریستی روسیه

در همین سال‌ها بود که بوریس پاسترناک به‌عنوان پیانیست به یکی از گروه‌های فوتوریستی روسیه پیوست. در آن زمان ادبیات برای وی دغدغه‌ی بزرگی نبود. این گروه یک نشریه به نام لیریکا تأسیس کردند که تعدادی از اولین اشعار پاسترناک نیز در آن به چاپ رسید. پیوند میان موج فوتوریسم و این نویسنده‌ی بزرگ ادبیات روسیه، زمانی به اوج خود رسید که وی متنی انتقادی به‌نگارش درآورد و با نثری تند به ودیم شرشنویچ تاخت. دلیل این جدل از آن‌جایی شکل گرفت که شرشنویچ که به این گروه فوتوریستی دعوت نشده بود، در مطالبی به انتقاد از آن‌ها پرداخت.

موفقیت دکتر ژیواگو و مرگ بوریس پاسترناک

با یک شکست عشقی دیگر در سال 1917، بوریس پاسترناک یک مجموعه شعر با عنوان «زندگی خواهر من است» را منتشر کرد که اولین اثر بزرگ و جدی وی محسوب می‌شد. در نهایت پاسترناک با انتشار کتاب «دکتر ژیواگو» در سال 1957، نام خود را در ادبیات روسیه جاودانه کرد و موفق به بردن جایزه‌ی نوبل ادبیات شد. با وجود آنکه او آثار دیگری را نیز از خود به یادگار گذاشت، اما رمان تاریخی دکتر ژیواگو تنها اثر مشهورش در خارج از مرزهای روسیه باقی ماند. سرانجام بوریس پاسترناک در روز سی‌ام ماه مه سال 1960 میلادی در روسیه‌ی شوروی درگذشت.

بهترین کتاب‌های بوریس پاسترناک

کتاب دکتر ژیواگو (Doctor Zhivago): یک شاهکار کلاسیک. اثری که در موطن خود نویسنده که آن زمان تحت حاکمیت شوروی اداره می‌شد، به چاپ نرسید و در آخر این کشور ایتالیا بود که برای نخستین‌بار آن را منتشر کرد. اثری که از انقلاب روسیه در سال 1905 میلادی تا جنگ جهانی دوم را پوشش می‌دهد. رمان عاشقانه‌ی دکتر ژیواگو را می‌توان عصاره و جوهره‌ی هنر نویسندگی بوریس پاسترناک توصیف کرد. اثری که ملهم از زندگی شخصی خود نویسنده روایت شده، دیدگاه‌های سیاسی وی در طول ماجراهای آن قابل مشاهده هستند و از ساختاری در داستان‌گویی بهره می‌برد که الهام‌بخش آثار پس از خودش بوده است. با مراجعه به سایت یا اپلیکیشن کتابراه می‌توانید کتاب صوتی و الکترونیک دکتر ژیواگو که ازجمله‌ی بهترین آثار بوریس پاسترناک محسوب می‌شود را دریافت کنید و از خواندن یا شنیدن یکی از آثار کلاسیک برتر در تاریخ ادبیات روسیه و جهان لذت ببرید.

کتاب تابستان قبلی (The Last Summer): یک رمان کوتاه در مورد شخصیتی که در روزهای زمستانی به یاد خاطراتش در تابستان سال قبل افتاده و احساسات تازه‌ای را تجربه می‌کند. این رمان کوتاه خواندنی از نثر جذابی برخوردار است و در کنار رمان «دکتر ژیواگو»، از آثار شناخته‌شده و مطرح این نویسنده‌ی مطرح ادبیات روسیه محسوب می‌شود. گفتنی‌ست که در این رمان کوتاه، با پرداخت متفاوت بوریس پاسترناک به عناصر داستانی و نگاهی تازه به شخصیت اصلی مواجه هستیم.

کتاب زندگی خواهر من است (My Sister, Life): یک مجموعه شعر پراحساس از بوریس پاسترناک که به‌گفته‌ی پژوهشگران و کارشناسان ادبیات روسیه، شعر روسی را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد. این کتاب برای همیشه نمایه و تصویر شعر روسیه را دگرگون کرد و خون تازه‌ای در رگ‌های آن به جریان انداخت. گفتنی‌ست که این مجموعه بر اشعار شاعرانی چون مارینا تسوتایوا، تأثیرات برجسته‌ای به‌جا گذاشت.

کتاب کودکی لیوورس (Adolescence of Zhenya Luvers): این کتاب در مورد دختری به نام زنیا است که در دوران انقلاب کمونیستی و در سن سیزده‌سالگی کودکی‌اش را از دست می‌دهد و به یک زن تبدیل می‌شود. این رمان تأثربرانگیز در مورد جایگاه انسان در طبیعت و این واقعیت است که ما به‌مثابه‌ی افرادی از گونه‌ی انسان، چگونه حقیقت را از دریچه‌ی ذهن و احساسات شخصی خودمان ادراک می‌کنیم. رمان کودکی لیوورس نمونه‌ی مناسبی برای فهم سبک نوشتار، نثر، جملات تغزلی و تفکرات بوریس پاسترناک است.

کتاب یک مقاله از زندگی‌نامه (An Essay in Autobiography): همان‌طور که از عنوان کتاب برمی‌آید، این اثر به شرح وجوه مختلف زندگی و تفکرات بوریس پاسترناک از زبان خودش پرداخته است و اطلاعات جالبی درباره‌ی این نویسنده‌ی روس را با ما به اشتراک می‌گذارد.

سبک نگارش و دیدگاه‌های بوریس پاسترناک

در ابتدای امر، نوشته‌های بوریس پاسترناک به‌طرز هوشمندانه‌ای تعلق‌خاطرش به فلسفه‌ی ایمانوئل کانت را نشان می‌دهند. بافت نوشتار پاسترناک در ابتدای سیر نویسندگی‌اش، نشانگر حس تنهایی‌ای‌ست که با نثر محاوره و روزمره بیان شده است. نثری ریتمیک و جذاب که مخاطب را کاملاً شیفته‌ی خود می‌کند. او همچنین در نوشته‌هایش گرایش خود به شعرایی مانند الکساندر پوشکین، میخائیل لرمانتف، راینر ماریا ریلکه و شاعران رمانتیک آلمانی را نشان داده است.

با وجود آنکه بوریس پاسترناک خود یک شاعر به‌شمار می‌آید، از شعر و تصور شاعران هم‌وطنش از این مدیوم ادبی بیزار بود و نفرت خود را به‌طور آشکار اعلام کرد. او به‌طور واضح اشاره کرده است که هیچ علاقه‌ای به شعر ندارد. در نگاه پاسترناک تنها نوعی از شعر قابل پذیرش بود که در آن از واقع‌گرایانه‌ترین کلمات برای ایجاد یک احساس جادویی استفاده می‌شود. در همین راستا، وی هیچ‌گاه دعوت دیگران برای حضور در کافه‌های روشنفکری را نپذیرفت و از شرکت در گردهمایی‌های مختلف برای شعرخوانی نیز اجتناب می‌کرد.

جوایز و افتخارات بوریس پاسترناک

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از آثار بوریس پاسترناک

  • فیلم سینمایی دکتر ژیواگو (Doctor Zhivago) ساخته‌ی سال 1965 به کارگردانی فیلم‌ساز بزرگ سینمای بریتانیا، دیوید لین (David Lean). در این فیلم بازیگران سرشناسی چون عمر شریف، الک گینس، ژولیا کریستی و جرالدین چاپلین نقش‌آفرینی کرده‌اند. این فیلم که از آن به‌عنوان یک اثر بزرگ سینمایی یاد می‌شود، در سال اکرانش موفق به بردن پنج جایزه‌ی اسکار شد و در گیشه نیز فروش خوبی را از آن خود کرد. با وجود آنکه فیلم اقتباسی دیوید لین به اصل رمان بوریس پاسترناک وفادار است، اما بسیاری از بخش‌های جانبی داستان را حذف کرده و تعدادی از آن‌ها را نیز تغییر داده است.
  • مجموعه‌ی تلویزیونی دکتر ژیواگو که در سال 2006 توسط کمپانی مشهور «موس‌فیلم» تولید شد نیز از دیگر اقتباس‌های صورت‌گرفته از این اثر پاسترناک است. این سریال در جشنواره‌ی گلدن ایگل کشور روسیه موفق به بردن جایزه‌ی بهترین موسیقی متن، بهترین بازیگر زن و بهترین بازیگر مرد شد.
  • مجموعه‌ی تلویزیونی دکتر ژیواگو ساخت بریتانیا که در سال 2002 منتشر شد و بازیگران شناخته‌شده‌ای چون کیرا نایتلی و سم نیل در آن به ایفای نقش پرداختند نیز مثال دیگری در این حوزه است. کارگرددانی این سریال را جاکومو کامپیوتی (Giacomo Campiotti) بر عهده داشت.

حقایقی جالب درباره بوریس پاسترناک

  • در دوران جنگ داخلی روسیه، پاسترناک هیچ علاقه‌ای به ترک مسکو نداشت و برخلاف دیگر نویسندگان و هنرمندان روس در آن زمان، به جنبش سفید در جنوب ملحق نشد.
  • بخش مثبت شخصیت استرلنیکوف در کتاب «دکتر ژیواگو»، براساس کاراکتر واقعی پیتر مینچاکیویچ، دوست صمیمی بوریس پاسترناک در دوران کودکی و نوجوانی، خلق شده است.
  • لئو تولستوی از دوستان نزدیک خانواده‌ی پاسترناک بود.
  • به گفته‌ی بوریس پاسترناک، ذهنیت وی در فاصله‌ی میان سال‌های 1910 تا 1912، آمیخته با تفکرات مسیحی بود.
  • یکی از دلایلی که بوریس پاسترناک به ترجمه گرایش پیدا کرد، این بود که هیچ علاقه‌ای نداشت به موج رئالیسم سوسیالیستی بپیوندد.

جملات برگزیده بوریس پاسترناک

  • ادبیات هنر کشف چیزی شگفت‌انگیز در آدم‌های معمولی است و نویسنده باید با جملات معمولی، چیزی شگفت‌انگیز را بیان کند. (کتاب یک مقاله از زندگی‌نامه)
  • از آدم‌هایی که تا‌به‌حال زمین نخورده‌اند یا از خود ضعف نشان نداده‌اند، خوشم نمی‌آید. آنان هنوز زیبایی زندگی را تجربه نکرده‌اند. (کتاب دکتر ژیواگو)
  • به یاد داشته باش که هیچ‌وقت نباید سرخورده و افسرده شوی. امید داشتن و کنش‌مندی، وظایف ما به‌هنگام بداقبالی هستند. (کتاب دکتر ژیواگو)
  • زن بودن پدیده‌ای ماجراجویانه است؛ اینکه قادر باشی مردان را دیوانه کنی، عملی قهرمانانه است. (کتاب دکتر ژیواگو)
1