معرفی و دانلود کتاب صوتی در قفل
برای دانلود قانونی کتاب صوتی در قفل و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی در قفل
او یک دیوانه است! یک هیولا! هرچند که پدری مهربان است. در این دنیا همه چیز به بخت و اقبال آدم برمیگردد و نورا، همیشه زیر سایهی اقبال شومی بوده است که پدرش برای او رقم زده است. کتاب صوتی در قفل نوشتهی فریدا مک فادن، یکی از متبحرترین نویسندگان ادبیات معمایی و جنایی است. او این بار ما را به طوفان حوادثی میکشاند که پدر نورا رقم زده است؛ جنایتی وحشتناک که سایه شومش تا ابد خود و دخترش نورا را به اعماق جهنمی شوم میاندازد.
دربارهی کتاب صوتی در قفل
پدر بودن مقدس است اما پدرها هم میتوانند جنایتکارانی مخوف باشند. آنها هم میتوانند اسرار وحشتناکی را از خانوادهی خود پنهان کنند. حتی اگر این اسرار پشت دری قرار گرفته باشند که قفل است و دست هیچکس به لمس آن نمیرسد. کتاب صوتی در قفل (The Locked Door) نوشتهی فریدا مک فادن (Freida McFadden) داستان دختر جوانی به نام نورا است که یکی از موفقترین جراحهای شهر است. این جراح موفق از قضا عادتهای رفتاری عجیبی هم دارد که ممکن است تصور کنید از هوش بالای او سرچشمه گرفتهاند. برای مثال، نورا به هیچ پسری اجازه نمیدهد تا به او نزدیک شود یا با روپوش پزشکی خود به کافه میرود تا توجه مردان غریبه را به خود جلب نکند. احتمالاً شما هم فکر میکنید که او قصد دارد تا بدون اینکه توجه دیگران را به سوی خود بکشاند به پیشرفت خود در عرصهی پزشکی ادامه دهد. اگر اینطور است باید بگوییم که خودتان را آماده کنید که قرار است با شنیدن این داستان صوتی حسابی تعجب کنید.
داستان کتاب صوتی در قفل، ماجرای دختری به نام نورا است که در تمام سالهای زندگیاش تلاش کرده است تا از دست سرنوشت شوم خود فرار کند. پدر نورا یک قاتل زنجیرهای سایکوپات است. نورا این را زمانی میفهمد که پلیسها به خانهشان میریزند تا در اتاق زیرزمین را باز کنند. دری که همیشه بسته بوده است و هیچکس فکرش را هم نمیکرده است که رازی به این ترسناکی و به این مخوفی پشت آن پنهان شده باشد.
بعضی از درها هیچگاه نباید باز شوند. نورا این جمله را با تمام ذرات گوشت و استخوان خود درک کرده است. شبهای بیشماری بودهاند که او تا صبح بیدار مانده است و از شدت ترس و هجوم افکار منفی به خود پیچیده است. چه کسی فکرش را میکرد پدر نورا یک قاتل مخوف زنجیرهای باشد؟ او که حتی برای یکبار هم چراغ قرمز را رد نکرده بود! اما ماجرا مثل روز برای همه مسلم شده بود، پلیس جسد هجده زن را در صندوقی در اتاق زیرزمین پیدا کرده بود و حالا نورا باید با هضم کردن چالشی به این بزرگی به زندگی خود ادامه میداد.
نورا در کتاب صوتی در قفل، نوشتهی هیجانانگیز و معمایی فریدا مک فادن، تصمیم مهمی میگیرد. او نام فامیلی خود را تغییر میدهد و تلاش میکند تا با پشت سر گذاشتن خاطرات سیاه روزهای کودکی خود، برای خود آیندهای دستوپا کند که امیدبخش روزهای روشنتری باشند. او تبدیل به یک جراح موفق و پرآوازه میشود و دلنشینترین بخش زندگیاش اینجاست که هیچکس او را نمیشناسد و نمیداند که او همان نورا نیرلینگ است، دختر قاتل زنجیرهای شهر!
وقتی همه چیز ساکت و آرام است، ما هم ثابت و استوار ایستادهایم. وقتهایی میتوانیم به سرسختی خود پی ببریم که طوفان محکمی از راه برسد و بخواهد ما را از ریشه جدا کند. این اتفاقی است که برای نورای داستان صوتی در قفل هم رخ میدهد. دختری جوان به قتل میرسد و این حادثه درست به شیوهای رخ میدهد که تمام قربانیان پدر نورا به قتل رسیدهاند. حالا همهی نگاهها معطوف به نورا میشود و تمام اسرار درونی او به بیرون سر باز میکنند. او دیگر نورا دیویس، جراح موفق شهر نیست. او نورا نیرلینگ است، دختری که پدرش دیوانهترین قاتل شهر بوده است. از نظر عموم جامعه، ژنهای این دیوانگی در رگهای او نیز جریان دارند و همهی مردم شهر میخواهند این را بدانند: آیا این قتل کار نورا است؟!
کتاب صوتی در قفل نوشتهی فریدا مک فادن است. وظیفهی انتشار نسخهی چاپی این کتاب برعهدهی انتشارات دیدآور بوده است. نسخهی صوتی این کتاب با ترجمهی هدی طاهری و با صدای دلنشین محبوبه سعیدی و با همت نشر صوتی ماه آوا منتشر شده است.
کتاب صوتی در قفل برای چه کسانی مناسب است؟
علاقهمندان به مطالعهی رمانهای معمایی و جنایی میتوانند با شنیدن این کتاب صوتی جذاب و هیجانانگیز، شاهد تلاشهای نورا برای اثبات بیدفاعی خود در جریان قتلی باشند که درست شبیه به تمام قتلهایی است که پدر او به ثمر رسانده است.
در بخشی از کتاب صوتی در قفل میشنویم
وقتی وارد زیرزمین شدم، تصور میکردم دارد آب میخورد. حالا که نزدیکتر شدهام، میبینم آبی وجود ندارد. رنگ گودال سرخ است.
به لامپ بالای سرم نگاه میکنم و با خودم میگویمای کاش روشنتر بود. چهطور حواسم به آن لامپ سوخته نبوده است؟ نور موبایلم را مستقیم روی گودال میاندازم. مسلماً قرمز است. کثیفی یا چیزی شبیه آن نیست.
خم میشوم تا نگاه دقیقتری بیندازم. با دستهایی لرزان انگشت سبابهام را روی مایع میکشم و نزدیک صورتم میآورم تا بهتر ببینم.
وای، خدای من. بهگمانم خون است.
برای لحظهای با تمام وجود حس میکنم حالم دارد به هم میخورد. خم میشوم و زردآبی را که از گلویم بالا میآید قورت میدهم. اگر شام خورده بودم، یقیناً الان در جهت عکس حرکت میکرد.
بعد از چند دقیقه سرگیجه و حالت تهوع، کمکم به خودم میآیم. به انگشتم زل میزنم. هنوز به خون آغشته است. حالا دیگر کاملاً مطمئنام. آنقدر خون دیدهام که تشخیصاش دهم.
ولی در زیرزمین من چه میکند؟
یک فکر وحشتناک به ذهنم خطور میکند. اگر تسلیم میشدم و اجازه میدادم بازرس باربر وارد خانهام شود، گودال خون را پیدا میکرد و احتمالاً الان در زندان به سر میبردم. خدا را شکر که بردی حواسش بود و جلوش را گرفت.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی در قفل |
نویسنده | فریدا مک فادن |
مترجم | هدی طاهری |
راوی | محبوبه سعیدی |
ناشر چاپی | انتشارات دیدآور |
ناشر صوتی | نشر ماه آوا |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۹ ساعت و ۱۸ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی |