معرفی و دانلود کتاب صوتی سه سرباز
برای دانلود قانونی کتاب صوتی سه سرباز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی سه سرباز
کتاب صوتی سه سرباز اثر جان دوس پاسوس، روایت جوانانی است که در اوج غرور جوانی، به اجبار راهی سفری وحشتناک و شاید غیر قابل بازگشت میشوند. این رمان جزء یکی از آثار کلیدی و برجسته ادبیات جنگ در آمریکا به شمار میرود.
جان دوس پاسوس (John Dos Passos) در کتاب صوتی سه سرباز (Three Soldiers) بیش از هر چیز دیگر به بیفایده و پوچ بودن جنگ اتفاق نظر دارد، او که خود سالها در میان جنگهای داخلی آمریکا به عنوان نقارهچی حضور داشته، هر جنگی را همانند برادرکشی میداند و به هیچکدام از طرفین دعوا حق نمیدهد.
داستان دربارهی سه سرباز جوانی است که در جریان جنگ جهانی دوم، برای جنگیدن به جبههها رفتهاند و هرکدام نماینده قشری در آمریکا هستند و نگرانیها و حساسیتهای خود را دارند.
جان دوس پاسوس نویسندهای ضد جنگ است و در دوران جوانیاش ایده نگارش این کتاب به ذهنش خطور کرد و تصمیم گرفت کتابی براساس تجربههای تلخش در جبهه و جنگ بنویسد. در این کتاب شخصیتها به اسارت گرفته میشوند و این اشاره به جنگی دارد که از جمله عوارض جهان سرمایهداری است و انسانها راهی برای فرار ندارند. مسئله آسیبشناسی جنگ و نوع دیدی که سربازها به جنگ دارند، کاملا در رمان حس میشود.
جان رودریگو مدیسن ملقب به جان دوس پاسوس، در سال 1896 در شیکاگو متولد شد. مادر لوسی آدیسن اسپریگ اهل پیترزبرگ ایالت ویرجینیا بود و پدرش جان رندالف دوس پاسوس، وکیل درخشان شرکتهای بزرگ بود و زندگی سیاسی پرفراز و نشیبی داشت. او پس از شروع جنگ جهانی اول در ارتش به انجام خدمات پزشکی مشغول شد و رمان سه سرباز را نیز بر طبق تجربیاتش در جبهه به نگارش درآورد. او جنگ را به عنوان ابزار نظام سرمایهداری برای به اسارت کشیدن کارگران مورد نقد قرار میداد و از صلحگرایی و اصلاحات اجتماعی پشتیبانی میکرد. او دیدگاههای چپ داشت و کمونیست بود و علیرغم اینکه نویسندهی برجسته و مهمی است، به خاطر دیدگاههای کمونیستی و چپش او را کنار گذاشتهاند و به او چندان در آمریکا توجه نکردهاند. دیگر آثار او عبارتاند از: «تریلوژی یو اس ای»، «زمینی که برآنیم» و «ماجراهای یک مرد جوان».
در بخشی از کتاب صوتی سه سرباز میشنویم:
گروهان خبردار ایستاد و افراد صاف به رو به روی خود، میدان خالی رژه، که کپههای سنگپوکهی کفِ آن در نور شامگاهی ارغوانی شده بود، چشم دوختند. باد، همراه بوی آسایشگاهها و مادهی ضدعفونی، بوی چرب و ملایم غذا را نیز با خود میآورد. در آن سوی میدان بزرگ، مردان در صفهای طولانی، آرام آرام وارد کلبهی چوبی و باریک غذاخوری میشدند. گروهان، چانهها پایین، سینهها جلو، پاها منقبض و خسته از قدم رو بعد از ظهر، خبردار ایستاده بود. همه صاف به جلو خیره بودند، برخی بهت زده و از سرِ تسلیم، برخی هم برای سرگرم کردن خود میکوشیدند جزء جزء هر چه را که در میدان دید خود مییابند سنگپوکهها، سایهی دراز خوابگاهها و غذاخوریها و افرادی که دور و بر آنها پرسه میزدند، تف میکردند، سیگار میکشیدند، یا به دیوارهای چوبی تکیه داده بودند زیر نظر بگیرند.
بعضی از افراد توی صف، صدای تیک تیک ساعتهای توی جیبشان را میشنیدند. کسی تکان خورد و حرکت پایش سنگپوکهها را به غرچ غروچ در آورد. صدای گروهبان در آمد: "مث اینکه خبردار بود. هی، با توام، وول نخور!" افراد نزدیک به فرد خطاکار از گوشهی چشم نگاهش کردند. دو افسر از آن سوی میدان رژه به سمت آنها میآمدند. افرادی که خبردار ایستاده بودند از حرکات و شیوۀ راه رفتن افسرها حس کردند آنها از موضوعی بامزه صحبت میکنند. یکی از افسرها با خندهای بچگانه، از دیگری جدا شد و آهسته به سوی دیگر میدان برگشت. افسر دیگر که ستوان بود، لبخند به لب به سمت آنان آمد. به گروهان خود که نزدیک شد، لبخند از لبهایش زدوده شد، چانهاش را جلو داد و با گامهای سنگین و حساب شده به طرف آنان آمد.
صدای محکم و مقطع ستوان بلند شد "گروهبان، میتونی گروهانو مرخص کنی." دست گروهبان عین علامت بسته بودن مسیر راه آهن برای دادن سلام نظامی به سرعت بالا رفت. "گروهااا... . . . ن، آزاد." صف مردان خاکی پوش تبدیل به جمع پراکندهای از افراد گوناگون با چهرهها و پوتینهای خاک گرفته شد. ده دقیقه بعد در یک خط به ستون چهار صف بستند و به سوی سالن غذاخوری راه افتادند. تارهای قرمز شدهی چراغهای کمشمار غذاخوری، تابشی غبارآلود به فضای قهوهای و تیرهی سالنی میبخشید که میزها و نیمکتهای دراز و کف چوبی آن، بوی خفیف زباله همراه با بوی مواد ضد عفونی کنندهای میداد که میزها را بعد از آخرین وعدهی غذا با آن شسته بودند. افراد یغلاویهای بیضیشان را جلو خود گرفتند و کنار سطلهای حلبی عظیمی صف بستند که از توی آنها سرباز آشپزخانهی عرق کردهای با لباس کتانی آبی، در ظرف هر یک، گوشت و سیب زمینی پرت میکرد.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی سه سرباز |
نویسنده | جان دوس پاسوس |
مترجم | علی کهربایی |
راوی | فرهاد اتقیایی، هوتن شاطری پور |
ناشر چاپی | انتشارات کتاب نشر نیکا |
ناشر صوتی | نشر صوتی نیک |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۱۸ ساعت و ۳۰ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی |
انتظار داشتم رمانی سرشار از لحظات هیجانی را بشنوم، اما اینطور نبود. تقریبا دوسوم را گوش دادم و رهایش کردم.