معرفی و دانلود کتاب صوتی داستان‌های کوتاه جیبی

معرفی کتاب صوتی داستان‌های کوتاه جیبی

کتاب صوتی داستان‌های کوتاه جیبی تألیف زهره زاهدی، مجموعه‌ای دوزبانه شامل چندین داستان فارسی و ترجمه‌ی آن‌ها به انگلیسی است. در این کتاب داستان‌هایی با مضامین عرفانی، عامیانه، مفرح و... را می‌شنوید.

درباره‌ی کتاب صوتی داستان‌های کوتاه جیبی

داستان همیشه قالبی برای انتقال دانش و خرد بوده و انسان از گذشته‌های دور، هر آنچه از زندگی می‌آموخته را به زبان قصه مزین می‌کرده تا قدرت اثرش را در انتقال به دیگران بالا ببرد. با گذشت قرن‌ها و عوض شدن سبک و شیوه‌ی زندگی، هنوز هم قصه از جذاب‌ترین شیوه‌های انتقال محتوا و سرگرم کردن و آموزش است که طرفداران بسیاری هم دارد. کتاب صوتی داستان‌های کوتاه جیبی که شامل مجموعه‌ای از داستان‌های مختلف است و توسط زهره زاهدی ترجمه و گردآوری شده، می‌تواند برای علاقه‌مندان به داستان کتاب جذابی باشد.

به کمک قصه‌ها می‌توان پیچیده‌ترین و عمیق‌ترین مفاهیم و حکمت‌ها را به دیگران منتقل کرد؛ آن هم به شیوه‌ای که تا سال‌های سال در ذهنشان باقی بماند و از خاطرشان پاک نشود. کتاب صوتی داستان‌های کوتاه جیبی نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ داستان‌های این کتاب برخلاف حجم کم و کوتاهی‌شان، حرف‌های ارزشمندی را در دل خود جای داده‌اند که برای مخاطب پندآموز خواهد بود.

قصه علاوه بر ارزش معنوی بسیاری که دارد، برای آموزش زبان نیز بستری مناسب است. کتاب صوتی داستان‌های کوتاه جیبی که داستان‌هایش را به شکل دوزبانه و فارسی و انگلیسی ارائه داده، به شما در یادگیری زبان انگلیسی کمک شایانی خواهد کرد. خوانش روان فرهاد اتقیایی نیز در این زمینه بسیار کمک‌کننده خواهد بود.

کتاب صوتی داستان‌های کوتاه جیبی کاری از انتشارات کتاب‌سرای نیک و نشر جیحون است که با صدای فرهاد اتقیایی و فرزانه فائزی روایت شده.

کتاب صوتی داستان‌های کوتاه جیبی برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به داستان‌های دوزبانه، مخاطبین اصلی این کتاب محسوب می‌شوند.

در بخشی از کتاب صوتی داستان‌های کوتاه جیبی می‌شنویم

دو روز به پایان جهان مانده، تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. مهلتش تمام شده و فقط دو روز باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت، تا روزهای بیشتری از او بگیرد. داد زد و بد و بیراه گفت. خدا سکوت کرد. جیغ کشید و جار و جنجال راه انداخت. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت کرد. به فرشته‌ها و انسان‌ها پیله کرد، خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت، خدا سکوت کرد. دلش گرفت، گریه کرد و به سجده افتاد. خدا سکوتش را شکست و گفت: «عزیزم، یک روز دیگر هم گذشت و تو تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال گذراندی. تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.» در میان هق‌هق گریه گفت: «اما با یک روز چه کار می‌شود کرد؟» خدا گفت: «کسی که لذت یک روز زندگی را تجربه کرده باشد، گویی هزار سال زندگی کرده است و کسی که امروزش را درنیابد، هزار سال هم به دردش نخواهد خورد.»

فهرست مطالب کتاب صوتی