معرفی و دانلود کتاب صدای زندگی: داستان‌هایی واقعی به قلم معروف‌ترین روانپزشک ترکیه

معرفی کتاب صدای زندگی: داستان‌هایی واقعی به قلم معروف‌ترین روانپزشک ترکیه

گلسرن بودایجی اوغلو، از خوش‌آوازه‌ترین روانپزشکان ترکیه، در کتاب صدای زندگی، داستان‌های تأثیرگذار و واقعی را از زندگی افرادی که با مشکلات و دردهای خود روبه‌رو شده‌اند، شرح می‌دهد. نویسنده با روایت‌های کوتاه اما واقعی از زندگی افرادی که برای درمان به او مراجعه کرده‌اند، سعی دارد به ما کمک کند تا در این داستان‌ها خودمان را پیدا کنیم و با امید و انگیزه‌ی بیشتری به مقابله با مشکلات شخصی خود بپردازیم.

درباره‌ی کتاب صدای زندگی

تردیدی نیست که شما مدتی را با اضطراب و تشویش زندگی دست و پنجه نرم کرده‌اید و اتفاقات ناگوار به شما آسیب روحی و جسمی زده و آرامش را از زندگی‌تان گرفته است. گلسرن بودایجی اوغلو (Gülseren Budayıcıoğlu) در کتاب صدای زندگی (Hayatın Sesi) قصه‌هایی از زندگی دردناک اما آموزنده‌ی مراجعین خود را بازگو کرده و از این طریق به ما یاد می‌دهد که چگونه از تجربیات آن‌ها درس بگیریم و با مشکلات دشوار و طاقت‌فرسا روبه‌رو شویم.

برای عبور از سخت‌ترین لحظات زندگی، گاهی نیاز داریم داستانی بشنویم که مانند تجربیات دشوار ما باشد. یکی از روایت‌هایی که گلسرن بودایجی اوغلو در کتاب صدای زندگی تعریف می‌کند، به اثرات استرس بر بدن انسان می‌پردازد. او داستان زنی به نام فهیمه را نقل می‌کند که پس از روبه‌رو شدن با بحرانی ناگهانی در زندگی‌اش، به بیماری جسمانی سخت و دردناکی دچار می‌شود. نویسنده با روایت این ماجرا و بیان تجربیات خود از مواجهه با فهیمه و بیماران دیگری با مشکل یکسان، به ما می‌آموزد که چگونه با اضطراب‌های زندگی مقابله کنیم و نگرشی نو به سختی‌ها داشته باشیم.

هرچقدر که زندگی بخواهد برایمان مشکلات ایجاد کند، انسان‌ها همواره راهی برای بازگشت به تعادل پیدا می‌کنند. این همان پیامی است که گلسرن بودایجی اوغلو در کتاب صدای زندگی به ما خاطرنشان می‌کند؛ مهم نیست زندگی چقدر سخت باشد، باید از موقعیت‌ها درس گرفت و از آن‌ها عبور کرد. به اعتقاد این نویسنده و روانپزشک، انسان‌ها دارای یک نیروی جادویی به نام انعطاف‌پذیری در مقابل چالش‌های زندگی هستند. فرقی نمی‌کند که در کودکی ترک شده باشیم، به بیماری سخت مبتلا باشیم یا در غم از دست دادن عزیزانمان به سر بریم، ما همواره راهی برای بازگشت به امید پیدا می‌کنیم و با درس‌هایی که از داستان‌های این مجموعه می‌گیریم، مسیر زندگی را با آگاهی و آمادگی بیشتری ادامه می‌دهیم.

گلسرن بودایجی اوغلو در کتاب صدای زندگی، بر اهمیت ارتباطات انسانی در زندگی تأکید دارد. نویسنده نشان می‌دهد که حمایت عاطفی از سوی خانواده، دوستان و نزدیکان می‌تواند در افزایش شادی و مقابله‌ی مؤثر با مشکلات با اعتمادبه‌نفس و روحیه‌ی قوی‌تر نقش بسزایی داشته باشد. او با زبانی ساده و روان داستان‌های آموزنده را روایت کرده و اصطلاحات پیچیده‌ی روانشناسی را به کار نمی‌برد و همین امر باعث می‌شود تا کتاب صدای زندگی برای طیف گسترده‌ای از خوانندگان جذاب و قابل درک باشد.

اکنون می‌توانید این کتاب را با ترجمه‌ی دکتر شهرزاد صدر که به یاری نشر گویا چاپ و روانه‌ی بازار شده است، تهیه کنید.

کتاب صدای زندگی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب را به تمام افرادی که در زندگی خود درگیر استرس و چالش‌های اضطراب‌آور هستند یا با بیماری‌های روحی و جسمی دست و پنجه نرم می‌کنند، توصیه می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صدای زندگی: داستان‌هایی واقعی به قلم معروف‌ترین روانپزشک ترکیه می‌خوانیم

در یک جامعه هر چقدر خشونت رواج بیشتری داشته باشد آن جامعه غمگین‌تر ناراضی‌تر، بی‌اعتمادتر، آسیب‌پذیرتر، زودرنج‌تر، خشمگین‌تر و طالب خشونت می‌شود.

خشونت حتی رویاهای ما انسان‌ها را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. به خصوص خشونت علیه زنان بسیار منفی‌تر و تأثیرگذارتر است. همانطور که گفتیم خشونت مانند ویروسی مسری است. زیرا زن در تمام جوامع نماد مهربانی - شفقت و عشق است. اگر او بمیرد تمام این چیزهایی که در ذهن بشر است نابود خواهد شد.

خانه‌هایی که به جای خشونت با زنانشان رفتاری محبت‌آمیز با آن‌ها داشته‌اند خانه‌های خوشحال و خوشبختی هستند. در این خانه‌ها کودکان آلوده به ویروس خشونت نمی‌شوند، بلکه برعکس، چارۀ امور را در محبت و شفقت می‌بینند و کودکان خوشبختی می‌شوند.

دائماً از کسانی که در معرض خشونت قرار گرفته‌اند صحبت می‌کنیم و برای آن‌ها بسیار ناراحت می‌شویم. امروز بیایید کمی در مورد افرادی که خشونت می‌کنند حتی از افرادی که می‌توانند بی‌رحمانه قتل انجام دهند صحبت کنیم. آیا افرادی که چنین خشونت‌هایی را انجام می‌دهند هم در همان جامعه پرورش می‌یابند؟ آن‌ها مگر پدر و مادری ندارند؟ قاتلان و جانی‌ها در چه خانواده و در چه شرایطی رشد می‌کنند؟

چه اتفاقی می‌افتد که در دنیا قاتلان و جانیان روز به روز بیشتر می‌شوند؟

در زندگی کاری‌ام افراد مجرم بسیاری را دیده‌ام. اما شخصی را به یاد دارم که زن جوانی را به طور وحشیانه‌ای کشته بود و بعد از پایان مجازاتش پیش من آمده بود.

اسمش "علی" بود. موهای سیاه و کثیفی که شاید ماه‌ها بود شسته نشده بود جلوی چشمانش ریخته شده بود. گاهی با دستش آن‌ها را کناری می‌زد. لاغر و نحیف بود. دست‌هایش را جلویش گره زده بود، سرش را خیلی خم کرده بود و اصلاً به صورتم نگاه نمی‌کرد و حرفی نمی‌زد.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه مترجم
سخنی از نویسنده
صدای زندگی
تغییر سرنوشت حنیفه
عدالت الهی
کودکان خانه‌های سوت و کور و تجربه اولین عشق
زندگی کردن یک هنر است
پروفسوری که از همسرش کتک می‌خورد
ابعاد خشونت
رودخانه زندگی
علی
مادر به خانه‌مان برویم
پارانویاهای قاتل
دکتر کشیک
بن مایۀ سرنوشت
زیبایی بی‌ارزش
خدمتکار فهیمه خانم
خاطرات روزهای اورژانس
معلمین سرنوشت‌ساز
صالح باهوش اما منزوی
داستان یک مرد کم حرف
درک معنای ازدواج
النگوی طلا
ترس از ترک شدن
انواع خلاء احساسی
رویایی که واقعی شدند
اسیدپاشی
لبخند