معرفی و دانلود کتاب شبهای یلدا
برای دانلود قانونی کتاب شبهای یلدا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شبهای یلدا
کتاب شبهای یلدا به قلم اعظم حسین پور، داستان دختر شاد و شیطونی به نام یلدا را به تصویر میکشد که دلباختهی پسری به نام سیاوش و چشمان رنگیاش میشود.
یلدا دختر ته تغاری یک خانواده صمیمی و مهربان است که با برادرش آرش رابطه بسیار نزدیکی دارد. دختری بازیگوش که سال آخر دانشگاه را سپری میکند و زندگی بسیار بر وفق مرادش است. یلدا در جریان یک تصادف با سیاوش آشنا شده و ابتدا میل و رغبتی به او نشان نمیدهد و مدام با نیش و کنایه سیاوش را از خودش میراند اما عاقبت گرفتار سیاوش میشود.
بعد از مدتی سیاوش از یلدا میخواهد تا در رساندن بستههای نرمافزاری به مشتریانش او را یاری دهد و یلدا هم قبول میکند. این کار تا مدتی ادامه پیدا میکند تا اینکه در نهایت یلدا بیخبر از همه جا درست در روز فارغالتحصیلیاش توسط پلیس دستگیر و روانه زندان میشود.
در بخشی از کتاب شبهای یلدا میخوانیم:
زدم ازخونه بیرون. ساک تو دستم بود. یه نگاه کردم به بسته. یه نفس راحت کشیدم. مامان اصلا متوجه ساک نشده بود. رفتم اون ور خیابون. یه تاکسی نگه داشت برام. زود سوار شدم، تاکسی راه افتاد. باید میرفتم اون سر شهر. این کار یه جورایی برام جالب بود. تمام خیابونا و کوچه پس کوچههای شهرو یاد گرفته بودم. نگام افتاد به راننده، یه مرد جوون بود با ریش و سبیل. موهاش مشکی بود و هوایی شونه کرده
بود. نگاش مستقیم به جلو. تو باغ خودش غرق بود. یه عکس روآفتگیرش بود. عکس یه بچهی دو سه ساله. چقدر ناز بود و تپل. حتما عکس بچه شه. دختره یا پسر؟ به تو چه آخه دختر، باید تو همه چیز سرک بکشی؟ تاکسی نگه داشت. یه پسر جوون نشست کنارم. هنوز یه صد متری نرفته بودیم که یه تیکه کاغذ گذاشت رو دستم.
جا خوردم. سرم چرخید طرفش. نگاش رو چسبونده بود مثل کنه به صورتم. چندشم شد. قیاقهاش افتضاح بود. یه چشم غره زدم بهش و کاغذ رو نصف کردم از وسط با خونسردی و گذاشتم رو دستش. ندیدم صورتشو اما حرصش در اومد، چون کاغذ رو مچاله کرد و از شیشه انداختش بیرون. خندهام گرفت. پسرهی پررو! میمون هر چی زشت تر بازیشم بیشتر. موهامو زدم کنار از رو صورتم و چشم دوختم به بیرون. این دفعه صداش اومد که آروم پرسید:
-اسمت چیه؟
صورتم رو چرخونم سمتش. یکی ازتیرهای مژههای بلندم رو انداختم دقیق وسط چشاش. یه اخم پت و پهن دادم به ابروهامو گفتم:
-به تو چه؟
جا خورد. دست و پاشو گم کرد پسرهی انتر. نگام افتاد به خیابون، گفتم:
-مرسی آقا پیاده میشم.
راننده زد تو ترمز. سریع پیاده شدم و در تاکسی روکوبیدم به هم. راننده از تو آیینه نگام کرد طلبکارانه. حق داره یلدا، به اون چه! یه لبخند خجل زدم بهش و دست به سینه وایستادم براش. خندهاش گرفت و پاشو گذاشت رو گاز.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شبهای یلدا |
نویسنده | اعظم حسین پور |
ناشر چاپی | نشر هنر پارینه |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 519 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-5981-73-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |
جذاب و پر کشش بود
ولی خیلی غلط املایی داشت و متاسفانه بعضی پاراگرافهای کتاب با بی دقتی دوبار تکرار شده بود و البته طبق معمول کلیشه زیاد داشت و با اینکه کل کتاب آب و تاب زیادی داشت ولی آخر داستان که باید آب و تاب داشته باشه سریع خلاصه شد!!