معرفی و دانلود کتاب به هوای تو
برای دانلود قانونی کتاب به هوای تو و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب به هوای تو
زندگی عاشقانهی تارا و صدرا با یک اتفاق غیرمنتظره و رازی پنهان دستخوش تغییر میشود؛ اتفاقی که آن دو را برای سالها از هم دور میکند. اعظم حسین پور در کتاب به هوای تو داستان زیبای عاشقانهای را روایت میکند با فراق و دوری پیوند خورده و زیر پوست شهر جریان دارد.
دربارهی کتاب به هوای تو
خیلی وقتها آغاز راه عشق بسیار زیباست، اما در میانهی آن حفرهای ایجاد میشود که میتواند عاشق و معشوق را در خود ببلعد و هر دو را قربانی کند! کتاب به هوای تو نوشتهی اعظم حسینپور داستان عاشقانه و پرفرازونشیب زوجی را روایت میکند که هر دو در بازی بیرحمانهی سرنوشت گرفتار شدهاند. تارا و صدرا عاشقانه یکدیگر را دوست دارند و قرار است با هم ازدواج کنند. اما تارا یک شب مانده به جشن ازدواجشان مجبور به ترک وطن میشود و این اقدام همه را شوکه میکند. پس از پنج سال تارا با شخصیت و ظاهری متفاوت و راز پنهانی که در سینه دارد، به کشور باز میگردد و تازه متوجه میشود صدرا با دختری به نام افسون، که دشمن دیرینهی اوست ارتباط دارد. از آنجایی که تارا نمیتواند علت رفتن خود را به کسی بگوید، به ناچار سکوت میکند. اما چرخ روزگار به شکلی میچرخد و اتفاقاتی رخ میدهد که همه چیز را عوض میکند.
کتاب به هوای تو برای چه کسانی مناسب است؟
همهی کسانی که به خواندن داستانهای و رمانهای ایرانی عاشقانه علاقهمندند، از خواندن این کتاب لذت میبرند.
در بخشی از کتاب به هوای تو میخوانیم
عمه زیر بازویم را دوباره گرفت و مرا به سمت سالن بزرگ نشیمن هدایت کرد. پنجرههای بلند و قدی که با پردههای حریر و مخمل زرشکی زینت داده شده بود، با اقتدار جلویم قد علم کرد و خطبهخط خاطرات خوشم را معنا بخشید. مبلهای بزرگ و سلطنتی زرشکی از چوب گردو و روکشهای مخمل گران قیمت، همانها بود که سالها رویشان نشسته بودم و روزگار نوجوانیام را سپری کرده بودم. نگاهم به دیوارها افتاد. تابلو فرشهای قدیمی و دیوارکوبهای قرمز هنوز سرجای خودشان بود، به همان زیبایی و به همان تمیزی. فرشهای بزرگ دستبافت از جنس ابریشم که زیر پاهایم گسترده بود، همانها بودند که گل به گل¬شان را شمرده بودم و نقش به نقش¬شان را از بَر بودم. صدای عمه مرا از عالم خاطراتم بیرون کشید:
- کوکب برو اتاقش رو آماده کن، چمدونشم ببر.
کوکب با اشتیاقی که در حرکاتش مشهود بود با لبی پرخنده گفت:
- چشم خانم. اتاقشون رو هر روز گردگیری کردم تا شاید یه روز خانم جان برگردند. الان میرم ملحفهها رو عوض میکنم، پنجرهها رو باز میکنم تا هوای تازه بیاد تو اتاق.
عمه بیحوصله دستی برایش تکان داد و گفت:
- خیله خب زود برو دیگه.
کوکب چمدانم را برداشت و از پلههای عریض و طولانی عمارت بالا رفت. نگاهم به دنبالش کشیده شد و روی چلچراغ زیبا و بلندی که از سقف تا نزدیک زمین آویزان بود ثابت ماند و آهی از سینهام بیرون فرستادم. عمه روی مبل بالای سالن نشست و چشمانش برای لحظهای بسته شد. همانجا وسط سالن ایستاده بودم و به اشیاء قدیمی و عتیقه و بعضاً لوکس و جدید مینگریستم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب به هوای تو |
نویسنده | اعظم حسین پور |
ناشر چاپی | انتشارات آئیسا |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 525 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6462-02-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |