معرفی و دانلود کتاب تقدیر تصادفی

عکس جلد کتاب تقدیر تصادفی
قیمت:
۴۸,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب تقدیر تصادفی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب تقدیر تصادفی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب تقدیر تصادفی

زهرا اخوان پاکدهی در کتاب تقدیر تصادفی روایتگر داستانی واقعی از عشق و دلدادگی دختری به‌نام ماهور است. داستان در دوران جنگ عراق علیه ایران یعنی زمانی که پدر ماهور در جبهه‌ی جنگ به سر می‌برد، رقم می‌خورد. ماهور دلباخته و شیفته‌ی پسری به‌نام شهریار می‌شود که از اقوامشان است. ماهور از حس شهریار به خود بی‌خبر است و مدام این سؤال را که آیا او هم به من علاقمند است در ذهنش مرور می‌کند. او به توصیه‌ی یکی از دوستانش با منزل شهریار تماس می‌گیرد تا دریابد که آیا کسی در زندگی او هست یا نه و در کمال ناباوری متوجه می‌شود که حس میان آن‌ها دوطرفه است. مخالفت پدر ماهور با ازدواج او با شهریار به‌خاطر تفاوت در فرهنگ و اعتقادات و همچنین حضور خواستگار دیگر، موانعی را بر سر راه وصال ماهور و شهریار ایجاد می‌کند.

کتاب تقدیر تصادفی برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب را به علاقمندان رمان‌های عاشقانه‌ی ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب تقدیر تصادفی می‌خوانیم

مثل برق گرفته‌ها دچار شوک شدم، عصبی گفتم این ادکلنو چون لیلا برای تولدم آورد قبول کردم وگرنه قبلش که از طرف شما بود پس دادم. بهتره به من فکر نکنین، همون قدر که شما منو دوست دارین شاید من کسی دیگه رو دوست داشته باشم. تا اینو گفتم حین دور زدن و وارد کوچه شدن با سر رفتیم تو دیوار. سرم منگ بود از برخورد ماشین به دیوار، سعید بعد از بیرون اومدن از شوک با چشمایی به خون نشسته به سمتم برگشت و گفت الهی همونجور که دل منو سوزوندی اونی که دوستش داری دلتو بسوزونه. تا اینو گفت شدت لرزش دستام بیشتر شد و اونقدر از نفرینش عصبی شدم که در رو باز کردم و محکم کوبیدم و رفتم. دستمو به دیوار تکیه داده بودم و با قدی خمیده مسافت مونده به خونمون رو زیر بارونی که نم نم می‌بارید به سختی طی کردم. وارد حیاط شدم... مامان از دیدن سر تا پای خیسم وحشت زده بیرون اومد و پرسید خاک به سرم چت شده ماهور؟ این چه سر و شکلیه؟ چادرمو برداشتم و درحالی که از سرما می‌لرزیدم به کمک مامان خودمو کنار بخاری رسوندم.

از اون تاریخ دیگه سعید حتی دنبال خواهرش هم نمی‌اومد و جوری قیدم رو زد که انگار هرگز نبود و من هم ازین که موفق شده بودم از سرم بازش کنم خوشحال بودم. ظهر به ظهر رفتن من به خونشون هم منتفی شد و در کنار دوستان دیگه‌ام توی مدرسه میموندم تا اینکه بالاخره اون سال هم تموم شد و لیلا قصد رفتن از شهرمون رو کرد و منو برای مهمونی خداحافظی که گرفته بود دعوت کرد. روز مهمونی راهی آدرسی که بهم داد شدم. خونه‌ای که دست کمی از قصر نداشت و سعید جلوی در ورودی خونه مشغول خوش آمدگویی به مهمون‌ها بود. تا منو دید زل زد به چشم‌هام... با پاهای سنگین تر از خودم از پله‌ها بالا رفتم و سلام کردم که گفت: این خونه باید خونه‌ی تو می‌بود نه کسی دیگه. نگاهی به داخل خونه انداختم. از ظاهر وسایل و نو بودنشون مشخص بود جهیزیه‌ی تازه عروسه. سرمو پایین انداختم و گفتم: انشالله خوشبخت بشین.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب تقدیر تصادفی
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات ندای الهی
سال انتشار۱۴۰۲
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات174
زبانفارسی
شابک978-622-92751-6-0
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان واقعی ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب تقدیر تصادفی

mitra.mh. 46
۱۴۰۲/۱۲/۰۳
درود بر نویسنده‌ی محترم و توانمند، جذب داستان وصفای ماهور شدم، دختری که دل پاکی داره، مقید و مذهبیه و تصمیمات احساسی میگیره ماهور دل باخته پسری از اقوام میشه که به دلیل فضای اوایل انقلاب که افراد به دو دسته‌ی انقلابی و ضد انقلاب مشخص شده بودند به عشقش نمیرسه و تن به ازدواجی بدون عشق میده که به طلاق ختم میشه، عاقبت ماهور علیرغم ملاک‌هایی که برای همسر آینده دارد عاشق پسری نابینا شده و از طرف خانواده طرد می‌گردد سرانجام با کلی کشمکش و سرسختی با آن پسر ازدواج میکند و به موفقیتهایی می‌رسند که از طرف خانواده و فامیل مورد حمایت، محبت و لطف قرار میگیرند.
ستاره
۱۴۰۲/۰۷/۲۷
یکی از نکات مهم در این رمان، رسم و رسوم غلط و دست و پاگیر در فرهنگ خانواده‌ها و بعضا ملتها می‌باشد. هم چنین در مقوله‌ی ازدواج که بسیار این مطلب دیده می‌شود. در سرگذشت شخصیت اول داستان، انتخاب او در سنین نوجوانی بدلیل بروز هیجانات و غلبه‌ی غرایز نمی‌توانست درست و دقیق باشد چنانچه بعدها خودش به این و مساله اعتراف کرد. اما در ادمه‌ی زندگی رشد فکری و کسب قدری تجربه توانست انتخاب درستی انجام دهد گرچه از دید والدینش اصلا فرد مناسبی برای او نبود آنهم بخاطر معلولیت ظاهری. در مجموع داستان پر کشش و آموزنده‌ای بود. ممنون از خانم نویسنده
mitra_Amiri
۱۴۰۲/۰۸/۱۵
این کتاب درباره دختری به اسم ماهور هسته که خانواده تعصبی دارن، دختره عاشق یکی از فامیل‌های مادرش میشه ولی بهش نمی‌رسه، با یکی از اقوام پدرش ازدواج می‌کنه ولی بخاطر دخالت‌های مادره پسره طلاق میگیرن....
درآخر سر هم با یک مرد نابینا به اسم سبحان که غریبه هسته و از یک خانواده روستایی هسته ازدواج که و
می‌کنه طی این مدت پدرش خیلی ماهور را اذیت می‌کنه تا طلاق بگیره ولی ماهور طلاق نمیگیره به زندگیش با سبحان ادامه میده و درکنار سبحان خوشبخت میشه.
مطهره
۱۴۰۳/۰۹/۰۱
خیلی این مدل رمانا رو دوست دارم از اونایی که انگار داری بجاشون زندگی میکنی باهاشون خوشحال میشی باهاشون ناراحت و پابه پای غصه هاشون اشک میریزی انگار که الان جلوت نشسته و گره روسریشو شل میکنه و اشک چشاشو پاک میکنه با یه نگاه مملو از حصرت به گذشته داره خاطراتشو تعریف میکنه و به ریشه های فرش خیره شده و من میخوام بی توقف و نفس کشیدن تا اخرشو برام تعریف کنه حقا که نویسنده داستان سنگ تموم گذاشته
ز . مالکی
۱۴۰۳/۰۲/۳۱
داستان خوبی بود روون بود جای تاسفه که پدرایی مثل پدر ماهور باخودخواهی زندگی بچه هاشون رو تباه می‌کنند ونویسنده اینو خوب بیان کرده بود ودیگر اینکه بازم جای تاسفه که زنی مثل رقیه نادیده گرفته میشه که برای ازدواج پسرش حتی خبرش نمی‌کنند
سرنوشت آدما به دست خودشون رقم می‌خوره وسرنوشت ماهور هم با بی تدبیری پدرش رقم خورد
میترا امیری
۱۴۰۳/۰۶/۲۴
نوشته بدی نیست.بیشتر واقعیت زندگیه واینکه تو زندگی هیچ چیز قابل پیش بینی نیست وهر روز اتفاقی میفته که اصلا فکرشو نمیکنی مثل ازدواج این خانم با آقایی که معلولیت دارن در صورتی که مواردخیلی بهتری براشون پیش اومده بود ولی ایشون با انتخابشون زندگی که پراز آرامش و دلخواه خودشون هست رو دارن
نگار ابراهیمی
۱۴۰۳/۰۱/۰۸
با سلام خدمت نویسنده محترم این کتاب کتاب بسیار عالی و جذاب و مورد علاقه‌ام بود به نظرم هر چند داستان آخرش بسیار عالی تمام شد و پدر ماهور رو مردی لجباز و مادرش رو هم تحت تاثیر حرف اطرافیان قرار می‌داد ولی باید به پدر مادر ماهور هم‌ حق داد که نگران باشن توصیه میکنم حتما یک بار هم شده مطالعه‌اش کنید
مجید رفیع پور
۱۴۰۲/۱۱/۱۰
سلام و درود بر شما و متشکر از شما داستان این کتاب بسیار عالی و جذاب و مورد علاقه‌ام بود به نظرم هر چند داستان آخرش بسیار عالی تمام شد و پدر ماهور رو مردی لجباز و مادرش رو هم تحت تاثیر حرف اطرافیان قرار می‌داد ولی باید به پدر مادر ماهور هم‌ حق داد که نگران باشن البته با این‌ نوع برخورد موافق نبودم
Saratwin
۱۴۰۲/۰۹/۲۴
داستان در کل‌ی تراژدی از حماقتهای دخترانه بود که کم نیستند متاسفانه اینجور دخترها و پدر و مادرهای نادان بدتر از اونها با موضوع داستان مشکلی نداشتم اما نویسنده خیلی عجله‌ای داستان رو پیش میبرد که خوب برام مثل داستانهای مجله‌ای بود و این برام اصلا جذاب نبود
Zahra Seif
۱۴۰۲/۱۲/۱۴
سلام به دوستان عزیز داستان بدی نبود عاشقانه هاش بد نبود. خیلی روند داستان تند بود. و لی بعضی تصمیمات تحسین برانگیز هستند. مثل زندگی با یک نابینا که تصمیم دشوار ولی تحسین برانگیز بود.
نفیسه
۱۴۰۲/۰۹/۰۹
بعضی وقت‌ها به حال زنان دنیا گریه می‌کنم و از زن بودن خودم بدم میاد
چقدر جنس زن از هر طرف اذیت میشه و مورد تحقیر قرار می‌گیره
بهار
۱۴۰۲/۰۸/۰۳
کتاب خیلی خوب خصوصا که داستان واقعی بود خوندنش به همه پیشنهاد می‌کنم واقعا ماهور به خاطر صبر زیادش تحسین می‌کنم و با صبر به ارامش رسید ممنون از نویسنده
Arad Hashemi
۱۴۰۲/۰۸/۰۳
کتاب جالبی بود، داستانش خیلی خوب پیش رفته بود اما اخر داستان یکم غیر واقعی بود و سریع جمع شده بود، در کل ارزش خواندن دارد.
Hhhh
۱۴۰۳/۰۶/۲۵
به نظرم در کل کتاب خوبی بود ولی بعضی جاها کم و کاستی‌هایی وجود داشت در کل خسته نباشید نویسنده محترم
مریم متولی
۱۴۰۳/۰۲/۱۱
نویسنده خیلی زیبا تونسته بود از عشق پاک یک دختر تعریف کنه و بنظرمن داستان جذابی بود گوینده هم خوانش خوبی داشت
مشاهده همه نظرات 35

راهنمای مطالعه کتاب تقدیر تصادفی

برای دریافت کتاب تقدیر تصادفی و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.