معرفی و دانلود کتاب دختر پنهانم

معرفی کتاب دختر پنهانم

بحران میانسالی می‌تواند برای زنان از دشوارترین مراحل زندگی‌شان باشد. در کتاب دختر پنهانم، نوشته‌ی النا فرانته، با زنی روبه‌رو می‌شوید که می‌خواهد در تنهایی خود معنای واقعی زندگی و شادی را پیدا کند. او برای رسیدن به این احساس از دخترانش فاصله می‌گیرد و با مرور خاطرات گذشته‌ به عواطفی که تاکنون در وجودش پنهان شده بودند، پی می‌برد. این کتاب نامزد جایزه‌ی ادبی بوکر شده است.

درباره‌ی کتاب دختر پنهانم

لدا یک استاد دانشگاه است که در فلورانس ایتالیا تدریس می‌کند و در حال سپری کردن روزهای میانسالی‌ست. او از همسرش طلاق گرفته و دو دخترش به همراه پدرشان در کانادا زندگی می‌کنند. این زن حالا می‌خواهد برای اینکه مدتی از دغدغه‌های روزمره جدا شود، برای تفریح به شهری ساحلی برود. سفر او در ابتدا با شور و شوق همراه است و همه‌چیز برای لذت بردن از تنهایی و دیدن مناظر زیبا مهیاست؛ اما هرچه بیشتر می‌گذرد فکرهای ناراحت‌کننده بیشتر در ذهنش قدرت می‌گیرند. در کتاب دختر پنهانم (The lost daughter) نوشته‌ی النا فرانته (Elena Ferrante)، با زن میانسال و تنهایی آشنا می‌شویم که علی‌رغم موفقیت‌هایش در وجود خود احساس رضایت و شادی ندارد و بخش زیادی از این مسئله به رابطه‌ی تصنعی میان او و دخترانش بازمی‌گردد.

لدا در طول سفر خود با دیدن مادر و دختری خوشحال، با هجوم افکار و احساسات بی‌پایان خود مواجه می‌شود. او باید برای حل گره‌های ذهنش به خاطرات گذشته سفر کند تا شاید ریشه‌ی حس آزاردهنده‌اش را در وقایعی که در کنار خانواده‌اش از سر گذرانده است، بیابد و بتواند احساس واقعی خود را نسبت به مسائلی چون زن بودن و مادر بودن پیدا کند. بنابراین شروع می‌کند به اندیشیدن درباره‌ی رفتارهایی که به‌عنوان یک مادر از خود بروز می‌داده است.

از جذابیت‌های این داستان شخصیت‌پردازی عمیق و بیان صادقانه و بدون سانسورِ احساسات متضاد مادرانه است که با کلیشه‌های مرسوم نسبتی ندارد. کتاب دختر پنهانم، با ترجمه‌ی سارا عصاره از سوی نشر نون منتشر شده و در دسترس علاقمندان به رمان‌های خارجی و آثار نویسنده‌ی پرفروش، النا فرانته، قرار دارد.

اقتباس سینمایی از کتاب دختر پنهانم

در سال 2021 براساس داستان این کتاب فیلمی به همین نام و به کارگردانی مگی جیلنهال (Maggie Gyllenhaal) ساخته شده است. این فیلم نامزد سه جایزه‌ی اسکار است و جایزه‌ی بهترین فیلمنامه‌ی اقتباسی، بهترین بازیگر زن و نقش مکمل زن را دریافت نموده است. از بازیگران این اثر اقتباسی می‌توان به اولیویا کولمن (Olivia Colman)، جسی باکلی (Jessie Buckley) و داکوتا جانسون (Dakota Johnson) اشاره کرد.

کتاب دختر پنهانم مناسب چه کسانی است؟

خواندن این کتاب به علاقمندان به رمان‌های اجتماعی، خصوصاً زنانی که در آستانه‌ی میانسالی قرار دارند، توصیه می‌شود.

نکوداشت‌های کتاب دختر پنهانم

• هیجان‌انگیزترین و خردمندانه‌ترین تأمل فرانته درباره‌ی زنانگی و مادر بودن. (Goodreads)
• این اثر، با صداقت به کاوش در عواطف متناقضی می‌پردازد که ما را به کودکانمان پیوند می‌دهند. (Barnes & Noble)
• این رمان تأثیرگذار در آخر، به این راحتی‌ها از ذهن پاک نمی‌شود. (Boston Globe)

با النا فرانته بیشتر آشنا شویم:

النا فرانته یکی از مشهورترین نویسندگان ایتالیایی در دنیاست که آثارش بسیار پرفروش بوده‌اند. او در سال 1943 در ایتالیا به دنیا آمد. هیچ‌کس از شهر تولد او و خانواده‌اش اطلاعی ندارد چرا که می‌خواهد هویتش پنهان باشد و کسی از زندگی‌اش باخبر نشود. النا فرانته در حقیقت نام مستعار اوست که با این عنوان آثارش را به چاپ می‌رساند.

فرانته نویسنده‌ای است که به شهرت اهمیتی نمی‌دهد و به اعتقاد او، خودش ناشناس ماندن را انتخاب نکرده بلکه کتاب‌هایش نام نویسنده را بر خود دارند. مجله‌ی تایم در سال 2016 فرانته را به عنوان یکی از صد نویسنده‌های تأثیرگذار جهان معرفی کرد. در همین سال فرانته جایزه جهانی «من بوکر» را برای کتاب فرزند گمشده از آنِ خود کرد.

آثار فرانته تاکنون در 39 کشور جهان ترجمه و منتشر شده و همچنین از آن‌ها فیلم و سریال‌های اقتباسی نیز ساخته شده است. از دیگر کتاب‌های او می‌توان به «دوست نابغه‌ی من»، «داستان فرزند گمشده»، «روزی که رهایم کردی»، «آن‌هایی که می‌روند» و «آن‌هایی که می‌مانند» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب دختر پنهانم می‌خوانیم

پدرشان دور دنیا می‌چرخید، یک موقعیت بعد از دیگری. حتی وقت نداشت به‌خوبی ببیند چه چیزی از روی بدن او کپی شده بود و تولیدمثلش چه‌طور از آب درآمده بود. نگاه کوتاهی به دو دختر کوچک می‌انداخت و با محبت واقعی می‌گفت: «کاملاً شبیه تو هستن.» جانی مرد مهربانی است، دخترهایمان او را دوست دارند. تقریباً اصلاً درگیر آن‌ها نبوده، ولی وقتی که لازم بود، هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد، همین‌طور که حالا هم هر کاری از دستش بربیاید انجام می‌دهد. بچه‌ها هم دوستش دارند. اگر اینجا بود، مثل من روی تخت نمی‌ماند، بلکه می‌رفت و با النا بازی می‌کرد. احساس می‌کرد وظیفه‌اش است که این‌کار را انجام دهد.

من اما نه. به بچه نگاه می‌کردم ولی با دیدنش به این شکل تنها و در عین‌حال همراه با تمام اجداد متراکم در گوشتش، حسی شبیه به نفرت را احساس می‌کردم. دختربچه با عروسک بازی می‌کرد. با آن طوری حرف می‌زد انگار که عروسکِ کهنة گَری نباشد. نیمی از‌ سر عروسک موی طلایی داشت و نیمش کچل بود! کسی چه‌ می‌داند دختربچه چه شخصیتی برای عروسک تصور می‌کرد. او را نانی، نانوچا، نانی‌کیا، نه‌نه‌لا صدا می‌کرد. بازی پرمحبتی بود. صورت عروسک را محکم می‌بوسید. چنان محکم با بازدمی از دهانش با آن دوست‌داشتنِ شاد و پرشورش و با تمام محبتی که در توانش بود آن را می‌بوسید که تقریباً به‌نظر می‌رسید پلاستیک باد می‌کند. سینه‌ی برهنه‌ی عروسک را، روی کمر آن را، روی شکمش را، همه‌جایش را با دهان باز می‌بوسید، گویی‌که بخواهد آن را بخورد. نگاهم را برگرداندم، به بازی کودکان نباید نگاه کرد. ولی دوباره برگشتم و به او نگاه کردم. نانی، عروسک زشت و پیری بود، روی صورت و بدنش خط‌خوردگی‌هایی با خودکار بود.