معرفی و دانلود کتاب جلبک
برای دانلود قانونی کتاب جلبک و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب جلبک
کتایون سنگستانی در کتاب جلبک، روایتگر زندگی پرفراز و نشیب و پر از چالش دختری دانشجوست. دختری بسیار معمولی که باید برای امرار معاش کار کند و با مشکلات ریز و درشتی که مدام بر سر راهش قرار میگیرند دست به گریبان شود.
درباره کتاب جلبک
شخصیت اصلی رمان پیش رو دختری 21 ساله به نام بنشاد سروری است که در رشته تئاتر درس میخواند. او مشکلات مالی بسیاری دارد، به همین خاطر هشت ماه است که به اجبار در یک تولیدی لباسهای مردانه فعالیت میکند؛ اما در نهایت یک روز بعد از آگاه شدن از برخی مسائل، ناچار به اخراج خودخواسته میشود.
مشکل این دختر جوان تنها مسائل مالی نیست، بلکه او کوهی از مشکلات گوناگون را بر دوش دارد. بحران کار و عدم امنیت شغلی، بحران خانواده، بحران عاطفی و رابطه، بدون هدف بودن و سرگردانی مشکلاتی است که او در زندگی دارد.
او رفتوآمد زیادی دارد، باهوش نیست، زیبایی چندانی هم ندارد و به دوستپسرش علاقهمند نیست. تنها موفقیتی که توانسته در زندگیاش کسب کند نوشتن و چاپ یک رمان زرد است که درآمد چندانی هم برایش ندارد. در حقیقت او یک ضد قهرمانِ پریشاناحوال و ناامید محسوب میشود که همانند یک جلبک ناشناس در گنداب مدرنیسم جامعه در حال غرق شدن است.
نویسنده در رمان جلبک این شخصیت معمولی را دنبال میکند تا او را به تحول برساند. زبان داستان صمیمانه و ساده است و گاهی هم با طنز کنایهآمیز و تلخ مخلوط میشود. با این حال در پایان رمان، امید خود را نشان میدهد...
کتایون سنگستانی از ساختار رئالیستی طنزآمیز و تلخ بهره میگیرد تا دنیای کوچک و حقیرشده یک فرد معمولی را نشان بدهد. یک قهرمانی که با مشکلات اجتماعی و معیشتی دست به گریبان است. نویسنده دختر جوان را در حالی نشان میدهد که در خیابانها و کوچههای تهران پرسه میزند، پیادهروی میکند و مدام ماجراهای کوچک و بزرگ را پشت سر میگذارد. قهرمانی که شخصیتی آرمانگرا ندارد و تصور هم نمیکند که جهان در انتظار کشف او ایستاده است.
کتاب جلبک به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
اگر به ادبیات داستانی ایرانی و رمانهای اجتماعی علاقهمند هستید، این کتاب برای شماست.
در بخشی از کتاب جلبک میخوانیم
دور جملههای بلند را که باید خط میکشیدم؛ زیادی طولانی بودند و حتماً مامان را از تختش بلند میکردند. پچپچهایم از زیر پتو هم که از ته چاه درمیآمد و امیر فقط هوای بینشان را میشنید و فکر میکرد این موقع شب ریسک کردهام و گوشی را دزدیدهام و فلاکت هزار جور احتمال دیگر را به تنم مالیدهام که پشت تلفن فقط برایش نفس بکشم. میخواستم فقط او حرف بزند، برای شنیدن ولع داشتم. امیر میگفت و من دور میشدم. دورِ دور، دور از خانه، اما یک کلمه از حرفهایش را نمیفهمیدم. انگار امیر خارجی حرف میزد. مثل سالهای کودکی که با یکی از دخترهای کوچه، شاید فرخنده یا مهتاب، تا کسی از کنارمان رد میشد صدایمان را بلند میکردیم و از حلقمان صدا درمیآوردیم تا فکر کنند خارجی حرف میزنیم. اینطوری انگار از همهی کوچه، همهی شهر، همهی آدمها جدا میشدیم.
گفت «دارم کتابخونهم رو میچینم...» که سیاهیِ سایهای جلو نور زیر در را گرفت. بژنه که یکشبدرمیان شبکار بود و همهی شیفتهای اتاقعمل را قبضه کرده بود تا به قیمت آب آوردن زانویش هم که شده قسطهای ماشینش را پاس کند. پس فقط من بودم و مامان. مامان که حتماً آنطرف موهایش را زده بود پشت گوشش و دست گذاشته بود روی دوتا النگویش که صدایشان درنیاید و بتواند خوب بشنود. چرخیدم و پتو را یک دور دورِ گوشی تلفن پیچاندم تا صدای امیر که آنطرف اوج گرفته بود توی اتاق پخش نشود و بیرون نرود یا حداقل مامان نشنود که چیزی سفت توی مهرههای کمرم فرو رفت. دست که بردم زیر کمرم، انگشتهایم بوی شکلاتِ رژلبِ صورتیام را گرفت که درباز راست شده بود توی کمرم. انگار سیاهی بیشتر شده بود، از گوشهی دیوار شروع میشد و به نیمهی در که میرسید کمرنگتر میشد. حتماً مامان که مجبور شده بود دمپاییهایش را دربیاورد و پابرهنه با سیاهیاش تنها نوری را که توی اتاقم میافتاد پُر کند و کف پایش درد گرفته بود و همان جا روی زمین نشسته بود. کاغذ مچاله میکردم، خشخش راه میانداختم، در رژ لبم را بازوبسته میکردم، بلکم پارازیتی شوند روی صدای امیر که بلند حرف میزد.
یواش، خیلی یواش، در حد مرگ یواش گفتم «صدای درِ رژلبمه که بالاپایینش میکنم.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب جلبک |
نویسنده | کتایون سنگستانی |
ناشر چاپی | انتشارات چرخ |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 116 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-7405-20-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |