معرفی و دانلود کتاب صوتی آنها که به خانهی من آمدند
برای دانلود قانونی کتاب صوتی آنها که به خانهی من آمدند و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی آنها که به خانهی من آمدند
آنچه پیش روی شماست نسخهی گویای رمان زیبای محمد شمس لنگرودیست که با صدای گرم و شیوای خود او روایت شده است. کتاب صوتی آنها که به خانهی من آمدند رمانی با پیرنگی خاص و متفاوت است. راوی و شخصیت اصلی این کتاب، نویسندهای است که پس از انتشار نخستین رمان خود، درگیر ماجراهایی باورنکردنی و سرسامآور میشود. شمس لنگرودی در خلال روایت این ماجراها، بر تعارض روشنفکران ایرانی با اقشار گوناگون مردم جامعه انگشت میگذارد.
دربارهی کتاب صوتی آنها که به خانهی من آمدند
محمد شمس لنگرودی (Shams Langroudi) برای عموم دنبالکنندگان ادبیات معاصر ایران نامی آشنا و چهرهای محبوب است. اغلب ما، حتی اگر مخاطب جدی و حرفهای شعر نو نباشیم، پارهای از سرودههای او را اینجا و آنجا خوانده یا شنیدهایم. شمس لنگرودی سالهاست که در حوزهی شعر و شاعری یکهتازی میکند و با اشعار زیبای خود که بیانگر روح حساس و جهانبینی منحصربهفرد او هستند، طرفداران خویش را از چشمهی ادبیات فاخر سیراب میکند. اما فقط دوستداران شعر نو نیستند که از آثار شمس لنگرودی بهره میبرند. قشر داستانخوان ایرانی نیز در لذت بردن از کارنامهی ادبی جناب شمس لنگرودی سهمی از آن خود دارد. چرا که این شاعر گیلانی، در کنار انبوه سرودههای خویش، در قالب داستان و رمان نیز آثاری به رشتهی تحریر درآورده است. از جملهی این آثار، میتوان به کتاب آنها که به خانهی من آمدند اشاره کرد؛ رمانی جالبتوجه و خواندنی که مخاطبان بسیاری از مطالعهی آن لذت خواهند برد.
آنچه نسخهی صوتی کتاب آنها که به خانهی من آمدند را دوچندان جذاب میکند، یکی این واقعیت است که این نسخه با صداپیشگی نویسنده عرضه میشود و دیگر اینکه کار آهنگسازی این اثر بر عهدهی صابر جعفری، هنرمند خوشنام و خوشذوق کشورمان، بوده است.
پس از این مقدمات، بهجاست کمی نیز دربارهی درونمایه و محتوای کتاب صوتی آنها که به خانهی من آمدند بگوییم.
این اثر از حیث درونمایه و محتوا به نوعی دنبالهای است بر نخستین رمان نویسنده، اگرچه از حیث داستانی کاملاً مستقل و مجزاست. یعنی برای مطالعه و لذت بردن از آن نیازی به خواندن رمان پیشین شمس لنگرودی نیست. شخصیت اصلی کتاب آنها که به خانهی من آمدند نویسندهای با روحیهای حساس و دغدغههایی روشنفکرانه و منحصربهفرد است. این نویسنده، از قضا شمس لنگرودی نام دارد! (البته شاید بهتر آن باشد که شمس لنگرودیِ داستان را با شمس لنگرودیِ واقعی یکی ندانیم. بیشک میان این دو شباهت بسیار است، اما در نهایت، شمس لنگرودیِ کتاب، یک شخصیت داستانی و خیالی است.) داستان که از زاویهدید اولشخص روایت میشود، بلافاصله و بیمقدمهچینی، از همان سطور اول رمان آغاز میگردد و اوج میگیرد. راوی برایمان تعریف میکند که اخیراً رمانی با عنوان «رژه بر خاک پوک» را به نگارش درآورده است و حالا قصد دارد استراحتی کوتاه به خود بدهد. اما اتفاقی عجیب و تا حدودی مضحک، زندگی او را به طرز غریبی دستخوش تغییر میکند.
یک روز آقای نویسنده در منزل نشسته و مشغول فکر کردن به اشتغالات روزانه است، که ناگهان کسی بیخبر میآید و در خانهاش را میزند. فردی که پشت در ایستاده، مردی لاغراندام با ریش پروفسوری است که دستهگلی زیبا در دست و لبخندی مؤدبانه بر لب دارد. آقای نویسنده مرد را نمیشناسد، اما مرد به خوبی با جناب شمس آشناست! مرد میگوید که برای تبریک گفتن به آقای شمس بابت چاپ کتابش آمده و دستهگل را هم به همین خاطر آورده. شمس لنگرودی خندهکنان از او تشکر میکند و درست وقتی فکر میکند که این ملاقات ناگهانی کوچک به پایان رسیده، مرد با گفتهای هراسانگیز، تن و بدن او را میلرزاند: «آمدم بپرسم چرا دربارهی من نوشتهاید؟ چطور ندیده و نشناخته دربارهی آدمها کتاب مینویسید؟» شمس لنگرودی که روحش هم از وجود چنین آدمی در دنیا خبر نداشته، از حرف عجیب او ماتش میبرد. اما این نه تمام ماجرا، بلکه تازه آغاز ماجراست. ماجرایی که پای شخصیت اصلیِ داستان را به حوادث غریب، باورنکردنی و تکاندهندهای باز میکند...
دغدغهی اصلی شمس لنگرودی در کتاب صوتی آنها که به خانهی من آمدند ترسیم وضعیت نابهسامان جامعهی روشنفکری ایران در دهههای اخیر بوده است. او با انتخاب یک نویسنده به عنوان شخصیت اصلی اثر خود و قرار دادن این نویسنده در موقعیتهای بغرنج و حساس، نشان میدهد که روشنفکران ایرانی هنوز به سیاق گذشته، در برقراری ارتباطی پاک و سالم و پویا با مردم جامعه مشکل دارند و به تعبیری، میان خود و تودهی اجتماع شکافی عظیم میبینند.
اما آیا میتوان این شکاف را به نحوی پر کرد؟ رمان آنها که به خانهی من آمدند اگرچه به این پرسش پاسخی قطعی و حتمی نمیدهد، به ما خوراکی برای فکر کردن در باب مسئله میدهد و دستکم بر لزوم تأمل در این پرسش، تأکید میکند.
چنانکه گفتیم و میدانید، شمس لنگرودی اول و آخر یک شاعر است و نه یک رماننویس. به همین خاطر، هنگام خواندن رمان او باید منتظر مواجهه با نثری شاعرانه و زبانی آراسته به انواع پیرایههای خیالانگیز از جمله تشبیهات غریب و استعارههای دور از ذهن باشیم.
کتاب صوتی آنها که به خانهی من آمدند توسط نشر صوتی نوین کتاب گویا عرضه شده است. (گفتنیست که نسخهی متنی این رمان را نشر افق منتشر کرده است.)
کتاب صوتی آنها که به خانهی من آمدند مناسب چه کسانی است؟
علاقهمندان به ادبیات روز ایران و دوستداران داستانهایی با مضامین اجتماعی مخاطبین اصلی این کتابند.
در بخشی از کتاب صوتی آنها که به خانهی من آمدند میشنویم
رومینا صندلیاش را پیش میکشد، میگوید: «هر وقت به کافه نادری میآیم، یاد هدایت و ساعدی و اینها میافتم.»
«خب پاتوقشان بود.»
«در زندگی زخمهایی است که روح را در انزوا میخورد و میتراشد. معمولاً نمیشود این دردها را به کسی اظهار کرد.»
«بله.»
«خب، در زندگی شادیهایی هم هست که در انزوا روح را میشویند و پاک میکنند. این شادیها را هم معمولاً نمیشود به کسی اظهار کرد! چرا این جنبه از زندگی را کمتر میبینیم؟»
«شاید برای اینکه زندگی خوب را ارث پدریمان میدانیم!»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی آنها که به خانهی من آمدند |
نویسنده | محمد شمس لنگرودی |
راوی | محمد شمس لنگرودی |
ناشر چاپی | نشر افق |
ناشر صوتی | نوین کتاب گویا |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۴ ساعت و ۴۵ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |
وقتی بخاطر استاد شمس لنگرودی و عنوان کتاب و نثر بودنش، علیرغم پیشینه شاعری استاد جذب کتاب شدم و وسوسه خوانده پیدا شد فکر کردم با یک ترس و لرز یا عزاداران بیل دیگر مواجه شدهام و از کتاب هیچ نشنیده بودم و نمیدانستم با چه روبرو هستم
کتاب را تا نیمه نخوانده مجبور شدم خواندن را متوقف و شروع به خواندن کتاب رژه بر خاک پوک کنم تا شاید درک اشارات و ارجاعات متعدد، خواندن کتاب را مفهومتر کند که میتوان گفت که نکرد و فضاهای حاکم در آثار مرحوم زنده یاد آقای دکتر ساعدی در خصوص خرافه و جن زدگی را هم در ذهن متبادر ننمود
بطور کلی در کتاب پر است از جملههای زیبا و نقض و خط نکشیدندن زیر جملات متعدد پر مغز را غیر ممکن میکند
فضای سورائال کتاب و روان بودن روایت جذاب بود و خواندنش بیش از رژه بر خاک پوک لذت بخش
اگر همچون من عاشق استاد شمس هستید توصیه میکنم یکبار بخوانید, خالی از لطف نیست
هر چند من بعلت عدم درک برخی موضوعات و شک، دوبار خواندنش ولی بخشهای زیادی از کتاب مخصوصا پایان بندیش از نظر من بیسواد دارای انسجام نبود ولی ارزش خواندن دارد
ارادتمند شما