معرفی و دانلود کتاب عکاسی از جنایتی عادی

معرفی کتاب عکاسی از جنایتی عادی

چگونه یک عکس می‌تواند از حقیقتی تلخ پرده بردارد؟ کتاب عکاسی از جنایتی عادی به قلم مجید ادیب زاده داستانی پرتنش از دنیای تصاویر و حقیقت است. داستان درباره‌ی مردی است که در پارک با زنی آشنا می‌شود و جذب ظاهر او می‌گردد. او که عکاس تبلیغاتی است، از او برای پروژه‌ای کاری دعوت می‌کند. داستان با تفکرات درونی او درباره‌ی جذابیت، اعتماد، و روابط انسانی پیش می‌رود و در نهایت به چالش‌های اخلاقی او ختم می‌شود.

درباره‌ی کتاب عکاسی از جنایتی عادی

در پارک‌های شلوغ تابستان، جایی که خنده‌ی کودکان و آرامش خانواده‌ها درهم‌آمیخته، مردی تنهایی روی نیمکت چوبی نشسته و عمیقاً در فکر فرورفته است. او یک عکاس حرفه‌ای است که پروژه‌ی جدیدش نیاز به مدلی دارد تا بتواند ایده‌هایش را زنده کند. نگاهش به اطراف سرگردان است تا این که زنی جوان همراه کودکش توجه او را جلب می‌کند. او نه‌تنها به زیبایی ظاهری زن بلکه به نحوه‌ی حضورش در فضا و رفتارهای طبیعی‌اش علاقه‌مند می‌شود. اینجاست که قصه‌ی عکاسی از جنایتی عادی آغاز می‌شود.

مجید ادیب زاده در این کتاب تصویری دقیق از زندگی شهری و روابط پیچیده‌ی انسانی ارائه می‌دهد. مرد عکاس، به بهانه‌ی کار، با دختر وارد گفتگو می‌شود. برخورد اولیه ساده به نظر می‌رسد، اما همانند عکسی که در آن جزئیات کوچک‌تر از آنچه دیده می‌شود، روایت اصلی را شکل می‌دهد، داستان نیز عمق بیشتری پیدا می‌کند. زن بی‌خبر از نیات واقعی مرد، به پیشنهاد همکاری علاقه نشان می‌دهد. اما آیا این فقط یک پروژه‌ی کاری است، یا چیزی فراتر از آن در جریان است؟ مرد عکاس در ابتدا صرفاً به دنبال تحقق اهداف حرفه‌ای خود است، اما حضور زن او را درگیر چالش‌هایی اخلاقی می‌کند که قبلاً از آن‌ها فرار کرده بود. برخورد با این زن، پرده از گذشته‌ی او برمی‌دارد و سؤالاتی درباره‌ی اعتماد، نیت‌های واقعی، و تأثیر ظاهر بر قضاوت انسان‌ها مطرح می‌کند.

کتاب عکاسی از جنایتی عادی نوشته‌ی مجید ادیب زاده، فقط یک روایت ساده نیست؛ بلکه بررسی دقیقی از رفتارهای انسانی و کشمکش‌های درونی است. این کتاب که توسط انتشارات الفبای فرهنگ منتشر شده، شما را به تماشای زوایای ناشناخته‌ی زندگی روزمره دعوت می‌کند.

کتاب عکاسی از جنایتی عادی برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب عکاسی از جنایتی عادی برای علاقه‌مندان به داستان‌های روان‌شناختی، تحلیل روابط انسانی، و روایت‌های عمیق از زندگی روزمره مناسب است.

در بخشی از کتاب عکاسی از جنایتی عادی می‌خوانیم

هر روز که می‌گذشت، احساس پشیمانی و حسرت مرد بیشتر می‌شد و او بیشتر خودش را ملامت می‌کرد، جوری که یک روز صبح در حالی که تمام شب را نخوابیده بود و درون تختش غلط خورده و خودش را با این طرف و آن طرف کردن مشغول کرده تا افکارش برای لحظه‌ای او را رها کنند، با این تصمیم که می‌خواهد به خانه برگردد و از دوباره در آن عمارت آبا و اجدادی‌اش ساکن شود، چشمانش را بست و تا نزدیک ظهر به خواب فرو رفت. همسر مرد چند ماهی می‌شد که از دنیا رفته بود و او در آن نقطه‌ی دور از دنیا، تنها پسری داشت که سه دهه از زندگی‌اش گذشته بود و از پدر جدا زندگی می‌کرد. مرد که از خواب بیدار شد، مطمئن شد که تصمیمش برای برگشتن به کشور خودش جدی است. دیگر دلیل و بهانه‌ای برای ماندن در آن سر دنیا نداشت. تنها دلیلی که او را در آن جا نگه داشته بود، قبر همسر مرحومش بود و تنها یادگار ازدواج آن‌ها که پسرشان بود.

پسر مرد، جوان بیکاره‌ای بود که برای پول درآوردن، دست به هر کاری می‌زد. پدر او با اینکه از خاندانی ثروتمند بود، اما چون خانه و تنها عضو خانواده‌اش که مادرش بود را رها کرده و به این سر دنیا آمده بود، آن‌ها از یک زندگی معمولی برخوردار بودند و هیچ‌وقت از پدرش پول یا ثروتی به پسر نرسیده بود. پدر برای اینکه پسرش را از تصمیم خودش مطلع کند، او را به یک رستوران معروف دعوت کرد تا برای آخرین بار دیدارشان در محیطی خاطره‌انگیز باشد. وقتی پدر قضیه مرگ مادرش را با پسر درمیان گذاشت و گفت که تصمیم دارد به کشور زادگاهش برگردد و در عمارتی که از مادرش برای او به جای مانده است زندگی کند، پسر مثل جانوری شکارچی که با مشام قوی خود از چند فرسخی هم بوی طعمه را حس می‌کند، از دورترین نقطه‌ی جهان به زادگاه پدریش، بوی پول را حس کرد.

فهرست مطالب کتاب

زنی روی نیمکت پارک
مامور مخفی فراموش شده
پیرمرد و پسرانش
زن، پا در هوا بین گذشته و آینده
پدر و پسر
تفرقه بیانداز و...
دروغ‌های بی‌پایان، پلی برای رسیدن
هیچ‌کس بی‌گناه نیست!
وقتی خبرش پیچید!
زندگی مطابق خواسته‌های ما نیست
نیمکت‌های پارک در انتظار آدم‌ها