معرفی و دانلود کتاب به نام پدر، به نام زندگی
برای دانلود قانونی کتاب به نام پدر، به نام زندگی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب به نام پدر، به نام زندگی
ویلیام وارتن در کتاب به نام پدر، به نام زندگی، داستان خواندنی و جذاب مرد هنرمندی را روایت میکند که در یک سفر تلخ و ناگوار با فرزندش همراه میشود. این سفر آغاز راهی جدید برای شناخت و درک متفاوت آنها از موضوعات مهم زندگی همچون عشق است.
درباره کتاب به نام پدر، به نام زندگی:
داستانی شیرین و پندآموز از مقوله عشق به روایت سه نسل!
داستان به نام پدر، به نام زندگی (Dad) روایتگر قصه جان تریمانت، پدری هنرمند و سالخورده است که با همسر و فرزندانش در پاریس زندگی میکند. هنگامی که جان خبر ناگوار سکته قلبی مادرش را میشنود، فورا راهی آمریکا میشود و در این مسیر پسر جوانش او را همراهی میکند.
ویلیام وارتن با زبان و لحنی صمیمانه، این روایت خواندنی را پیش میبرد و هر چه میگذرد حقایق جالبتری درباره شخصیتهای داستان درمییابیم. این داستان دوستداشتنی را میتوان تلفیقی از تجربههای زندگی روزمره و هنر داستانپردازی وارتن دانست؛ رمانی که بیشک محبوبیتش را مدیون روایت صمیمانه و تجربههای دردآشنایش برای شما است.
افتخارات کتاب به نام پدر، به نام زندگی:
- نامزد جایزه کتاب لس آنجلس تایمز در بخش داستانی سال 1981
- فینالیست جایزه کتاب ملی در بخش داستان سال 1982
خواندن کتاب به نام پدر، به نام زندگی به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
تمامی علاقمندان به داستانهای خانوادگی و دوستداران رمانهای عاشقانه را به خواندن رمان به نام پدر، به نام زندگی دعوت میکنیم.
با ویلیام وارتن بیشتر آشنا شویم:
آلبرت ویلیام دو ایمی (Albert William Du Aime) با نام هنری ویلیام وارتن (William Wharton) نویسندهی امریکایی کتاب موفق پرندهباز است. وارتن در دوران جوانی در جنگ جهانی دوم به عنوان داوطلب عازم خدمت شد؛ سپس به دانشگاه کالیفرنیا راه یافت و در رشتههای هنر و روانشناسی تحصیل کرد. در سال 1978 هنگامیکه وارتون بیش از 50 سال سن داشت، نخستین رمان خود یعنی پرندهباز را منتشر کرد. بعد از آن رمانهای به نام پدر، به نام زندگی و نیمه شبی آرام را نوشت. وارتن نگاه متفاوتی به جنگ دارد و این تفاوت را بهخوبی در آثارش نشان میدهد.
در بخشی از کتاب به نام پدر، به نام زندگی میخوانیم:
کمی طول میکشد، اما بابا کمکم آرام میشود. من و جون مینشینیم و با او و با همدیگر حرف میزنیم. میفهمیم که نمیتوان اوضاع را با این روال ادامه داد. مامان که توی خونهٔ او مثل دیوانهها رفتار میکند و بابا هم که بهتربشو نیست؛ به بنبست خوردهایم. قضیه فقط این نیست که بابا هیچ نشانهای از بهبود نشان نداده، بلکه بهلحاظ جسمی و ذهنی بدتر هم شده است. نمیتوانم او را روی ترازوی دستشویی سرپا نگه دارم تا وزنش را بگیرم، اما دارد تحلیل میرود. آرنجها و زانوهایش مثل بلبرینگ شده و عضلاتش وارفتهاند.
تصمیم میگیریم او را به بیمارستان برگردانیم. تماس میگیرم و بهشان اطلاع میدهم که داریم میآییم.
اما اول باید او را تمیز کنیم. با وجود تمام نگهداریهایم، هنوز هم بو میدهد. بویش مثل بوی مامانبزرگ و بابابزرگم است، زمانی که بچه بودم و برای دیدنشان به فیلادلفیا میرفتیم. این بوی سالخوردگی است: عرق کهنه، یبوست و ادرار خشکشده. شاید بابا مثل آنها شدید نباشد، اما من و جون مادری وسواسی داریم و برای همین باید قبل از اینکه او را به بیمارستان ببریم، بشوییمش. از اینکه بو میدهد خجالت میکشیم.
روکش پلاستیکی را از روی تخت برمیداریم و آن را کف نشیمن پهن میکنیم. لباسهای بابا را درمیآوریم و بخاری را زیاد میکنیم. بابا دراز میکشد، نگاهمان میکند و هیچ مقاومتی نشان نمیدهد. جون یک دستش را میگیرد و با لیف، صابون و آب گرم بالا تا پایین دست را میشوید. بعد هم دست دیگر را؛ بابا نه کمکی در این کار میکند، نه مقاومتی نشان میدهد و نه حتی نگاه میکند. جون دستهای بابا را میشوید، بین انگشتانش را لیف میکشد و ناخنهایش را تمیز میکند. بعد هم کوتاهشان میکند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب به نام پدر، به نام زندگی |
نویسنده | ویلیام وارتن |
مترجم | علیرضا شفیعی نسب |
ناشر چاپی | نشر خوب |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 589 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7425-39-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه خارجی |