معرفی و دانلود کتاب طوفان جنگ: کتاب چهارم مجموعه ملکه‌ی سرخ

معرفی کتاب طوفان جنگ: کتاب چهارم مجموعه ملکه‌ی سرخ

پیروزی هزینه دارد و مر بارو این را به‌خوبی می‌داند... آیا سرخ‌ها موفق به غلبه بر پادشاه نقره‌ای خواهند شد؟ یا دختر رعدوبرق، مر بارو برای همیشه ساکت می‌شود؟ در کتاب طوفان جنگ، پایان حماسی مجموعه‌ی خیره‌کننده‌ی ویکتوریا اویارد رقم می‌خورد، مر باید سرنوشت خود را در آغوش بگیرد و تمام قدرتش را فرابخواند. چرا که در تلاطم بقا همه آزمایش می‌شوند، اما همه زنده نمی‌مانند...

درباره‌ی کتاب طوفان جنگ

طوفان جنگ (War Storm) نوشته‌ی ویکتوریا اویارد (Victoria Aveyard) داستانی است از جنگ‌های بیرونی و درونی، از کسانی که در پی عدالت‌اند اما با هر قدمی که برمی‌دارند، لبه‌ی تیغ را زیر پایشان حس می‌کنند. این جنگ دیگر تنها میان خون سرخ‌ها و نقره‌ای‌ها نیست. حالا همه چیز پیچیده‌تر و شخصی‌تر شده است. مر بارو، دختری که روزگاری فقط می‌خواست از زیر سلطه‌ی نقره‌ای‌ها بیرون بیاید، حالا در مرکز توفانی است که روحش را می‌خراشد. او با خیانت دوستان و دشمنان، با عشق و نفرت، و با قدرتی که هم موهبت است و هم نفرین، روبه‌روست. مر می‌خواهد دنیایی بسازد که دیگر هیچ‌کس به‌خاطر رنگ خونش تحقیر نشود، اما در این مسیر به نظر می‌رسد که هر قدم او را از خودش و چیزی که بود دورتر می‌سازد.

در این جلد، نبردها دیگر تنها در میدان جنگ اتفاق نمی‌افتند. آنها در ذهن و قلب شخصیت‌ها جریان دارند. مر باید تصمیم بگیرد که برای آزادی حاضر است چه چیزهایی را فدا کند: دوستانش؟ عشقش؟ یا شاید حتی انسانیتش؟ از طرفی، کال و میون هرکدام نقشی پیچیده‌تر و تاریک‌تر ایفا می‌کنند، و این بار خواننده باید انتخاب کند که کدامشان قهرمان است و کدامشان دشمن.

آنچه طوفان رعد را از جلدهای قبلی متمایز می‌کند، سنگینی فضا و عمق تاریکی داستان است. در این جلد، دیگر خبری از مرزهای روشن میان خوب و بد نیست. شخصیت‌ها در خاکستری‌ترین شکل ممکن خود ظاهر می‌شوند و مخاطب را به چالش می‌کشند: آیا هدف، وسیله را توجیه می‌کند؟ و آیا پیروزی بدون ازدست‌دادن بخشی از خودمان ممکن خواهد بود؟

حقیقت این است که شاید در جهان مر، هیچ‌کس قهرمان نیست. حتی خود او. مر بارها اشتباه می‌کند، به عزیزانش آسیب می‌رساند و بهای سنگینی برای جاه‌طلبی و انتخاب‌هایش می‌پردازد. اما چیزی که او را متفاوت می‌کند، تسلیم‌نشدن است. مر به چاه سقوط می‌کند، اما باز به دنبال راهی برای بیرون آمدن می‌گردد. گاه به آسمان و اوج قدرت می‌رسد، اما زندگی هیچ‌گاه به او اجازه نمی‌دهد که برای مدتی طولانی در آسمان باقی بماند. سقوط دوباره و دوباره، بخشی از سفر اوست.

این سفر می‌تواند بازتابی از زندگی خودمان هم باشد. شاید مر، با تمام قدرت‌های ماورایی و نبردهایش در دنیای نقره‌ای‌ها و سرخ‌ها، شبیه به ما به نظر نرسد، اما در حقیقت، او خود ماست. هرکدام از ما قهرمان داستان خودمان هستیم. هر صبح از خواب بیدار می‌شویم، با ترس‌ها و تردیدهای خودمان روبه‌رو می‌شویم، اشتباه می‌کنیم، و بااین‌حال ادامه می‌دهیم. شاید زندگی ما، از بیرون، به‌اندازه‌ی حماسه‌های داستانی هیجان‌انگیز نباشد، اما در عمق، چیزی جز استقامت و مبارزه نیست.

طوفان جنگ درباره‌ی انسان‌هایی است که در سخت‌ترین شرایط باید بین درست و غلط تصمیم بگیرند، حتی اگر هیچ‌کدام از گزینه‌ها کامل به نظر نرسند. این کتاب از ما می‌خواهد که به این فکر کنیم: چه چیزی ارزش جنگیدن دارد؟ و وقتی همه‌چیز تمام شود، آیا می‌توان دوباره خود را پیدا کرد؟ طوفان جنگ را با ترجمه‌ی فاطمه سعیدی از انتشارات کتابسرای تندیس بخوانید.

جوایز و افتخارات کتاب طوفان جنگ

• نامزد جایزه‌ی بهترین کتاب علمی و تخیلی گودریدز؛
• پرفروش‌ترین مجموعه کتاب نیویورک‌تایمز؛
• انتخاب انجمن صنفی کتابخانه‌های جوان.

نکوداشت‌های کتاب طوفان جنگ

• من این کتاب را در آخر هفته تمام کردم، و تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که ای‌کاش آن را آهسته‌تر می‌خواندم، زیرا انتظار برای کتاب بعدی دردناک خواهد بود. (Planet Print)
• ملکه‌ی سرخ ترکیبی هوشمندانه و حیرت‌انگیز از هانگر گیمز، مجموعه انتخاب کیارا کاس، هفت پادشاهی کریستین کاشور است. (Starburst)
• طرفداران مجموعه‌ی ملکه‌ی سرخ ناامید نخواهند شد. نوشته ویکتوریا روان، سریع و خشن است و اکشن، تعلیق و آدرنالینی که در صفحاتش بافته شده، ماشه را می‌کشد و خواننده را به مقصد می‌رسد. (گاردین)

کتاب طوفان جنگ برای چه کسانی مناسب است؟

آن‌هایی که طرفدار مجموعه‌ی ملکه‌ی سرخ هستند که حسابشان جداست و بدون شک هر زمانی که به پایان جلد قبل برسند، بلافاصله سروکله‌شان اینجا پیدا می‌شود. اما علاوه بر آنها هرکسی که علاقه‌مند به داستان‌های فانتزی، عاشقانه و حماسی است، بدون شک از خواندن این مجموعه‌ی بی‌نظیر لذت می‌برد.

در بخشی از کتاب طوفان جنگ: کتاب چهارم مجموعه ملکه‌ی سرخ می‌خوانیم

صورتم از شدت حرارت می‌سوزد. به‌خاطر موج حسادتی که وجودم را در برمی‌گیرد، احساس شرمندگی می‌کنم. ازدست‌دادن او باید کوچک‌ترین نگرانی من باشد. ازدست‌دادن او نباید از احتمال مرگمان، شکستمان در جنگ و بیهوده شدن همه‌ی تلاش‌هایمان برای من دردناک‌تر باشد، اما هست و تنها کاری که از من برمی‌آید این است که تحمل‌کنم.

چرا قبول نکردم؟

من پیشنهادش را رد کردم. او را رد کردم. به‌خاطر یک خیانت دیگر درهم‌شکسته بودم. خیانت کال، اما فقط او نبود. من هم خیانت کرده بودم. دوستت دارم پیمانی بود که هر دو بستیم و هر دو آن را شکستیم. دوستت دارم باید به این معنا باشد که در نهایت من تو را انتخاب می‌کنم. من تو را بیش از هر چیز دیگری می‌خواهم، من همیشه به تو نیاز دارم. من نمی‌توانم بدون تو زندگی کنم. هرچه از من برمی‌آید انجام می‌دهم تا هیچ‌چیز نتواند ما را از هم جدا کند.

اما او این کار را نمی‌کرد. من هم نخواهم کرد.

ارزش من کمتر از تاج‌وتخت او و ارزش او کمتر از هدف من است.

و کمتر، خیلی کمتر از ترس من از یک قفس دیگر. با تقدیم تاجی هنوز خیلی از دسترسش دور است، به من پیشنهاد کرد که همسر پادشاه شوم. اگر اونجلین دوباره کنار گذاشته می‌شد، او مرا ملکه می‌کرد. من می‌دانم که دنیا از دید کسی که دست راست پادشاه است، چگونه است. دوباره دلم نمی‌خواهد آن زندگی را تجربه کنم. هرچند که کال، میون نیست، اما تاج، تاج است. تاج انسان‌ها را عوض می‌کند، فاسدشان می‌کند.