معرفی و دانلود کتاب ایلانو در آتش
برای دانلود قانونی کتاب ایلانو در آتش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ایلانو در آتش
کتاب ایلانو در آتش دربردارندۀ داستانهای کوتاه خوان رولفو، یکی از اسطورههای ادبیات آمریکای لاتین است. هر یک از داستانهاى او نقشى در ذهن ما مىگذارد که قابل زدودن نیست و بهتر از هر چیز مىتواند حماقتهاى غیرقابل انکار تاریخ بشرى را بازگو کند.
خوان رولفو (Juan Rulfo)، در سال 1918 در سایولا، یکى از فقیرترین استانهاى مکزیک متولد شد. پدرش، در سال 1923 در شورشى که ضد حکومت فدرال بود به قتل رسید. خوان رولفو به خاطر کمک به خانوادهاش، تحصیلات خود در رشته حقوق را قطع نمود و در بایگانى وزارت کشور مشغول به کار گردید. او در مکزیکوسیتى با محافل روشنفکرى آشنا شد و کار نویسندگى را آغاز نمود. در سال 1953 مجموعه داستانى با نام ایلانو در آتش (Le Llano en flammes) را منتشر کرد. این کتاب در زمان انتشار خود، توجه چندانى را جلب ننمود ولى پس از مدتها شهرتى بینالمللى یافت. دو سال بعد، انتشار کتاب دیگر او با نام «پدرو پارامو» همان شهرت و سرشناسى را براى رولفو به همراه داشت که کتاب «آله خو کارپان تیر» براى «گابریل گارسیا مارکز» به همراه آورد. خوان رولفو بعد از این دو کتاب، چند داستان، مقاله و سناریو هم نوشت اما بیشتر، وقت خود را صرف شغل اصلىاش که بایگانى بود مىکرد. این سکوت که 30 سال به طول انجامید و تا زمان مرگش (سال 1986) ادامه داشت، باعث گردید که از او یک اسطوره ادبى ساخته شود.
در ژوئیه 1945، در شماره دوم مجله ادبى «پان» که با تیراژ معدود در شهرستان چاپ مىشد، مردى 30 ساله با نگاهى غمگین، و چهرهاى جدى اهل «آپولکو»، روستایى در ایالت «خالیسکو» که در دفتر مهاجرت مکزیک، بایگان بود داستان بسیار کوتاهى به چاپ مىرساند که توجه چندانى به خود جلب نمىکند ولى همین نوشته، انقلابى در تاریخ ادبى مکزیک برپا و باعث شناخته شدن نویسنده آن در دنیاى خارج مىگردد. نام این داستان کوتاه «زمینى که به ما دادهاند» بود. در نوامبر همان سال، داستان دیگرى به چاپ مىرسد که به همان اندازه فشرده و خشن است. «ماکاریو» و بدینگونه واقعه ادبى کوتاه و فشردهخوان رولفو آغاز مىشود.
هشت سال پس از آنکه داستانهاى دیگرى از جمله داستان کمنظیر «به آنها بگو مرا نکشند» در مجله «آمریکا» به چاپ رسید، سردبیر این نشریه در سال 1953 داستانهاى کتاب «ایلانو در آتش» را در انتشارات «بنیاد فرهنگى اقتصادى»، بزرگترین ناشر مکزیک به چاپ رسانید. به دنبال این مجموعه، در سال 1955 داستان دیگرى به نام «پدروپارامو»، قصه مرگ یک کدخدا در «کومولا»، انتشار یافت. گارسیا مارکز، بعدها موضوع داستان صد سال تنهایى را از آن اقتباس نمود. خوان رولفو با انتشار این دو کتاب به دنیاى افسانه وارد گردید.
بعد از این تاریخ، رولفو چند داستان کوتاه دیگر براى فیلمنامه نوشت که ارزش چندانى نداشت، او مقالاتى در زمینه نقد و بررسى، سفر به اروپا و آمریکاى لاتین نوشت و چند کنفرانس نیز برگزار نمود. رولفو به عکاسى نیز علاقه زیادى داشت و یک سرى نگاتیو عکس اکسپرسیونیستى از محیطهاى روستایى مکزیک تهیه کرد (او در این زمان در «رکورسوس هیدرالیکوس» درایالت «وراکروز» کار مىکرد) که بعد از مرکش با نام اینفراموند و (توسط انستیتوى ملى هنرهاى زیباى مکزیک، در 1980) ایجاد گردید.
در بخشی از کتاب ایلانو در آتش میخوانیم:
چند روز بعد موقعى که داشتیم از گُدار «آرمریا» عبور مىکردیم، یکبار دیگر با «پترونیلو فلورس» روبرو شدیم. نیم چرخى زدیم اما خیلى دیر شده بود. مثل این بود که دارند بطرف ما تیراندازى مىکنند. «پدرو زامورا» جلو افتاد و بر اسب کوچک اندام حنایى رنگ خود، چهار نعل دور شد. و ما مثل گوسفند، در حالى که روى گردن اسبهایمان خم شده بودیم، به دنبال او حرکت کردیم. کشت و کشتار، وحشتناک بود. اول متوجه این مسأله نبودم براى اینکه وقتى به خود آمدم دیدم زیر اسب مردهاى در رودخانه افتادهام و جریان آب هر دوى ما را به نقطهاى از کنار رودخانه که کم عمق و کاملاً ماسهاى بود مىبَرَد.
این آخرین درگیرى ما با نیروهاى «پترونیلو فلورس» بود. بعد از آن دیگر با یکدیگر نجنگیدیم یا بهتر بگویم براى مدتى از جلوى سربازها مىگریختیم. بازمانده افراد گروه ما تصمیم گرفت پس از تجدید نیرو به سمت کوهستان برود تا از تعقیب مصون بماند. دیگر از ما جز چند گروه خیلى کوچک چیزى باقى نمانده بود. آنقدر کوچک که نمىتوانست باعث وحشت کسى شود. دیگر کسى را نمیدیدى که در حال فرار فریاد بکشد و بگوید «آدمهاى «زامورا» دارند مىآیند.»
آرامش به «ایلانو گرانده» باز گشته بود.
اما این آرامش چندان دوام نداشت.
تقریبا هشت ماه بود که ما در تنگه «توزین» پنهان شده بودیم. اینجا جایى بود که ارتش چند ساعت قبل از حمله به ساحل، در آن تجمع کرده بود. فکر کرده بودیم بعد از گذشت چند سال و هنگامیکه دیگر کسى ما را به یاد نمىآورد، ظاهر شویم. در این مدت، ما به پرورش مرغ مشغول بودیم. گهگاهى براى شکار آهو به کوه مىرفتیم. تعداد ما پنج نفر یا بهتر بگویم چهار نفر بود. زیرا یکى از پاهاى برادران «خوزه»، قانقاریا گرفته بود. گلولهى یکى از سربازان دولتى، موقعى که از پشت به آنها تیراندازى مىکردند، به رانش اصابت کرده و در همانجا باقى مانده بود.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
پیشگفتار
زمینى که به ما دادهاند
لاکوئستا د لاس کومادرس
... زیرا آنها خیلى فقیرند
مَرد
سپیدهدم
تالپا
ایلانو در آتش
به آنها بگو مرا نکشند
لووینا
شبى که تنهایش گذاشتند
پاسو دِل نورته «گذرگاه شمالى»
یادت مىآید؟
صداى پارس سگها را نمىشنوى؟
روز زلزله
میراث ماتیلده آرکان خل
آناکلتو مورونس
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ایلانو در آتش |
نویسنده | خوان رولفو |
مترجم | بهمن یغمایی، محمدهادی خلیل نژادی |
ناشر چاپی | انتشارات جامی |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 192 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-176-194-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی |