معرفی و دانلود کتاب از پنجرههای باز برایم بخوان
برای دانلود قانونی کتاب از پنجرههای باز برایم بخوان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب از پنجرههای باز برایم بخوان
کتاب از پنجرههای باز برایم بخوان نوشتهی آرتور کوپیت، نمایشنامهای کمدی با سه شخصیت است. این نمایشنامهی کوتاه و تکپردهای که مضمونی پوچانگارانه دارد، به شکلی رویاگون، از دست دادنِ جادو و معصومیتِ کودکی را تصویر میکند. آرتور کوپیت در این نمایشنامه که به طور همزمان مضحک و وهمآلود است، به راحتی مخاطبین را سرگرم میکند و آنها را به چالش میکشد.
دربارهی کتاب از پنجرههای باز برایم بخوان
کتاب از پنجرههای باز برایم بخوان (Sing to me through open windows)، خاطراتِ کودکی به نام اندرو لیندن از شعبدهباز و دلقکیست که سالها پیش او را سرگرم میکردند. اندرو به مدتِ پنج سال، در اولینِ روزِ بهار به خانهی شعبدهبازی به نام عثمان جود میرفت تا توسطِ ترفندهایش و همینطور دلقکِ بدخواه و پلیدش به نامِ بیعاطفه سرگرم شود. هروقت اندرو به این خانهی سرد و تاریک میرود، بیعاطفه به اندرو چای تعارف میکند، عثمان با او در موردِ زندگی و خانوادهاش صحبت میکند و اندرو شاهدِ یک نمایشِ بداههی خندهدار میشود. عثمان و بیعاطفه، در خانهی دورافتادهای به تنهایی و به دور از جامعه زندگی میکنند ولی بااینحال، پسر همیشه سرگرم میشود و هیچوقت نمیخواهد خانهی عثمان و بیعاطفه را ترک کند. برای اندرو، خانهی عثمان، فراری از خانهی خودش است که در آن «نمیگذارند کاری رو که واقعاً میخوام بکنم».
در ادامهی نمایشنامهی از پنجرههای باز برایم بخوان، متوجه میشویم عثمان به سالهای پیریِ خود نزدیک شده و نمایشهایش دیگر جذابیت و جادوی قبل را ندارند. تنها شعبدهای که او قادر به انجامش است، درآوردنِ خرگوشی از کلاهاش است که وقتی این کار را برای اندرو انجام میدهد، متوجه میشوند خرگوش مُرده است. از طرفی، دلقکَش، بیعاطفه نیز مکرراً نمایشَش را به هم میزند و به او میخندد. در حقیقت، هنرها و قدرتِ دلقک بسیار بیشتر از عثمانِ پیر است که از عهدهی یک نمایشِ ساده هم بر نمیآید.
آرتور کوپیت (Arthur Kopit) در نمایشنامهی از پنجرههای باز برایم بخوان، حسِ غم و سوگواریِ اندرو بر این سالهای گذشته و همینطور حسِ ترس و تنهاییِ عثمان را به خوبی تصویر میکند. در جایی از نمایشنامه که پسر متوجه میشود باید از خانهی شعبدهبازِ پیر برود و احتمالاً دیگر بازگشتی در کار نخواهد بود، عثمان به دلقک و خدمتکارش، بیعاطفه، میگوید: «من غیب شدم بیعاطفه، غیب شدم».
آرتور کوپیت نمایشنامهی از پنجرههای باز برایم بخوان را در اوایلِ دههی 1960 میلادی نوشت و آن را در مجموعهی «موسیقیِ مجلسی و دیگر نمایشنامهها» (Chamber Music and Other Plays) در سالِ 1969 منتشر کرد. این کتاب در ایران توسطِ حسن ملکی ترجمه و نشر چشمه آن را برای مخاطبین فارسیزبان روانهی بازار کرده است.
دربارهی مجموعهی تجربههای کوتاه
انتشارات تجربه، برای خوانندگانی که فرصتِ مطالعهی کتابهای بلند را نداشتند، مجموعهی تجربههای کوتاه را منتشر کرد. در این مجموعه، داستانها یا نمایشنامههایی کوتاه از نویسندگانِ برترِ جهان در قطعی کوچک چاپ و منتشر شدهاند. بعدها، انتشاراتِ چشمه چاپِ این مجموعه را به عهده گرفت. به کمکِ کتابهای این مجموعه میتوان در نشستهای کوتاه، در مترو، تاکسی یا در زمانِ رفتوآمد بین خانه و محلِ کار از شاهکارهای کوتاهِ تاریخِ ادبیاتِ جهان بهره برد.
نکوداشتهای کتاب از پنجرههای باز برایم بخوان
- به طرزِ شگفتآوری پیچیده. فضایِ از پنجرههای باز برایم بخوان احساساتِ روزمره را با سوگواری در هم ترکیب میکند. (Reviewsgate)
- نمایشنامهی از پنجرههای باز برایم بخوان، غمی مرثیهوار را تصویر میکند. (Theatreworld)
- صریح و درعینحال فریبنده. (Live in London)
کتاب از پنجرههای باز برایم بخوان برای چه کسانی مناسب است؟
علاقهمندان به نمایشنامههای معاصر و نمایشنامههایی که مضمونی پوچانگارانه دارند، از کتاب از پنجرههای باز برایم بخوان لذت خواهند برد. از طرفی، کوتاه بودنِ این نمایشنامه، آن را برای خوانندگانی که وقتِ چندانی برای مطالعه ندارند، مناسب کرده است.
با آرتور کوپیت بیشتر آشنا شویم
آرتور کوپیت (1937-2021) نمایشنامهنویس آمریکایی است. او در دانشگاهِ هاروارد به تحصیل در رشتهی مهندسی پرداخت ولی به علت علاقه به تئاتر، شروع به نوشتنِ نمایشنامههایی با عناوینی طولانی کرد که شخصیتها و فضاهایی بیگانه و متفاوت را به تصویر میکشیدند. آرتور کوپیت پس از خواندنِ مطلبی در رابطه با یک تیراندازی در سایگونِ ویتنام، دست به نوشتنِ نمایشنامهی «سرخپوستها» زد که برایش موفقیتِ بسیاری را به ارمغان آورد و او را نامزدِ دریافت جایزهی پولیتزر کرد. از دیگر آثارِ مشهورِ او میتوان به کتاب «آه پدر، پدر بیچاره، مامان تو را در گنجه آویزان کرده و من خیلی دلم گرفته»، «روزی که ابلیس برای تنیس بازی بیرون آمد» و «موسیقی مجلسی» اشاره کرد.
در بخشی از کتاب از پنجرههای باز برایم بخوان میخوانیم
عثمان لحظهئى کوتاه داخل چمدان جادوئى را نگاه مىکند، سپس مثل پرندهئى گرسنه به داخل آن شیرجه مىرود و از داخل آن جعبهى قرمزرنگ بزرگى که چهار طرفاش پروانههاى زرد و سبز نقش شده بیرون مىآورد. و با همان ژست قبلى درِ چمدان را مىبندد.
در برابر چشم شما جعبهئى قرار دارد که داخل آن هیچ چیز نیست. مشاهده بفرمایید. [جعبه را در هوا مىگیرد و نمایش مىدهد، چفتى را باز مىکند، و دست خود را از داخل جعبه عبور مىدهد، به نشانهى اینکه چیزى در آن نیست.] دوستان عزیز، این براى همه یک جعبهى عادى است، اما نه براى عثمان کبیر. زیرا براى عثمان غیرممکن چیزى پیشپاافتاده ست. بنابراین، با یک تکان ردا... [دست در جیب مىبرد و دستمال چروک کهنهئى بیرون مىآورد و آن را جلوى جعبه تکانتکان مىدهد.] با یک ضربهى عصا... [با انگشت نشانهاش ضربهئى به جعبه مىزند.] موسیقى تند! این شما و این یک کلاه!
و از داخل جعبه کلاهى ابریشمى بیرون مىآورد.
اندرو آهى از حیرت مىکشد و دست مىزند.
عثمان تعظیم مىکند و لبخند مىزند.
آه، هنوز تمام نشده. حالا از کلاه براتون چى بیرون مىآرم؟... [دستمال را شعبدهگرانه روى لبهى کلاه مىکشد.] یه خرگوش!
اندرو به پا مىخیزد و، مبهوت، به خرگوش بزرگ و شلوول و جربگرفته و موشجویده که شعبدهباز آن را از گردن به دست گرفته نگاه مىکند.
عثمان به چپ و راست خود تعظیم مىکند، طورى که گویى از هرطرف او را تشویق مىکنند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب از پنجرههای باز برایم بخوان |
نویسنده | آرتور کوپیت |
مترجم | حسن ملکی |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 35 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-229-619-1 |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه مدرن خارجی |