نقد، بررسی و نظرات کتاب شکار - مگان اسپونر
4.3
602 رای
مرتبسازی: پیشفرض
یک کتاب خوب متاسفانه با ترجمه نه چندان جالب و ویراستاری نه چندان جالب. جذابیت داستانی کتاب تا نیمه انتهایی آن متوسط بود و در حدی بود که برای سرگرمی به خوندنش ادامه دادم در حالیکه تو این فکر بودم که هیچ چیزی جز خوندن یک داستان بهم نمیده. اگر دبیرستان بودم همینقدر برام کفایت میکرد اما به عنوان یک بزرگسال ترجیح میدادم حتی اگر داستان میخونم از وقتی که میذارم یک استفادهای هم ببرم. تقریبا در ۱۰۰ صفحه آخر، این استفاده ناغافل خودشو نشون داد. کل ماجرا یک دفعه معنا و مفهوم پیدا کرد و انقدر روان این معنا و مفهوم منتقل شده بود که با اینکه موضوع برام جدید نبود اما اولین باری بود که به عنوان یک انسان همه اون افکار و حسها و تردیدها و خواستنها و نخواستنها رو بدون اینکه حس شعارگونه کلیشهای اکثر کتابهای این چنینی رو بهم بده، تو خودم کشف کردم و به سادگی باعث شد در دیدگاههام تجدید نظر کنم! خوشحالم از اینکه این کتابو خوندم
با عرض سلام چند جنبه مثبت و منفی از کتاب رو ذکر میکنم و در پایان هم جمع بندی شده مطلب رو میتونید بخونید.
۱. کشش و تعلیق مناسب، کمتر جایی در داستان شاهد افت ریتم هستیم و مطالب کسالت بار نمیشن. اتفاقات کش دار و طولانی روایت نشدن و گزافه گویی آنچنانی نداره.
۲. شروع خوب و قوی داره، پدری که از عرش به فرش میرسه و شروع زندگی جدید همراه با اتفاقات جدید خواننده رو جذب میکنه
۳. تصویر سازیها عالی هستند، میتونید خودتون رو در محیط داستان ببینید
۴. از کلیشههای رایج عاشقانه که دختر ضعیف هست و پسر باید اون رو نجات بده دوری شده و در عین حال ضد مرد و شعاری نشده
۵. ترجمه خوب و روانه
اما نقاط ضعف؛
۱. غلطهای املایی
۲. صحبتهای جانور در ابتدا گنگ هست و ممکنه منصرفتون کنه که از زبان چه کسی هست و چرا داره خودش رو ما خطاب میکنه، این ما کی هستند، هر چند به نظرم نقطه قوت کتابه اما در ابتدا اگه متوجه نشدید دلسرد نشید.
۳. پایان بندی خیلی میتونست بهتر باشه. یا حتی بعد از تغییر شکل جانور و اتفاقات غار، نویسنده نباید ادامه میداد. بعدش چه اتفاقی براشون میافته رو هم بهتر بود به عهده مخاطب بزاره.
۴. مرگ پدر واضح نبود. جایی جانور میگه دوست دارم تکه تکه ش کنم و بعد یوا میفهمه در اشتباه بوده
۵. از داستان واقعی زنگی جانور، دورهای که زندگی میکرده و نحوه طلسم شدنش و به این شکل در اومدنش توضیحی داده نمیشه که جاش واقعا خالی بود.
اما در نهایت؛ کتابی سرگرم کننده، مهیج، و خوش روایته، جذابیت داستان آنقدر زیاده که نقصها به چشم نمیان. عاشقانهای متفاوت.
۱. کشش و تعلیق مناسب، کمتر جایی در داستان شاهد افت ریتم هستیم و مطالب کسالت بار نمیشن. اتفاقات کش دار و طولانی روایت نشدن و گزافه گویی آنچنانی نداره.
۲. شروع خوب و قوی داره، پدری که از عرش به فرش میرسه و شروع زندگی جدید همراه با اتفاقات جدید خواننده رو جذب میکنه
۳. تصویر سازیها عالی هستند، میتونید خودتون رو در محیط داستان ببینید
۴. از کلیشههای رایج عاشقانه که دختر ضعیف هست و پسر باید اون رو نجات بده دوری شده و در عین حال ضد مرد و شعاری نشده
۵. ترجمه خوب و روانه
اما نقاط ضعف؛
۱. غلطهای املایی
۲. صحبتهای جانور در ابتدا گنگ هست و ممکنه منصرفتون کنه که از زبان چه کسی هست و چرا داره خودش رو ما خطاب میکنه، این ما کی هستند، هر چند به نظرم نقطه قوت کتابه اما در ابتدا اگه متوجه نشدید دلسرد نشید.
۳. پایان بندی خیلی میتونست بهتر باشه. یا حتی بعد از تغییر شکل جانور و اتفاقات غار، نویسنده نباید ادامه میداد. بعدش چه اتفاقی براشون میافته رو هم بهتر بود به عهده مخاطب بزاره.
۴. مرگ پدر واضح نبود. جایی جانور میگه دوست دارم تکه تکه ش کنم و بعد یوا میفهمه در اشتباه بوده
۵. از داستان واقعی زنگی جانور، دورهای که زندگی میکرده و نحوه طلسم شدنش و به این شکل در اومدنش توضیحی داده نمیشه که جاش واقعا خالی بود.
اما در نهایت؛ کتابی سرگرم کننده، مهیج، و خوش روایته، جذابیت داستان آنقدر زیاده که نقصها به چشم نمیان. عاشقانهای متفاوت.
درسته که یه جورایی انگار نویسنده از داستان دیو و دلبر الهام گرفته اما خیلی چیزا در این داستان متفاوت بود که به اون عمق و محتوای درونی رو میداد که داستان دیو و دلبر فاقد اونه.
به خصوص از قلم نویسنده و طرز نوشتار داستان خیلی خیلی لذت بردم. فکر کنم بین تمام کتابایی که خوندم این اولین کتابی بود که از همچین زاویهای داستان رو نقل میکرد. منظورم عمق و رسوندن محتوای درونی اون هست. از این کتاب خیلی چیزا یاد گرفتم و باعث شد به فکر فرو برم. اینکه همیشه دنبال چیزایی هستیم که قراره فردا و فرداها به دست بیاریم و اینکه هیچوقت به چیزی که الان داریم فکر نمیکنیم. از کتابراه ممنون برای در اختیار گذاشتن این کتاب و همچنین از نویسنده تشکر میکنم برای یاد آوری چیزایی که گاهی مدت زمان زیادی رو به فراموشی میسپاریم. امیدوارم دیگران هم مثل من از خوندن این کتاب لذت ببرن.
به خصوص از قلم نویسنده و طرز نوشتار داستان خیلی خیلی لذت بردم. فکر کنم بین تمام کتابایی که خوندم این اولین کتابی بود که از همچین زاویهای داستان رو نقل میکرد. منظورم عمق و رسوندن محتوای درونی اون هست. از این کتاب خیلی چیزا یاد گرفتم و باعث شد به فکر فرو برم. اینکه همیشه دنبال چیزایی هستیم که قراره فردا و فرداها به دست بیاریم و اینکه هیچوقت به چیزی که الان داریم فکر نمیکنیم. از کتابراه ممنون برای در اختیار گذاشتن این کتاب و همچنین از نویسنده تشکر میکنم برای یاد آوری چیزایی که گاهی مدت زمان زیادی رو به فراموشی میسپاریم. امیدوارم دیگران هم مثل من از خوندن این کتاب لذت ببرن.
کتاب جذابیه من تو یه روز خوندمش وقتی داری کتاب رو میخونی خیلی جذابه بعدش که بهش فکر میکنی میفهمی شبیه یه افسانه اس و نویسنده با مهارت به اون پر و بال داده من خوشم اومد. مطالعه این کتاب مثل تماشای انیمیشن میتواند شما را به فضایی نسبتا خیالی و در دنیای افسانهها ببرد. داستان الهام گرفته شده از قصهی دیو و دلبره. این داستان پر از افسانه و جادوئه. من این سبک از داستان نویسی رو دوست دارم. داستان بسیار جذابی بود نه انقدر توصیفاش زیاد بود که اذیتت کنه با یوا منم اون احساسات رو داشتم حس میکردم روی برفا راه میرفتم خیلی کتاب خوبی بود داستان بسیار گیرایی داشت هرچی بگم کم گفتم. اگه این کتاب مورد علاقتون هست، این هارو هم پیشنهاد میکنم: کتاب نهمین ماه نوامبر /ما دروغگو بودیم / اگر حقیقت این باشد / ما تمامش میکنیم /ما شروعش میکنیم ممنون از کتابراه
این رمان داستان جذاب و واقعا گیرایی داره. طوری که من خوندنش رو تا ۳ صبح ادامه دادم و نه تنها از خوندنش خسته نشدم، بلکه صبح روز بعد هم به اشتیاق خوندن ادامهی داستان بیدار شدم و توی دو روز کل داستان رو تموم کردم..
داستان پردازی و احساسات مختلف از عشق گرفته تا وظیفه و جنون، از پوچی و سردرگمی گرفته تا پیدا کردن خواستههای واقعی زندگی، همگی به طور قابل لمسی پرداخته شده بودن و در کنار توصیفات زیبا از محیط و کاراکترها، به خواننده کمک میکردن که توی دنیای کتاب غرق بشه و تجسم کاملی از اتفاقاتی که نوشته شدن جلوی چشمش نقش ببنده..
ترجمه خوب بود اما میتونست بهتر باشه.. در قسمتهای مختلفی در ترجمه بی دقتی شده بود که تمام این اشتباهات، گرچه حتی اگر کوچک بودن، به داستان لطمه وارد میکرد و این تنها ضعف کتاب بود
داستان پردازی و احساسات مختلف از عشق گرفته تا وظیفه و جنون، از پوچی و سردرگمی گرفته تا پیدا کردن خواستههای واقعی زندگی، همگی به طور قابل لمسی پرداخته شده بودن و در کنار توصیفات زیبا از محیط و کاراکترها، به خواننده کمک میکردن که توی دنیای کتاب غرق بشه و تجسم کاملی از اتفاقاتی که نوشته شدن جلوی چشمش نقش ببنده..
ترجمه خوب بود اما میتونست بهتر باشه.. در قسمتهای مختلفی در ترجمه بی دقتی شده بود که تمام این اشتباهات، گرچه حتی اگر کوچک بودن، به داستان لطمه وارد میکرد و این تنها ضعف کتاب بود
سلام اول داستان را دوست داشتم و بنظر میرسید بتواندجذاب باشد ولی بعد از انکه پدر خانواده در اثر کم فکری تمام اموالش را از دست داد و مجبور شدند در کلبه زندگی فقیرانهای را شروع کنند کم کم داستان روال دیگری گرفت و من ان را دوست نداشتم تخیلی و مانند قصههای قدیم دور از ذهن اینجور قصه ها برای نوجوانان گیرایی دارد اما در کنار اینها خیلی از جاها ترس و اضطراب را به خواننده منتقل میکرد و سردی محیط مانند دوران فراموش شدگان بود احساسی به آدم دست میداد که از عالم آدم جداست غلط چاپی کم و بیش داشت صرفه نظر از داستانش که برای من جالب نبود ولی کشش و نثر آن خوب بود میشد صحنه ها را جلو چشم مجسم کرد و خودمان را در انجا ببینیم روی هم رفته قابل قبول بود البته نوشتارش برای من قصه دلچسب نبود.
خیلی خوب بود واقعا تاثیر گذار بود دختری که عاشق شکاره دختری که مثلی مرد این چنین شجاع هست واقعا بهم کمک کرد بعضی از ترسها را کنار بگذارم
نویسنده صحنه سازیهای خوبی کرده بود به حدی که به راحتی جلوی چشمهایت مجسم میشد عشق دختر به ایوان زیبا بود و واقعا درک شدنی و قابل حس نکتهای که از این کتاب بسیار غیر قابل انکار هست این است که وفاداری و عشق چقدر میتونه زیبا و همینطور به خاطرشی فرد را قوی تر و جنگجو تر بکنه و تبدیل کنه به فردی چنین مستقل
پیشنهاد خواندنش را بهتون حتما میدم چون باعث میشه مثل من ((من این کتاب را مدتها قبل خواندم)) به کتاب بیش تر علاقه مند بشوید و این آثار واقعا لیاقت تشویق داره ممنون از نویسنده و مترجم و مخصوصا کتابراه سپاس فراوان روزتون خوش 👋
نویسنده صحنه سازیهای خوبی کرده بود به حدی که به راحتی جلوی چشمهایت مجسم میشد عشق دختر به ایوان زیبا بود و واقعا درک شدنی و قابل حس نکتهای که از این کتاب بسیار غیر قابل انکار هست این است که وفاداری و عشق چقدر میتونه زیبا و همینطور به خاطرشی فرد را قوی تر و جنگجو تر بکنه و تبدیل کنه به فردی چنین مستقل
پیشنهاد خواندنش را بهتون حتما میدم چون باعث میشه مثل من ((من این کتاب را مدتها قبل خواندم)) به کتاب بیش تر علاقه مند بشوید و این آثار واقعا لیاقت تشویق داره ممنون از نویسنده و مترجم و مخصوصا کتابراه سپاس فراوان روزتون خوش 👋
کتاب عالی بود البته تا زمان برگشت یوا به خونه یهو یه سیر نزولی پیدا کرد قبل اون کلی احساس کلی جزئیات یهو تبدیل به یه کلی گویی و داستان شب شد انگار نویسنده سعی داشت فقط سریع کتاب جمع کنه و به پایان برسونه.
تو تخیلم خیلی حالت جالبترب تصور کرده بودم اما چنان کشکی تموم شد که وا رفتم
مثال اصلا چطور ممکنه وقتی یوون کلا به خوی وحشیش برگشته این همه راه تو شمال الکی بره یهو سر از غتر در بیاره
واقعا سرهم شد اخرش میتونست برگشت انسانس یوون خیلی زیباتر به تصویر بکشه.
نقد بعدی به ترجمه هست.
زیبایی؟ اسم یه الهه که نباید ترجمه کرد اصلا تکرار اسم به حالن زیبایی زیبایی میزد تو ذوق.
در کل خوندنش توصیه میکنم لااقل نود درصد ابتدایی کتاب به شددددت جذابه
تو تخیلم خیلی حالت جالبترب تصور کرده بودم اما چنان کشکی تموم شد که وا رفتم
مثال اصلا چطور ممکنه وقتی یوون کلا به خوی وحشیش برگشته این همه راه تو شمال الکی بره یهو سر از غتر در بیاره
واقعا سرهم شد اخرش میتونست برگشت انسانس یوون خیلی زیباتر به تصویر بکشه.
نقد بعدی به ترجمه هست.
زیبایی؟ اسم یه الهه که نباید ترجمه کرد اصلا تکرار اسم به حالن زیبایی زیبایی میزد تو ذوق.
در کل خوندنش توصیه میکنم لااقل نود درصد ابتدایی کتاب به شددددت جذابه
کتاب شکار، واقعا کتاب جذابی بود، شروع خوب و قوی داره، پدری که از عرش به فرش میرسه و شروع زندگی جدید همراه با اتفاقات جدید خواننده رو جذب میکنه، کشش و تعلیق مناسب، کمتر جایی در داستان شاهد افت ریتم هستیم و مطالب کسالت بار نمیشن. اتفاقات کش دار و طولانی روایت نشدن و گزافه گویی آنچنانی نداره، تصویر سازیها عالی هستند، میتونید خودتون رو در محیط داستان ببینید. از قلم نویسنده و طرز نوشتار داستان خیلی خیلی لذت بردم. فکر کنم بین تمام کتابایی که خوندم این اولین کتابی بود که از همچین زاویهای داستان رو نقل میکرد.
اما در نهایت؛ کتابی سرگرم کننده، مهیج، و خوش روایته، جذابیت داستان هم خیلی زیاده. ممنونم
اما در نهایت؛ کتابی سرگرم کننده، مهیج، و خوش روایته، جذابیت داستان هم خیلی زیاده. ممنونم
سبک نوشتارىاش فوق العاده بود با ترجمه عالى واقعا لذت بردم بعد مدتها یه رمانى خوندم که علاوه بر داستان عمیق و جذاب داراى نثر روان و سبک فوق العاده بود. نویسنده خیلى خوب فضاسازى کرده بود و احساس و حالات شخصیتها رو هم خوب توصیف کرده بود. تعجب میکنم از بعضى نظرات که میگن پایان بى سر و ته داشت اتفاقا به نظرم پایانش خیلى خوب بود و جزو معدود رمانهایى بود که پایان بندى خوبى داشت... جمله طلایى این کتاب بنظرم این بود: زن و اژدها، مرد و گرگ، شکارچى و شکار... همه چیز در این جهان دارارى دو ماهیت است...
یک خواسته که دختر داستان رو به دل جنگل خوف ناک کشید و اون رو با دیو داستان آشنا کرد که این آشنایی موجب اسیر شدن دختر و نفرت اون از جانور شد. هر چه به جلو تر رفت تفرتش بیشتر شد تا اینکه جانور رو در خواب کشت. چون جانور طلسم شده بود اون نمرد و دوباره خوب شد. دخترک فهمید که تمام مدت نفرتش اشتباه بوده. جانور اون رو آزاد گذاشت. دخترک به شهر برگشت تا کنار خواهرانش باشد. اما نگرانی و خواستن و در کنار بودن جانور هر لظحه اون رو دوباره به سمت جنگل کشید. دوباره به جنگل برگش اما این بار برای نجات جانور. پایان خوش. دستان عالی بود ممنون از نویسنده عزیز و کتابراه.
داستان پردازی جذابی دارد و تا انتها نثر روان آن، آسایش بخش است ولی متاسفانه در انتها علی رغم چینش جزئیات داستانی خیلی خوب، یک نوع پوچی حاصل میشود؛ این که هدف شخصیتهای داستان پس از کشف یکدیگر و علاقمند شدن، نه عشق است نه ازدواج و فرزند داشتن نه ایده سکونت در جای خاص نه... یک نوع گیجی و سیال بودن مطلق... که کمی با بافت داستان و گرههای داستان تناقض دارد چرا که تمام داستان در ارتباط با پیداکردن پرنده آتش است که در پایان او خودش را هدف زندگی معرفی میکند و وقتی شخصیتها او را مییابند انگار خالی از هدف میشوند.
داستان انقدر جذابه که تا تمومش نکنی قلبت اروم نمیشینه و اینکه داستان تونسته از جنبه جدیدی به ما درس زیبایی رو بده که متوجهش نشده بودیم. مطمئنا افسانهای که توی داستان نقل شد رو بارها و به صورتهای مختلف شنیدیم و همیشه از اینکه ایوان به خواسته هاش و هر چیزی که با کمک گرگ بدست اورده بود خوشحال بودیم ولی تا حالا به دومین باری که داستان نقل شد توجه نداشتیم جنبههای مختلف داستان مقل وفاداری و خواستن و.. رو خیلی جالب با جان جذب کردیم ممنون از نویسنده کتاب و همینطور ترجمه گر و کتابراه عزیز😍
در ناتور دشت هولدن کالفیلد گفت: اون کتابی منو واقعا متحیر میکنه که وقتی تمومش کردی، بعدش دلت بخواد نویسنده اون کتاب یکی از دوستای خیلی خوبت باشه و بتونی هر وقت دلت خواست بهش تلفن کنی. برای من شکار همچین پایانی داشت. داستان به طور کلی جذاب و تصویر هایش به راحتی قابل دیدن و لحظه هاش قابل لمس بود. علاوه بر این برای من از جنبه اسطوره شناسی با توجه به اینکه موج جدیدی از شناخت نقش اسطوره در سرنوشت گذشتگان و هدایت ما و انسانهای بعد ما شروع شده هم جالب بود.
رمان زیبا و خواندنی بود و از نظر من نقدهای هم داشت که موردی ذکر میکنم؛ 1) غلط املایی نسبتاً متوسط به بالا 2) علیرغم ترجمه کامل و روان، بعضی جاها ترجمه خوب نبود3) تقریباً اوایل زبان جانور نامفهوم بود و سبب دل زدگی مخاطب میشد4) بعضی جاها بیشتر به جزئیات اشاره و تأکید می کرد که باعث افزایش رمان میشد، مثل هوای سرد و... 5) علت مرگ پدر نامشخص و نامفهوم بود6) آخر رمان رو جوری سر هم بندی کرده که حتی حالت تهی گرفته. (شخصیت اصلی وقتی به هم میرسن با هم ازدواج میکنند ولی اینچنین نیست) ممنون از کتابراه
اینکه بگیم نه ازدیو و دلبر تاثیرنگرفته یامثل اون نیست، ازواقعیت بدوره، نویسنده بخاطرتحقیق وخواندن داستانهای ملل قطعاتاثیرگرفته، ولی دیوودلبرافسانهای بودکه برمبنای طلسمی بود، که اززمان خودش چندان دورنبود، ولی این داستان خیلی خیلی ازبعضی جهات بااون فرق داشت، البته انتظارخواندن یه داستان خیلی عالی رونبایدداشته باشین، ولی بدهم نبود، هرچندتغییرعشقادراین داستان یه مقدارعجیب بود، والبته وفاداری عشاق به هم قابل ستایش، ولی اخرهم برام سوال بودکه یه شکارچی ماهارچطوربابی مغزی باعث ازبین رفتن خودش شد
نثر داستان شیوا، گیرا و خوب بود و کشش لازم را برای جذب خواننده در خود داشت. ولی از آن مهمتر نتیجه گیری داستان بود که به نظر بنده این بود: بیقراری انسان به خاطر راضی نبودن از وضع موجودش که باعث سردرگمی و به هدر رفتن زندگی و استفاده نکردن از امکانات موجود و اسیر شدن در خواستههایی که تمومی نداره (و بعد از برآورده شدن هر خواستهای به جای احساس رضایت به دنبال خواسته دیگری است)؛ رو جوری با قلم خوبش در قالب داستان آورده بود که از خیلی از موعظههایی که ما قبلا شنیدیم تاثیر گذار تر و قابل پذیرش تر بود.
خواندن این کتاب علاوه بر زندگی تمام شاهزاده، پرنسس وملکه نیست که اکثرا پس از خوندنشون آرزو میکردیم کاش بجای آنهابودیم در این داستان تا اواسطش یوا، کوچکترین دختر رو خیلی نگون بخت میدیدیم تااینکه خوشبخت.
ابتدا فکر کردم که این همون داستان دیوودلبره اما اینجور نیست والهاماتی که ماهیت انسان را شکل میدهد باعث شده داستان دخترک تکراری نشه وعلاوه بر این نشان از سختی وکوشش در اوج غم وحس انتقام بود واین بعد از پایان به شما دست خواهد داد.
داستان یجورایی پایان باز دارد
ابتدا فکر کردم که این همون داستان دیوودلبره اما اینجور نیست والهاماتی که ماهیت انسان را شکل میدهد باعث شده داستان دخترک تکراری نشه وعلاوه بر این نشان از سختی وکوشش در اوج غم وحس انتقام بود واین بعد از پایان به شما دست خواهد داد.
داستان یجورایی پایان باز دارد
من از این کتاب لذت بردم
داستان خیلی قشنگی داشت
و از نویسنده تشکر ویژه میکنم بخاطر اینکه بعد از پایان هر فصل چند صفحه راجب موضوعات خیلی قشنگ راجب آن فصل مینویسند
از این بابت بسیار ممنونم خیلی ابتکار جالبی بود
داستان خیلی قشنگی داشت با اینکه اسم کتاب شکار هست ولی خیلی به موضوع شکار نپرداخته و عاشقانه هم هست
بسیار این کتاب رو دوست داشتم
ممنون از کتابراه
فقط به نظر من اگر اسم کتاب زیبایی بود
خیلی بیشتر با داستان جور در میومد تا اسم شکار
داستان خیلی قشنگی داشت
و از نویسنده تشکر ویژه میکنم بخاطر اینکه بعد از پایان هر فصل چند صفحه راجب موضوعات خیلی قشنگ راجب آن فصل مینویسند
از این بابت بسیار ممنونم خیلی ابتکار جالبی بود
داستان خیلی قشنگی داشت با اینکه اسم کتاب شکار هست ولی خیلی به موضوع شکار نپرداخته و عاشقانه هم هست
بسیار این کتاب رو دوست داشتم
ممنون از کتابراه
فقط به نظر من اگر اسم کتاب زیبایی بود
خیلی بیشتر با داستان جور در میومد تا اسم شکار
واقعا کتاب زیبایی بود داستان خاصی داشت بر خلاف تمام کتابهایی که خوندم این کتاب و (خوبهای بد بدهای خوب _ سرافینا و شنل سیاه _ برفین و رزالین _ جلد دوم کتاب خوبهای بد بدهای خوب _ خانواده وندربیکر ۱ و ۲) عالی بودند و کتاب «جنگی که بلاه ه نجاتم داد رو هم پیشنهاد میکنم بخونید درسته موضوعش تخیلی یا فانتزی نیست ولی حس فوق العادهای به آدم میده که میتونه و میدونه که زندگیش به ندرت عوض میشه تغییر میکند.
ممنون از عوامل کتابراه ❤️❤️🙏🙏
ممنون از عوامل کتابراه ❤️❤️🙏🙏
سلام کتاب جالب و قشنگی بود. اوایل و اواسط داستان خیلی خوب بود و کاملا میشد اون رو تصور کرد. اما در مورد اخر داستان باید بگم که خیلی جالب نوشته نشده بود. پایانش نامعلوم بود و اینکه سرانجام عشق بین یوا و جانور به پوچی رسید تقریبا و اینکه این برای من گنگ موند که اخرش علت طلسم جانور چی بود چه اتفاقی برای پرنده آتش افتاد و هزاران سوال بی جواب دیگه. توقع پایان جذاب تر و جالب تری رو داشتم. به هر حال ممنونم
شکار اقتباسی از دیو و دلبر بود اما به شدت داستانی مهیج تر و صد البته زیباتر داشت
اینکه شخصیت اول زنی بود که همه سختی رو تنهایی به جون خرید و برای نجات محبوبش در دل خطر رفت خیلی جذاب بود
نویسنده تونسته به درستی مفهوم عشق رو نشون بده
تنها ایرادی که میتونم از این رمان بگیرم که در رابطه با بقیه فاکتورهای خوبش زیاد هم به چشم نمیاد اینه که انتهای داستان به راحتی قابل پیشبینی بود
بازهم با تمام این وجود، خوندنش رو پیشنهاد میکنم.
اینکه شخصیت اول زنی بود که همه سختی رو تنهایی به جون خرید و برای نجات محبوبش در دل خطر رفت خیلی جذاب بود
نویسنده تونسته به درستی مفهوم عشق رو نشون بده
تنها ایرادی که میتونم از این رمان بگیرم که در رابطه با بقیه فاکتورهای خوبش زیاد هم به چشم نمیاد اینه که انتهای داستان به راحتی قابل پیشبینی بود
بازهم با تمام این وجود، خوندنش رو پیشنهاد میکنم.
حس خوبی ازخوندن کتاب گرفتم، موضوع داستان دختری علاقه مند به شکارهست که درکودکی به همراه پدر به شکارمیرفته ولیی دردوران جوانی در دغدغه های زندگی شهری غرق میشه بااین حال احساس قلبی ویه بخش از وجودش درجنگل هست ، پس ازاتفاقاتی که برای خانواده ش میفته ومجبوربه زندگی درجنگل میشن، یوا دخترداستان به شکارمیره واتفاقاتی براش میفته.... بهتون پیشنهادمیکنم حتمااا بخونید چون نثر روان وبسیارگیرایی داره
اثر زیبایی بود از آن گذشته متن به نحوی گیرا بود که من زمانی که در حال خواندن بودم اصلا به زمان و مکان توجهی نداشتم در واقع من خودم رو نزدیک به شخصیت داستان میدیدم و قوه تخیل قوی نویسنده باعث میشد که احساس کنی تمام روایات مشابه یک فیلم از جلوی چشمانمان عبور میکرده سبک نوشته را هم دوست داشتم و پر از فراز و نشیب بودن برایم لذت بخش بود در آخر خوشحالم که این اثر رو خوندم.
واقعا قشنگ بود. این کتاب بسیار زیبا و آموزنده است و میتواند مسیر زندگی انسانها را تغییر بدهد... این کتاب باعث باور کردن موجودات دوماهیتی و جادوی جنگل میشه جادویی که باعث آرام شدن قلبها میشه... میشه از این کتاب یاد گرفت که اگر هدفی داشته باشیم باید خیلی تلاش کنیم ودر برابر سختیهای زندگی پایدار باشیم.. عالی بود. ممنون از کتابراه
کتاب خوبی بود داستانش تا یک جایی از داستان دیو و دلبر الهام گرفته بود و بقیه احساسات عواطف بوها و حسها همه یک جوری در کلمات جا گذاری شده بودند که خودت به جای شخصیت داستان ان جا حضور داری و این خیلی فوق العاده بود مثلش هیچ جا ندیدم اگر ان بخش دیو و دلبرش در نظر نگیریم میشه گفت به نوبه خودش اثری جدید بود
داستانش خیلی جالب و خوندنی بود، برام خیلی جذاب و پر کشش بود و دوستش داشتم. کتاب تخیلی و عاشقانه زیبایی هست، این کتاب به آدم ثابت میکنه که عشق در کل دنیا زیباترین و قویترین نیروی خلقته. همچنین میشه از این کتاب یاد گرفت که اگر هدفی داشته باشیم باید خیلی تلاش کنیم و در برابر سختیهای زندگی پایدار باشیم. ممنون از کتابراه.
این کتاب بسیار زیبا و آموزنده است و میتواند مسیر زندگی انسانها را تغییر بدهد... این کتاب باعث باور کردن موجودات دوماهیتی و جادوی جنگل میشه جادویی که باعث آرام شدن قلبها میشه... میشه از این کتاب یاد گرفت که اگر هدفی داشته باشیم باید خیلی تلاش کنیم ودر برابر سختیهای زندگی پایدار باشیم.. عالی بود، روز خوش🌹
با اینکن داستان تخیلی و هیولایی زیاد دوست ندارم ولی یجورایی گول خوردم، چون اولای داستان زندگی عادی یه خانواده بود و بدک هم نبود... درواقع از یه جایی ببعد یکم جنایی میشه داستان و کم کم تخیلی... ولی در کل داستان، قشنگ و جذاب و گیرا هستش.. توصیه میکنم به خوندن این کتاب. حتی قسمت تخیلیش هم رمزالودو قابل باور و جالبه
بنظر من شاید یکم الهام گرفته از دیو و دلبر بوده باشه ولی موضوعی کاملا مستقل داشت. برای من اون قسمتهای که دیو خودش رو ما خطاب میکرد خیلی جالب و معمابرانگیز بود چرا مگه چندنفرن یا چندتا هیولا وجود داره و از این قسمتش خیلی خوشم میاومد که در آخر متوجه شدم قضیه اینکه از ضمیر ما و فعل جمع برای خودش استفاده میکنه چیه
کتاب بسیار جالبی بود اواسط کتاب که متوجه شدم تخیلی هست حالم گرفته شد چون اصلا دوست ندارم این سبکها رو ولی بعدش به شدت برام هیجان انگیز و پر محتوا شد. خیلیییی نکات خوبی توش داشت اینکه چطور میشه هر انسان تو زندگیش بادهای مختلفش رو زندگی کنه یا اینکه انسان زمانی خوشبخت هست که طمع رو کنار بگذاره عالی بود
عالیترین کتابی که خوندم، دختری که با خواهراش و پدرش زندگی میکنه، یه گرگینه توی جنگل پیداش میکنه و زندانیش میکنه کم کم میفهمه اون گرگینه همونیه که داستانش رو تو کودکی شنیده، خلاصه تو این ماجراهای جالب عاشق هم میشن مثه دیو دلبر دیزنی، و اخرش این دختر پایان داستان کودکیش رو عوض میکنه. حتما بخونید.
کتاب شکار و واقعا دوست داشتم
عالی بود شجاعت یه زن و اینکه صبور بودنش واقعا عالی بود که موقع دیدن بدترین اتفاقی که ممکنه برا یه فرد بیوفته خودشو نباخت و تصمیم به اون بزرگی و گرفت وقایع و جزئیاتی که داش عالی بود حتی به بوها هم توجه کرده بود و باعث شده بود من واقعا تو صحنه اون داستان قرار بگیرم
عالی بود شجاعت یه زن و اینکه صبور بودنش واقعا عالی بود که موقع دیدن بدترین اتفاقی که ممکنه برا یه فرد بیوفته خودشو نباخت و تصمیم به اون بزرگی و گرفت وقایع و جزئیاتی که داش عالی بود حتی به بوها هم توجه کرده بود و باعث شده بود من واقعا تو صحنه اون داستان قرار بگیرم
یه کتاب زیبا و پر از استرس
هیاهو و هیجان زندگی تو شهر و بعد هم تو جنگل حتی هر لحظه از شکار جوری آدم رو میخکوب میکنه که نمیتونی یه دقیقه هم بی خیال خوندنش بشی
من که خیلی لذت بردم
فضای جالب داستان همراه با توصیفات قشنگش این کتاب رو خیلی لذت بخش و در عین حال خیلی هیجان انگیز کرده.
هیاهو و هیجان زندگی تو شهر و بعد هم تو جنگل حتی هر لحظه از شکار جوری آدم رو میخکوب میکنه که نمیتونی یه دقیقه هم بی خیال خوندنش بشی
من که خیلی لذت بردم
فضای جالب داستان همراه با توصیفات قشنگش این کتاب رو خیلی لذت بخش و در عین حال خیلی هیجان انگیز کرده.
بااینکه بعضی از خوانندهها فکر میکنن داستان مثل افسانه دیو و دلبر هست واقعا متاسفم!
درسته که متن کلی داستان با افسانه دیو و دلبر همخوانی داره..
اما باید به بودن جادوی درون جنگل و وجود پرنده آتش و یا اژدهائی که همانند دیگر موجودات آن سرزمین که جدا از مرزهای
دنیای انسانها هست دارای 2 ماهیت وجودی هستند هم توجه کنیم....!!!
مثل ((لامیا)) که زنی زیبا ست، اما همزمان اژدهائی قدرتمند و ترسناک نیز میباشد...
ویا از اعماق جنگل بوسیله رنگها و صداهای جادوئی به سرزمین افسانه و جادو وارد شدن.
توصیف منطقه از چشم شکار و همچنین از دید شکارچی با جزئیات دقیق خواننده رو وارد دنیای وحشی جنگل انسانها و بعد یه جنگل اسرارآمیز میکشونه بطوریکه داری آنچه که مطالعه میکنی رو به وضوح میبینی!!!
مثل قسمت مرگ پدر ((یوا)) یا همون شخصیت اول زن داستان....
براحتی میشه مرگ پدر شخصیت رو توی ذهنت مجسم کنی
منکه تحت تاثیر قلم و تخیل عالی و وسیع نویسنده قرار گرفتم، تاشما نظرتون چی باشه!!!