نظر عسل رستمی برای کتاب شکار

شکار
عسل رستمی
۱۴۰۳/۱۲/۰۸
01
جالب و سرگرم کننده بوداما ابهامات آزار دهندهای داشت ک قابل درک نیست. علت دقیق مرگ پدر مشخص نشد در صورتی که جانور اون لحظه اونجا بود و همه چیو دیده بود میتونست در طی داستان یا در آخر شرح بده ک چگونه و توسط چه چیزی پدر سلاخی شد. یا اینکه پدر در اواخر زندگیش چی دید و چه اتفاقی افتاد که مجنون شد و عقل و حواس و مهارتشو از دست داد؟ یا اینکه خوده جانور چطور و چ زمان و چگونه طلسم شدو اینکه جانور و یوا که به نوعی عاشق و معشوق داستان بودن برای چی وقتی ازشون سوال شد کی ازدواج میکنید با تعجب به هم نگاه کردنو گفتن ما به ازدواج فکر نمیکنیم؟ یا اینکه موقعی که طلسم جانور شکست و به انسان بدل شد چرا گرگ که همراه با جانور نفرین شده بود از بین رفت و بهش فرصت زندگی داده نشد؟ یا اینکه موقعی که جانور، دختر رو به کتابخانهی مخفی خودش برد جایی که کتابها به نسبت سالمتر مونده بودن تعریف کرد کی کسی از این کتابها مراقبت کرد و اون بود که اینها رو اینجا آورد و اجازه نداد خیس و خراب شن، چرا بعدا گفته نشد اون شخص کی بود؟ یا اینکه جانور از کجا فهمید یوا توی غار پشت یخ گیر افتاده با اینکه کاملا اونو فراموش کرده بود میدونست کجاست و صاف اومد سراغش! یا اینکه مدتهای مدید خونهی خواهرهای یوا زندگی کردن مدتی هم در کلبهی جنگلی پدر و در نهایت ک گفتن ازدواج کنید گفتن ما تو فکرش نیستیم. یا اینکه گاهی از زبان جانور صحبت میشد اما هرگز از زبان گرگ صحبت نشد ب هرحال گرگ هم قبل از اینکه نفرین بشه صاحب نظر بود و این ک طلسم شد تقصیر ایوون بود ک طماع بود و ب توصیههای گرگ گوش نمیداد و پی در پی ازش درخواست کمک داشت. اینها ایرادهای داستان بود. اما از خوده متن هم راضی نبودمی جاهایی غلط املایی داشت.
هیچ پاسخی ثبت نشده است.