نظر محمدعلی احمدپور برای کتاب شکار

شکار
Darya
۱۴۰۴/۰۷/۱۹
مشکل همینجاست یک نویسندن داستان نویسنده دیگری «......» و ان را اب و تاب بیشتری تعریف میکند البته ممکن است برای بعضی جالب باشد اما داستان از ذهن نویسندن نبود زیرا اتفاقات و جملات قابل پیش بینی بودنند و این نشان میداد که چهار چوب اصلی داستان همون دلستان دیو و دلبر بود
بااینکه بعضی از خوانندهها فکر میکنن داستان مثل افسانه دیو و دلبر هست واقعا متاسفم!
درسته که متن کلی داستان با افسانه دیو و دلبر همخوانی داره..
اما باید به بودن جادوی درون جنگل و وجود پرنده آتش و یا اژدهائی که همانند دیگر موجودات آن سرزمین که جدا از مرزهای
دنیای انسانها هست دارای 2 ماهیت وجودی هستند هم توجه کنیم....!!!
مثل ((لامیا)) که زنی زیبا ست، اما همزمان اژدهائی قدرتمند و ترسناک نیز میباشد...
ویا از اعماق جنگل بوسیله رنگها و صداهای جادوئی به سرزمین افسانه و جادو وارد شدن.
توصیف منطقه از چشم شکار و همچنین از دید شکارچی با جزئیات دقیق خواننده رو وارد دنیای وحشی جنگل انسانها و بعد یه جنگل اسرارآمیز میکشونه بطوریکه داری آنچه که مطالعه میکنی رو به وضوح میبینی!!!
مثل قسمت مرگ پدر ((یوا)) یا همون شخصیت اول زن داستان....
براحتی میشه مرگ پدر شخصیت رو توی ذهنت مجسم کنی
منکه تحت تاثیر قلم و تخیل عالی و وسیع نویسنده قرار گرفتم، تاشما نظرتون چی باشه!!!